eitaa logo
naabsora
132 دنبال‌کننده
0 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرحی بر بیتی از حافظ۱ من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هرچه هست ً............. وضو گرفتن کنایه از پاک شدن.پاک شدن از رذالت و پستی، پاک شدن و رهایی از تعلقات دنیوی است، البته برای این پاک شدن باید از چشمه عشق کمک گرفت. چشمه عشق چشمه ایست که زنگار خمودگی را می زداید و شوق رهیدن را در آدمی زنده می کند. وحافظ پس از سالها رهروی به این چشمه رسیده و وضو می گیرد . وانگاه چهار تکبیر می زند بر تمام هستی و موجودات محتوی آن. اهل سنت در هنگام خواندن نماز میت ، چهار تکبیر دارند و شیعیان پنج تکبیر . حافظ بر مرده ای مانند هستی چهار تکبیر می زند تا آن را به خاک بسپارد و دل را از تعلقات آزاد کند. ارادتمند :محمد رضا درانی نژاد .
هدایت شده از 
شعر مفهوم گرا به سه گروه تقسیم می شود 1-مفهوم گرای گفتاری 2- مفهوم گرای آسان 3- مفهوم گرای مصنوع 4-مفهوم گرای تصویر گرا همین تقسیمات را می توان برای اشعار غیر مفهوم گرا و ضد مفهوم گرا نیز به کار برد. شعر مفهوم گرا همان شعر فکر است یعنی " تفویض یا تحویل اندیشه ای مشخص به خواننده ( مخاطب) از طریق واژگان به رشته کشیده شده و هدف از سرودن این شعر آن است که خواننده را به طرف معنایی خاص سوق دهد .شعر فکر به پیام مندرج در متن می اندیشد نه جنبه ی عاطفی پیام . این شعر به ارجاع های بیرونی ( مصداق ها ، مدلولهای معین ) می نگرد . شعر غیر مفهوم گرا گسترش اندیشه و احساس را لزوما در آرایه های کلامی نمی بیند . بلکه به نوعی از اجرای زبان اهمیت میدهد . البته با شعر ذکر کمی فرق دارد شعر ضد مفهوم گرا شاخه ای از شعر ذکر است . نقش ارجاعی زبان را کاملا نادیده می گیرد و بر نقش ادبی شعر تاکید بسیار می ورزد تا جایکه اید ئولوژی متن مطلق را پیش می کشد ( طرح رد معنا حاصل چنین اندیشه ایست ). *ادامه دارد *. در پایان این سلسله مقالات منابع معرفی خواهند شد ارادتمند :محمد رضا درانی نژاد
سلام اقای مهندس درانی نژاد۰۰۰من قصه ی شهرسنگستان روباچندموردتپق وبدون کسره دربرخی جاهاخوانش کردم چون به قصدالتذاذشخصی وبدون برنامه خاصی خونده بودم وشعرکتیبه روهم ازروی نسخه ای خوندم که فکرمی کنم کلمه ی بیگانه درمصرعی جاافتاد۰۰۰ومابالذتی بیگانه آن رلزغبارآلودرامثل دعایی زیرلب تکرارمی کردیم ۰۰۰اگرصلاح. دیدیداین مطلب روبزاریدتوی سایت ۰۰۰البته خیلی مهم نیست۰این موارددربداهه خوانی طبیعی هست ۰بازهم هرجورصلاح می دونید ۰۰۰ممنونم
کد دریافت کتاب لاله های سرخ👆
ناب سرایان با اشعاری از (محمود حاجی کلاته/ محمد رضا درانی نژاد/ مهتاب خسروی. علاالدین احمدی به روز است.
هر دَم از قیمت اجناس دلم می گیرد از طلا، نَقره و الماس دلم می گیرد سیب و هُلو که مگو، قیمت جانست اینجا گردو  و پسته و گیلاس، دلم می گیرد عهد کردم که در این خانه بمانم لیکن من که از اسم آناناس دلم می گیرد قیمت مرغ مرا پاس دهد چون توپی من از این وضعیت پاس دلم می گیرد هَمبر و کُتلِت و پیتزا، همه را می گویم دیگر از قیمت کالباس دلم می گیرد با چه حسی بروم خانه بگیرم یارب سوختم زین همه احساس دلم می گیرد هر کجا می نگرم موج گرانی برپاست من از این لحظه حساس دلم می گیرد «گل عزیز است غنیمت شِمُریدش صحبت» پس چه از بوی گُل یاس دلم می گیرد یک نفر گفت به عباس توسل بنما جان آن حضرت عباس دلم می گیرد با سُخن های  «وَزین» ناله کنان می گویم آی مرَدُم، اَیهالناس دلم می گیرد 🌸💐🌹🌸💐🌹
شعری طنز از جناب وزین پور که به خصوصیم رسیده👆
فرزندان خود را برای قبولی در مدارس تیزهوشان و نمونه آماده نمایید با شرکت در کلاسهای آنلاین فیزیک و ریاضی برای اطلاع از چگونگی تشکیل کلاسها لطفا به پی وی مراجعه فرمایید👨‍🏫🧑‍🏫👩‍🏫👨‍🏫🧑‍🏫👩‍🏫👨‍🏫🧑‍🏫👩‍🏫
اول شعر را با هم بخوانیم کودکی کردم و شعر از لب شادم افتاد اتفاقی شد و هر لحظه دمادم افتاد جبر جغرافی تقدیر به شیرازم برد بهترین واقعه در پیشنهادم افتاد.... پدرم رفت و با ارثیه ی دلخواهش اشک موزون شد و از چشم مدادم افتاد مادرم حجت من شدو پس از کوچ پدر دست بر گردن امید و مرادم افتاد آن قَدر عشق به من داد که بعد از هر رنج آب بر آتش حس متضادم افتاد گرم شد هستی ام از زمزمه هایش آنگاه غزل و شعر شرر شد به نهادم افتاد بچه ققنوسم و از آتش سرخ آمده ام راستی ! آحر این شعر به یادم افتاد که همه ایل و تبارم !همه عاشق بودند غزل آتش شدوبر نسل ونژادم افتاد این شعر در وبلاگ ایشان گذاشته شده است تصاویر زیبایی در این شعر دیده می شود *افتادن شعر از لب *اشک موزون *دست بر گردن امید.. شاعرکه دچار نوعی نوستالژی شده است در حالی که به گذشته خود پلی می زند به طور زیبایی این حس را بیان می کند . یکپارچگی شعر چه از نظر عرضی و چه ازنظر طولی بسیاربجاست و این مادر الست که با محبت خود آب بر آتش درون شاعر می ریزد و به او آرامش می بخشد. راستی آتش سرخی که شاعر در نماد یک بچه ققنوس از آن بیرون آمده است چیست؟ آیا جبر جغرافی زمانه شاعر را این چنین ققنوسی ساخته است. ایل و تبار شاعر همه عاشقند و شاعر نیز و اینجاست که غزل آتش می شود و بر نسل و نژاد او می اوفتد و او ققنوس وار مرغ آتش می شود. آشنایی زدایی های زیبایی هم در شعر به چشم می خورد جبر جغرافی تقدیر در حالی که همه ما آن را جبر تاریخی تقدیر می گوییم ترکیب های جالبی هم در شعر وجود دارد اگر چه بعضی از آنها دور ار از ذهن است مثل حس متضاد چشم مداد ولی بافت قوی شعر کاستی های آن را کمرنگ می کند برای این شاعر ه آرزوی سلامتی و طول عمر دارم (ارادتمند محمد رضا درانی نژاد) شعر از مرضیه اوجی
همواره رفتن است که با گریه آشناست تنها تویی که آمدنت گریه آور است... ‎‎‎‎‎‌‎‎‎🌿🌺🏴🌿🌺🏴 @sherziba110 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌