از شهید عباس ولی نژاد و فتح این قله و اتفاق آن شب و حوادث پس از آن برایتان نوشتم 🍃🌸 اما زنده یاد شهید آسید مجید ایافت سال ۱۳۹۸ رفتن جاده پیرانشهر به سردشت و چنین خاطره ای رو برام رقم زدن...
پیامها و نوشته ام در سال ۱۳۹۸ رو براتون میذارم کمی حال جبهه و جنگ در دوران هشت سال دفاع مقدس بهتون دست بده...
برا زنده یاد شهید آسیدمجیدایافت فاتح و صلواتی ختم فرمایید. متشکرم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 ارتفاع شهید ولی نژاد (۳) خاطرات را گر نتوان نگاشت ،بایستی بخشی از آن را همی پاسداشت.!
✍سلام بر نخلِ همیشه سربلند یگان فاخر لشگرویژه شهدا ،برادر عزیزم آسیدمجیدایافت
🍀خسته نباشید و روز و روزگار به کام باشد انشاءالله... چندین پست زیبا در حق حقیر ارسال فرمودید. سپاس
🍀 اما این عکس با شکوه دلم را روانه ی کربلای پیرانشهر به سردشت و آن حماسه ی عظیم شهادت عباس علمدار تیپ نمود.
🍀این نقاط در روزگار ما در دفاع مقدس سیاه و سفید و در بهترین شرایط شاید هم خاکستری بودند.
🍀 تا اینکه همرزمی پا به عرصه ی شهادت می نهاد. آنوقت دشت و دمن را پُر از شقایق وحشی و لاله های واژگون می یافتی!
🍀عجیب است اما واقعی ؛!زیباست اما وصف ناشدنی!
🌷عباس ما علمدار گروهانی شد ، که خود آن را بنا نهاده و ساخته بود. همچون عباس ابن علی که برای آب از فرات شتافت! و به قلب دشمن چند ده هزار نفری زد. عباس ما نیز به نوک قله ای تیره و تار زد.
🌷او به تیر بلای دشمنِ ناسپاس و نامرد ، گرفتار و عباس ما نیز به تیر بلای ضد انقلاب و ضداسلام وضد دین رسول الله...آنشب عباس ما ؛ راه را دُرست یافته و مستقیم به قلب سپاه دشمن زده بود.
🍀 شک ندارم ، اگر آن لحظه همرزمی بود هم پا و هم اراده و ثابت قدم در رزم پیاده کوهستان و قادر بود و میتوانست ،خود را به نوک قله ی اوج برساند. حتما"، او نیز هم پرواز خوبی برای عباس ما می شد.
🌷اما آن شب باور نکردنی ، علی رغم تن بیمار ، عباس ما ؛ علمدار تیپ گردید و بال پرواز یافت و ملکوتی شد. سالهااز آن واقعه ی پر فروغ عاشورایی کچل آباد و نبی آباد می گذرد. سالها از آن بحرانهای ناامنی و پُ ردلهره و اضطراب میگذرد.
🍀سالها گذشته ، و امنیتی بر قرار گردیده که صحنه ی درگیری های ناجوانمردانه ی ضد انقلاب و صلابت یکی از صدها ، تاثیر گذار ترین ، شجاعان آن دوران واین مرز و بوم فقط با تابلویی مجازی از واقعیتی انکار ناپذیر از دوران ناامنی ، آگهی بخش امنیت و آرامش در یکی از نا امن ترین نقاط آذربایجانغربی ، که تبدیل به پارک طبیعت گردی شده خودنمایی میکند.
🍀 باز هم خدا را شکر که به برکت خون شهدا امنیت و آرامش هست. خدا را شکر که آنزمان به تکلیف عمل نمودیم و نتایج درخشانی رغم زدیم .
🍀🌷اگر چه دیگر طنازی شهدا نیست؛! اگر چه لبخند رضایت شهدا را به همراه داریم اگر چه این مکان پذیرای نام و تابلوی فرمانده دلاور و مردان سلحشور لشگر ویژه شهدا هنوز هم نیست ودرگمنامی بسر می برد. اما راضی هستیم به رضایت خدا و ولایت امر مسلمین جهان امام خامنه ای حفظهالله...
🍀چه زیبا ، چه با شکوه ، چه دیدنی ، چه دلپذیر و با نشاط!ممنونم از این همه سعی و تلاش و کوشش با شکوه در دوران جا ماندگی و... 🌸ارادتمند شما و همه ی همرزمان ✍نبی زاده چهاردهم مهر ماه ۱۳۹۸
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 ارتفاع شهید ولی نژاد(۴) بر گردیم به حرفها ی خودمونی ... این نوشتار و خوابم سال ۱۳۹۸ رُخ داده
🍀 پیام از سید مجید:
✍سلام جناب نبی زاده حیفم آمد عکسی که در جاده پیرانشهر به سردشت به نیت شما گرفتم تقدیم نکنم خون شهدا چهره کوه و دشت کردستانات را اینگونه تغییر داده حتما آنها شاهد به ثمر رسیدن ایثارگری های خود هستند عکس مربوط به منطقه نبی آباد یک مرحله مانده به آزادسازی ارتفاع کچل آباد و شهادت عباس ولی نژاد است . ارادتمند ایافت. التماس دعا
🍀 نبی آباد نامی که همیشه یاد آور شما برای من بوده یادم است در این روستا با کریم خالدار که از دیگر مناطق برای نجات ضد انقلاب در پائیز سال ۱۳۶۱شتافته بود درگیری سختی داشتیم . همرزم شما 👈ایافت🍃
🍀 #پیام از سیدمجید:
✍همین حالا باید مجددا یه عرض ارادتی کنم به برو.بچه های تیپ به ویژه کسایی که از فرمانده بگیر تا پایین ترین رده خدمتی هر چی خودت اسمشو خواستی بگذار ،همشون ، همشون خاص بودن ،؛!
🌸انسانهایی بودند و هستند ،پاک و دل باخته ، چیزهایی رو دیدند و شنیدند که تصورش برای خیلی ها نه باور کردنی هست نه دیدنیه!
🍃به قول یه شیر پاک خورده ای ، تازه خیلی ببخشید ، خیلی ببخشید ،! نسلی برجا مونده که درحال انقراض هست؛! و اگه همین دور همی ها هم نباشه فاتحه...
🍃 دوران تیپ ،بعضی وقت ها مثل افسانه هست، مثل تپه درمان، یا شکستن طلسم شب کردستان ...
🍃بعضی وقت ها مثل یک واقعیت وصف ناشدنی هست مثل شهادت چهار فرمانده در یک یگان ،! مثل یگانی با توانایی های محدود و ناشناخته ،که با تدبیر و شور انقلابی فرمانده اش و هم پایی نوجوانان یگان در لحظه ای تبدیل به نیروی واکنش سریع، کماندو و هرچه می خواهی نامش را بگذار ... می شود.
🍃آخه اینقدر ر تفاوت بین بر و بچه های دفاع مقدسی ، که نباید باشه ، به همون اندازه که چند صد کیلومتر از جدار مرز میری جلو تا به جنوب کشوربرسی ، می بینی که چقدر مظلومیت ، چقدر محرومیت، و چقدر سختی و مشقت، در برو بچه ها ی غرب و کردستان و اورامانات موج میزنه ؛!!و تازه متوجه می شی که از اونا جدا شدی وهمه ی اونا رو پشت سر گذاشتی و ...
🍃تازه اگه توجه کرده باشی فرمانده های نامدار رزم در جنوب از همت، زین الدین، باکری و متوسلیان، کاظمی و.... اگه فرمانده شدند به خاطر تلاشی بوده که در کردستان انجام دادند.وبه بالندگی رسیدند اونم از چه فرماندهانی مشق عشق و تدبیر و .... یاد گرفتند ، بله بروجردی ، کاظمی و ...
🌺باز هم بگذریم ، !!
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 ارتفاع شهید ولی نژاد(۵)چه خواب زیبایی
✍درست هست که چند دهه از دفاع مقدس گذشته، اما اگه بخوایم ، هنوز هم میشه در آن دوران با شکوه سیر و سلوک کرد.
🍀 هنوز هم روزها و شبهای پُر از ستاره ، خاطره ، ترس ، دلهره ، استرس و...تو خواب به سراغم میاد. و چند صباحی از این دوران دور میشم ، شما رو نمیدونم!؟
🍀 تازه اگه خاطراتم بیادم نیاد فکر میکنم یه چیزیم شده،! یا یه کاری کردم که فاصله ای افتاده... اما وقتی هم که یکی از آن اتفاقات ناب رخ میده تا چند وقتی دگرگون هستم.! مثل اون شب!...
🍀شاید این نوشتار را به اربعین هم گره زدم وچند بابی هم نوشتم! اما یادم نمیره که هر عملیاتی شروع می شد ، گوشه دلمون با شهدا بود و نیم نگاهی که دیگه ان شاءالله با این عملیات راه کربلا باز میشه و میریم پا بوس آقا مون امام حسین علیه السلام
🍀 حتی وقتی کنار رفیقی قرار می گرفتیم که در حال پَر کشیدن بود و بال پرواز دریافت کرده و ملکوتی میشد ، باز هم تو صحبت هامون همین زیارت و التماس دعا و دیدار آقامون امام حسین علیه السلام رو یاد آور می شدیم.
🍀اصلا"اگه دل شهیدی آسمونی شده برای اینه که در فصل عزاداریها اهل بیت دلشون رو خوب آبیاری می کردند.
🍀به خاطر پاره ای از وقایع من هنوز به کربلا مشرف نشدم ، اما نمیدونم چند نفر دیگه از جانبازان و خانوادهشان ، به خاطر شرایط سختی که داشتند و دارند و یا خانواده شهدا و... هنوز هم موفق به رفتن و مشرف شدن به بارگاه آن امام همام نشدن!!
🍃کاری ندارم خیلی ها میرن زیارت یا پیاده روی اربعین اصلا یادشون هم نیست که چقدر برو بچه های دفاع مقدسی و مدافع حرم ، برای این لحظات ناب خون و جگر خوردند و تکه تکه ی اجزای جانشان را فدا کردند .
🍀و یا اون طرف مرز ، جا گذاشتن و برگشتند ، تازه حالا اگه پدر و مادرشون هم در قید حیات باشند اونقدر پا به سن گذاشتن که نتونن عازم بشن! مگه نه!؟ تا حالا از این زاویه به قضیه نگاه کرده بودید!؟
🍁از این بخشهای مختلف دولتی و نهادهای مسؤل هم آبی گرم نمی شه و در پیچ و خم اداری اونقدر خودشون رو گرفتار کردن که اصلا" تو این فکر ها نیستن. تازه اگه طلبکار نباشن!
🍀یادتون باشه ، من به خودم قول دادم اگه مشرف شدم ، همشون رو یاد کنم! اما یادم اومد ، اونجا خیلی به ملکوت نزدیکه ، حتی محل رفت و آمد فرشته ها ، صالحین و حتی آقا امام زمان (عج) هست!
🍀نکنه یکدفعه یکی از ، همین صادقین جلومون رو بگیره و از جانبازی ، شهیدی ، خونواده هاشون و یا فرزندانشان سئوال کنه! اون وقت زمین باید دهان باز کنه و... چون نمیتونم جواب درستی و راضی کننده ای رو به این خوبان بدم...!
🍀یادتون باشه اگه این وجیزه رو خواندید ، و هنوز تو شور حسینی و اربعین بودید،! سلام برسونید ، بگید که خیلی ها دوست داشتن بیاین اما نشد! همین قدر هم کافیه...✋😔
🍀 میدونید پس از چند پیام آسید مجید ایافت و این متن من در سال ۱۳۹۸ که تو زمان محرم یا راه پیمایی عظیم و باشکوه اربعین بود چه اتفاق خیلی خیلی جالبی افتاد !؟
🌷نزدیکی های نماز صبح شهید کاوه رو تو خواب دیدم ، بیرون ساختمان ستاد فرماندهی با اورکت آمریکایی ، شلوار سبز رنگ ، اسلحه کلاش ، رو دوش ، نمیدونم چفیه دور گردنش بود یا کلاه داشت! با همون سن و سال دوران دهه ی شصت! جوان و پُر شور و ...
🍀 روبه روی کاوه آسید مجید ایافت ایستاده بود. و دکتر بزرگی هم بود هر دو با همین سن و سال فعلی و البته دکتر بزرگی جانباز نبودند و به راحتی جابجا می شدند.
🍀 برادر ایافت در کنار ساختمان نشسته بود و تکیه کرده بود به دیوار ؛! شهید کاوه لبخند میزد و میگفت: نه رودست خوردی قبول کن...! نه شاید هم دور خوردید...! فکر کنم نه جا موندید...!
🌷من که رفتم ؛ (منظورش عملیات کربلای دو بود) چون از بالای ارتفاع اونقدر صِدام میزدن ، اونقدر صدا می شنیدم ، که دیگه برام قابل تحمل نبود...شما هم باورتون نمی شه...!!
🌷من صداها رو می شنیدم و هیچ کسی رو نمیدیدم ، بایستی میرفتم... وقتش... بوددد شما هم یکبار بیاید با هم بریم...
🍀ما آدمای زمینی ، اون شب تا به خودمون اومدیم ،دیگه در دست رس نبود .ناپدید شده بود. فکر کنم بازم جا موندیم ... فکر که نه انگار واقعا" جا موندیم ؛! حالا چکار کنیم😔
🍀 من از خواب زیبا بیدار شدم .به همین روشنی ، به همین سادگی نمی دونم چی بگم ...😔✋
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
✍ به نام آن خداوندی که نور است
💖 رحیمست وکریمست و غفور اسـت
💚 خدای صبح و این شـور و طـراوت که از لطفش دل ما در سُرور است...
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 بلندم کن😔✋
✍آدمها شاید نتونن ، همیشه حال همو خوب کنن ، ولی همیشه میتونن ،حال همو بدتر هم نکنن ، و بیشتر وقتها ، دومی از اولی مهمتره
🍀شاید یکی از خاصیت های عادی شدن نعمت ها این باشه که فراوانی نعمت برای بعضی از ما آدما یهویی اونقدر زیاد میشه که دیگه... و شاید هم وقتی اینطور اتفاقها تو زندگیمون می افته به اندازه ی کافی شکرگزار نمیشیم.
🍀اصلا"گاهی فکرمیکنیم این حق من هست و حق فلان شخص دیگه ای نیست. شاید هم همه ی اینا عادی بودن نعمت های خدادادی رو برامون یجور دیگه جلوه میده و ما رو ناسپاس میکنه!
🍀 این روزها وقت نمیکنم زیاد در ادامه یک سیر تاریخی دفاع مقدس مطلب بنویسم ؛! شاید به خاطر حوادث پشت سر هم و بی وقفه ای هست که در سال ۱۳۶۱ برام افتاده و گاهی یه اتفاق ساده مثل پَرکاهی منو به اینور و انور میکشونه مثلا" یکی از روزهای سال۱۳۶۱
🍀می بینی هر روز در کمال صحت و سلامت از خواب بیدار میشی در حالیکه اصلا نگران و ناراحت نیستی. اما خدا رو هم شاکر نیستی. خدایا شکرت ، خودت مراقبم باش💖😊✋
🍀قدیما که مجروح شده بودم برای مدتی حقیر رو بردن داخل ساختمانی که امروزه آسایشگاه جانبازان همان شهر شده ، اتفاقی رفته بودم نزدیکی هاش یهویی خودم رو داخل ساختمان دیدم ، خیلی عوض شده بود ، خلاصه ، دیدم یکی صدام کرد.
🍀 آقا بیا بلندم کن ، ناخواسته و شتابان رفتم کمک ، با اینکه اوضاع خودم خیلی خوب نبود ، کمکش کردم تا بلند شد.خیلی خودمونی گفت داداش اوضاع خودت خرابه هاااا... خندیدم و گفتم نه به اندازه شما...! گفت اصلا" دستات و نفس کشیدن شما مثل آدمهای سالم نیست.
🍀گفت آقا؛! فوری اصلاح کردم صحبتش رو ؛گفتم ؛آقا خودتی من برادر هستم، گفت: اگه برادری چرا تا حالا ندیدمت،!؟ خودمونی گفتم مال این شهر نیستم، گفت همون پس مال این شهر نیستی!😊✋ گفتم چطور!؟ گفت: آخه اونایی که بقول شما مال این شهرهستن ما رو به امان خدا ... یهویی زد زیر گریه...
🍀 گفت:از سر صبح منتظرم نوبت من بشه تا یکی بیاد منت بذاره سرم و منو از این حالت زار خارج کنه... دیگه انجام دادن کارهای خودم و راه رفتن شده آرزوی دست نیافتنیم... میدید م اوضاع خوبی نداشت ، و واقعا از دست من هم چیزی بر نمی آمد ، رفتم یکی از آقایون رو صدا کردم اومد و وقتی دید گفت سریعتر میام برای خدمت و رفت اتاق کناری برای کمک به فرد دیگری...
🍀 آقا اصلا" میدونید چیه ۱۳۶۱/۷/۲۳ یکی از همرزمان اتفاقی در درگیری با ضد انقلاب تیر به نُخاعش میخوره و از اون موقع تا به حال رو ویلچر نشسته 😔
🍀معمولا تو خاطرات بیادماندنی از آدمای شریفی که باهاشون بودم نام نمیبرم چون هر کدوم از اونا که از جنگ قصر در رفتن میگن نام نبر واونایی که خاطرات منومیخونن میگن منظورت من بودم دیگه و از این دست آدما...
🍀 با این حال این اخوی مورد اشاره نامش #قاسم هست فقط جهت اطلاع بیشتر شرحی نمیخواد ، از اون دست انسانهای با مرام و شریفی هست که نمیدونم چرا بین خود ما همسنگران هم سالی یکبار فقط اسمش به میان میاد. به نظر خودم خیلی بی معرفتی هست هر چند باب دل سایر دوستان هم نباشه...
🌷💚 برای سلامتی شاهدان بی نشان این مرز بوم و خانواده های صبورشان صلواتی ختم کنید.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚 #کلام_پروردگار
💚 وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
💚 و نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته به ياد آوريد.
🍀 #سوره_مبارک_مائده_آیه_شریف۷
✍هر چقدر ارتباطت با قرآن با تلاوت، تدبر و حفظ ، بیشتر بشه، به همون اندازه درهای بسته به روت باز میشه و کارهای سخت برات آسان و شادی در قلبت جا میگیره ؛ خوشا به حال اهل قرآن
💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚 #دلبرانه_حسینی_مهدوی
✍گاهی تنها یک دعا کافیه تا همه چیز عوض بشه مثلِ...👇
💚#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
💚 یااباصالح...مولای من از آن زمان که شنیدم حسین علیه السلام چطور خودش را تا نزدیک پیکر عباسش کشانده و چطور کمر شکسته ، برگشته ، فهمیدم شما به سیصد و سیزده نفر نیاز ندارید... شما فقط یک عباس
میخواهید که دلتان نه به قوّت بازویش ،
که به استحکام دلش گرم باشد.
💚 آقاجانم ؛! یک عباس که بدانید اگر تمام دنیا مقابلتان باشد، عباستان پشت سر است.
یک عباس که افتخار کند به برادریش، به یاریش، به جان نثاریش. که وقتی ببینیدش بگویید طوبی لک!
💚 عباسی که با وجودش، به سیصد و اندی نفر که هیچ ، به سیصد و اندی هزار نفر هم بینیاز باشید. که وقتی به صورتش، به قد و قامتش، به دستِ ادبِ روی سینهاش مینگرید؛ لبخند بزنید .حتی در میان معرکهی مصیبت و اندوه !
💚شما منتظر عباسها هستید و ما در تقلای عباس شدن... برای عباس شدن و شبیه قمربنی هاشم بودن کار شاقی نیازی نیست یا زور بازو ؛! بلکه فقط مبارزه با نفس و هوای درون کافیست...
💚 آهای بچه شیعه ؛ دوستدار اهل بیت ؛ همه ی هم وغمتون مبارزه با خواسته های دلتون باشه ،مبارزه با لذت های زود گذر مبارزه با چیزی که میخوای ومیتونی انجامش بدی
اما بخاطر خدا واهل بیت نمیری سمتش.. اونوقت چی میشه،؟
💚 میشی عباسی که اونقدر عظمت و جایگاهی نصیبشون میشه که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمان روز قیامت نوبت ب من نمیرسه ؛! چون ، دودست عباس برای شفاعت شیعیان کافیه ...
💚 میشی عباسی که اونقدر عظمت داره که حتی خدا در نماز نام ایشون رو آورده و ما باهرنماز بهشون سلام میدیم... میدونی کجای نماز ؟ السلام علینا وعلی عبادالله صالحین ... عبد صالح خدا...
💚🌷 امشب شب جمعه است اگه نتونسی نماز شب بخونی ؛ اگ نتونسی دعابخونی ؛ اگ نتونسی مستحباتو بجابیاری ؛! فقط یه کاری بکن حتما" ؛ اونم اینه که امشبو با وضو بخوابی....
💚موقع خواب ؛ لطفا فقط ثانیه ای از ته دلت ؛ برا امام زمان دعاکن ؛ همه مون اینکار رو بکنیم ، تا نفس های گرم و خالص یکی یکی مون به گوش خدابرسه.... (شبا با وضو بخواب بعد از یه مدت تاثیر شگرفشو در زندگیت میبینی ✋😊)
💚💖 #عید_مهدوی_مبارکا_باشه
#إِنَّهُمْ_يَرَوْنَهُ_بَعِيداً_وَ_نَراهُ_قَرِيباً
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ