از سر بالین من برخیز ای نادان طبیب
دردمند عشق رادارو بجز دیدارنیست
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
گر جمال دوست نَبوَد با خیالش هم خوشم
خانهی درویش را شمعی بِه از مهتاب نیست
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
دو لب مبند یک امشب به روی من، که نبست
شکّرفروش به شبهای عید، دکّان را
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
گر بی تو در بهشت برندم، زنم ز آه
آتش در آن بهشت که گردد جهنمی
#اميرخسرو_دهلوی
@nabestaan
ابر و باران و من و یار، سِتاده به وداع
من جدا گریه کنم، ابر جدا، یار جدا
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
هرشب از هرسوی در میآیدم در دل خیال
از کدامین سو نگهدارم من این ویرانه را؟!
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
هرشب از هرسوی در میآیدم در دل خیال
از کدامین سو نگهدارم من این ویرانه را؟!
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
گر زاهدان به قبلهی رویِ تو بنگرند
ای بس نمازها که به حیرت قضا کنند
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
ای ﺑﺎﺩ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯽﮐآﻓﺎﻕ ﻣﯽ ﻧَﻮَﺭﺩﯼ
ﮔﺮﺩﻳﺪﻩﺍﯼﻧﺸﺎن دﻩﺟﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﻏﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
اصحاب هوس چاشنی عشق چه دانند
لذت ندهد تشنه مِی را شکر و قند
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan
از طاق دو ابروی تو ای کعبهٔ مقصود
خلقی به گمانند که محراب کدام است
#امیرخسرو_دهلوی
@nabestaan