من به میلِ خود به پایت سر نهادم، جان بخواه
جان به قربانت ، چرا این پا و آن پا می کنی؟
#علی_مقیمی
@nabestaan
من به میلِ خود به پایت سر نهادم، جان بخواه!
جان به قربانت! چرا این پا و آن پا میکنی؟
#علی_مقیمی
@nabestaan
کاش این دل شکسته روزی به چشمت آید
هرچند قیمتی نیست، این کوزه سفالی
#علی_مقیمی
@nabestaan
عطر گیسوی تو با آوازه شعرم شبی
هفت شهر عشق را پیمود و عطارم نکرد
#علی_مقیمی
@nabestaan
از چند و چون قصهی دلبستگی مپرس
آیینِ مهر، فارغ از این چون و چندهاست
#علی_مقیمی
@nabestaan
دست در زلف تو بردم که شب آغاز شود
حیف!یلدای من این بار نشد طولانی
#علی_مقیمی
@nabestaan
پایمال همه ، چون قالی کرمان شده ایم
طعنه خلق به زیبایی ما افزوده ست
#علی_مقیمی
@nabestaan
در سرت با ما خیال جنگ بود و دلخوشیم
عاقبت صلح است فرجام تمام جنگها
#علی_مقیمی
@nabestaan
در آرزوی دریا، شوق رهاییام بود
حال مرا بپرسید از تنگهای خالی!
#علی_مقیمی
@nabestaan
این چه جنگیست که چشمان تو با من دارد
این دلِ خسته چرا این همه دشمن دارد
#علی_مقیمی
@nabestaan