آمدى و شامِ تاریکِ پدر مهتاب شد
بَس كه دل بُردى زِ بابا روزِ "دختر" باب شد
#مهدى_خداپرست
@nabestaan
چشمهايت چند يوسف رابه چاه انداخته
چند يوسف را به زندان اشتباه انداخته
چشم کنعان يک طرف چشم زليخايک طرف
کور شد هرکس نِگَه بر روی ماه انداخته
#مهدى_خداپرست
@nabestaan
هر که گیسوی تو را این گونه زیبا بافته
روی بازوی تو فرش دستباف انداخته
#مهدی_خداپرست
@nabestaan
من از نگاهِ حسودان شهر میترسم
بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد..
#مهدی_خداپرست
@robaiiyat_takbait
اَبرُوانِ تو کمان است و نگاهت چون تیر
حملهیِ قومِ مغول اینهمه کشتار نداشت
#مهدی_خداپرست
@nabestaan
من از نگاهِ حسودان شهر میترسم
بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد
#مهدی_خداپرست
@nabestaan
شعر یعنی وسط خاطره، ناگاه قلم
گله دارد که چرا کاغذ و دفتر خیس است؟!
#مهدی_خداپرست
@nabestaan
گشتم براى شعرِ حال خودم در پىِ رديف
بهتر از اين نبود كه "حالم رديف نيست"!
#مهدى_خداپرست
@nabestaan
زِ پيشم ميروى امّا ، مهيّا كن مزارم را
كه بعد از رفتنت جانا دگر جانى نمى بينم
#مهدى_خداپرست
@nabestaan
صبح یعنی که ز پیمانه ی چشمان ترت
سر هر کوچه دو تا میکده برپا بشود
#مهدی_خداپرست
@nabestaan
صبح یعنی که ز پیمانه ی چشمان ترت
سر هر کوچه دو تا میکده برپا بشود
#مهدی_خداپرست
@nabestaan
من كه هرشب با خيالت گرم صحبت مى شوم
هر كجا هستى بخواب آرام جانم شب بخير
#مهدي_خداپرست
@nabestaan