eitaa logo
🕊️🍃نبــض عشــ﷽ــق🍃🕊️(مذهبی وشیعه )به همراه کلی شعر،عکس ومتن
663 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
548 ویدیو
56 فایل
دوستان عیب کنندم کہ چرا دل بہ تو دادم باید اول بہ تو گفتن کہ چنین خوب چرایے؟ :) ✨ #سعدے جهت انتقال پیشنهادات و انتقادات به مدیر پیام بدین. @Montazerz {به کانال #نبض_عشق💛خوش آمدید}
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی وقتا ادم دلش میخواد بشینه ی جا فقط گریه کنه😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمـام شـب‌های عالم را بگـردند زیبـاتر از شبی ڪہ وقت خواب بہ مــاه لبخنـد ميزنی نیسـت بہ گمانم فـردا روز خوبی باشد صورتِ مــــاه بہ مـن می‌گوید: گـر چـه شـب تــاریڪ اسـت دل قوی‌دار سحـر نزدیڪ اسـت ✨ 🌙🌟 @nabz_eshgh💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر صبـح دل انگیـز خـداونـد ســــــلام بر عشـق و صـفا و مهـر و لبخنـد ســـلام نقـاش ازل چه خـوش زده نقـش سحـر بـر خــــــــــــالق قـادر هنرمنـد ســـلام 🌷ســـــــــــــلام صبـح زیبـاتـون بخیـر بـا یک دنیـا آرزوی خـوب روزتـون پر از لطـف خـدا @nabz_eshgh💛
☘قلمت را بردار بنویس از همه ی خوبی هاي زندگی، عشق، امید و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست. ☘ بنویس از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود ☘بنویس از لبخند، از نگاهی بنویس که پر ازجاذبه ى عشق به هر جا جهان مى نگرد و بجز از يار نمى بيند هيچ ☘ قلمت را بردار روی کاغذ بنویس: زندگی با همه ی تلخی ها ، چون كه با عشق كند همراى ، همچنان شيرين است ، همچنان شيرين است... @nabz_eshgh💛
🌷 امام رضا (علیه السلام) فرمود: من قرا فى شهر رمضان ایة من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غیره من الشهور؛  هر كس ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند.     (بحار الانوار ج 93، ص 346) ✨ @nabz_eshgh💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊️🍃نبــض عشــ﷽ــق🍃🕊️(مذهبی وشیعه )به همراه کلی شعر،عکس ومتن
✨ #پارت_چهار _لذت خوردن یه چایی خوب، به اینه که اول عطرشو نفس بکشی... مخصوصًا وقتی چای زنجبیل باش
آیه آرام آبجوشاش را مینوشید. کودک در بطنش تکانی خورد. کمرش درد گرفته بود از این همه نشستن! کودکش هم خسته بود و این خستگی اش از تکان های مداومش مشخص بود. دستش را روی شکم برجسته اش گذاشت: "آرام باش جان مادر! آرام باش نفس پدر! آرام باش که خبر آورده اند پدرت بی نفس شده! تو آرام باش آرام جانم!" چشمانش را بست و وقتی گشود که صدای اذان از گوشی تلفنش بلند شد... صدای دلنشین اذان که پیچید، آیه چشمانش را از هم باز کرد. حاج علی از داشبورد بسته ای درآورد و در آن را گشود. تیمم کرد و بعد خاک را به دست آیه داد. داخل ماشین نماز خواندند و ارمیا نگاه کرد به زنی که شوهرش را ساعاتی قبل از دست داده و نماز میخواند! به مردی که پناهش داده و آرام نماز میخواند! فشاری در قلبش حس کرد، فشاری که هر بار صدای اذان را میشنید احساس میکرد... فشاری که این نمازهای بی ریا به قلبش می آورد. خورشید در حال خودنمایی بود که راهداری و هلال احمر و راهنمایی و رانندگی به کمک هم راه را باز کرده و به خودروها کمک کردند که به راه خود ادامه دهند. ارمیا از صمیم قلب تشکر کرد: _واقعا ازتون ممنونم که چند ساعتی بهم پناه دادید! اگه نبودین من تو این سرما می مردم. ُ حاج علی: این چه حرفیه پسرم؟! خدا هواتو داره. تا تهران هم مسیریم، پشت سر ما باش که اگه اتفاقی افتاد دوباره تنها نباشی! _بیشتر از این شرمنده ام نکنید حاج آقا! حاج علی: این حرفا رو نزن؛ پشت ماشین من بیا که خیالم راحت باشه! ارمیا لبخندی بر لب نشاند: _چشم! شما حرکت کنید منم پشت سرتونم! ✨ ... @nabz_eshgh💛