eitaa logo
نبض‌معرفت
1.1هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
71 فایل
[﷽] 💠نبض‌معرفت ✅ اخبار بروز و موثق ایران و جهان🌐 ✅ روشنگری سیاسی و رسانه ای📡🔎 ✅ تلاش برای روشن ساختن حقایق💥 #با_ما_بروزباشید انتقادات و پیشنهادات↙️ @shahed_s313 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔸اعلام پایان داعش در نهایت در سی ام آبان ماه سال ۹۶ بود که سردار سلیمانی در نامه ای به رهبر معظم انقلاب حکومت گروه تروریستی را اعلام کرد. این اتفاق مهم با پایین کشیدن پرچم داعش در شهر سوریه نهایی و به همگان نیز اعلام شد. در واقع این وعده صادقی بود که در آخرین روزهای تابستان همان سال هم از سوی فرمانده نیروی قدس سپاه در مراسم اربعین یکی از فرماندهان جبهه مقاومت شهید «مرتضی حسین‌پور» در گلزار شهدای شلمان لنگرود هم از سوی او اعلام شد. ڪَمـپِـیـنِ|💚نَبضِـ‌مَعرِفَتـ💚ـ| ِ درپیام رسانِ ایٺا‌وسـروݜ...👇 🌱••|@nabze_marefat|🌙|…
📔 کامران صاحب یکی از بزرگترین و معروف ترین کافی شاپ های زنجیره ای تهران بود.وحدسم این بود که منو به یکی ازهمون شعبه هاش ببره.اتفاقا حدسم درست در اومد و اولین قرارمون در کافی شاپ خودش بود.اوتمام سعیش رو میکرد که به من خوش بگذره. از خانوادش و زندگیش پرسیدم. فهمیدم که یک خواهر بزرگتر از خودش داره که متاهله و حسابدار یک شرکت تجاریه.وقتی او هم ازمن راجع به خانوادم پرسید مثل همیشه جواب دادم که من تنها زندگی میکنم و دیگر توضیحی ندادم.کامران برعکس پسرهای دیگه زیاد در اینباره کنجکاوی نکرد و من کاملا احساس میکردم که تنها عاملی که او را از پرسیدن سوالهای بیشتر منع میکنه ادب و محافظه کاریشه.ازش پرسیدم که هدفش از پیدا کردن یک دختر خاص چیه؟ او چند لحظه ای به محتوی فنجون قهوه ش نگاه کرد و خیلی ساده جواب داد: -برای اینکه از زنهای دورو برم خسته شدم.همشون یک جور لباس میپوشن یک مدل رفتار میکنن.حتی قیافه هاشونم شبیه هم شده .هردو باهم خندیدیم. پرسیدم:-وحالا که منو دیدی نظررررت ...راجب... من چیه؟ چشمان روشنش رو ریز کرد وخیره به من گفت:-راستش من خشگل زیاد دیدم. دخترایی که با دیدنشون فک میکنی داری یک تابلوی باشکوه میبینی. تو اما حسابت سواست.چهره ی تو یک جذابیت منحصر به فرد داره. کامران جوری حرف میزد که انگار داره یک قصه ی مهیج رو تعریف میکنه.اصولا او از دستها و تمام عضلات صورتش در حرف زدن استفاده میکرد.واین برای من جالب بود.شیطنتم گل کرد .گوشیمو گذاشتم کنار گوشم ووانمود کردم با کسی حرف میزنم: -الو سلام عزیزم.خوبی؟! چی؟! درباره ی تو هم همین حرفها رو میزد؟! نگران نباش خودمم فهمیدم.حواسم هست.اینا کارشون همینه! به همه میگن تو فرق داری تا ما دخترای ساده فریبشون رو بخوریم. و با لبخند معنی داری گوشی رو از کنار گوشم پایین آوردم و رو میز گذاشتم. ادامـہ👇