eitaa logo
نَبضِ عِشق
83 دنبال‌کننده
5 عکس
116 ویدیو
0 فایل
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا💔 نشر با شما 🌿 ارتباط با ادمین @zolfaghareali110
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 🌿 :1خرداد1342_اصفهان :ابوغریب :11آبانماه1361 من از شما می‌خواهم كه برايم گريه نكنيد بلكه برای حسين و يارانش گريه كنيد و افتخار كنيد كه فرزندتان جانش را در راه اسلام داده و فرض كنيد كه شب عروسی من است و برايم خوشحال باشيد و بر سر مزارم با شربت و شيرينی از مردم پذيرايی كنيد تا روح من آرام بگيرد و بدانيد كه راه حسين را پيمودم و تو خواهرم مانند زينب راه را بپيما شما برادرانم نكند در سوگ من بنشينيد بلكه يک لحظه آرام نگيريد و با دشمنان خدا پيكار كنيد و نگذاريد كه خون شهيدان به هدر برود و من بعنوان يک برادر كوچک‌تر از شما می‌خواهم كه صبر داشته باشيد و به جای گريه راهم را ادامه بدهيد و اميدوارم كه فرزندان شما و فرزندان خواهرم سرباز خمينی بشوند و پرچم (نصر من الله و فتح قريب) به رهبری امام خمينی را در جهان برافرازند و بدين محمد جانی تازه بخشند و اما چند سخنی با هموطنانم، شما ای ملت رنج كشيده و ستم ديده، نكند يک لحظه از خدا غافل بشويد بلكه مانند كوه استوار و مانند دريا در مقابل دشمنان خدا خروشان باشيد و از فرمان امام خمينی سرپيچی نكنيد كه در روز قيامت هيچ عذری نمی‌توانيد بياوريد و نگذاريد افراد خود فروخته و منافق در بين شما رخنه كنند و ضربه به اسلام بزنند كه در اين صورت قلب امام را به درد می‌ْآوريد و بدانيد كه مسئول هستيد و در پشت جبهه به رزمندگان و جنگ زدگان كمک كنيد و در راه خدا انفاق كنيد كه خدا پاداش بزرگی به شما می‌دهد و راه شهيدانی كه بخاطر اسلام فدا شدند و به لقاء الله پيوستند را ادامه دهيد و در اين راه كوتاهی نكنيد كه عذاب جهنم بسی عظيم است https://eitaa.com/nabzeeshgh110
شهید غلام جیرانی 11 ساله تاریخ تولد: 1 / 7 / 1354 تاریخ شهادت: 23 / 10 / 1365 محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای 5 شهید غلام جیرانی در یکم مهر ماه 1354 در روستای کیشستان نوخاله از توابع شهرستان صومعه سرا دیده به جهان گشود. پدرش شعبان نام داشت. غلام داوطلبانه و از طرف بسیج به جبهه رفت و طی عملیات کربلای 5 در 23 دی ماه 1365 در شلمچه به شهادت رسید. پیکر شهید غلام جیرانی در گلزار شهدا نوخاله به خاک سپرده شد قسمتی از شهید غلام جیرانی: چقدر شهادت در راه خدا زیباست، مانند گل خوشبوست. من در این سرزمین آن قدر با دشمن میجنگم تا پیروزی و موفقیت نصیبم گردد، تا به درجه رفیع شهادت برسم. اگر لیاقت داشته باشم که در راه خدا و اسلام و قرآن شهید شوم به مادرم تبریک بگوئید چون که من به مهمانی خدا رفته ام. ❗📢❗📢❗📢❗📢❗ تقریبا در تمام منابع موجود از نظر سن شهید غلام جیرانی ، دومین شهید کوچک جنگ نام برده شده است. بعضی از منابع کوچکترین شهید را شهید سبیل اخلاقی و بعضی دیگر، شهید ظفر خالدی و بعضی نیز محمد رضا رفیعی بیان کرده اند. که این اطلاعات متناقض بدلیل مظلومیت شهدای نوجوان و عدم وجود منبع متمرکز درباره جنگ تحمیلی میباشد که باعث تاسف و اندوه بسیاریست. شهید سبیل اخلاقی 11 سال و 8 ماه طول عمر پربرکتشان بود شهید ظفر خالدی 12 سال طول عمر پربرکتشان بود محمدرضا رفیعی به شهادت نرسیده اند اما با 9 سال سن، کوچکترین رزمنده جنگ بودند در واقع شهید غلام جیرانی کوچکترین و خردسالترین شهید جنگ میباشد 🥀 https://eitaa.com/nabzeeshgh110
شهید علی محمودی احمدآبادی کد ایثارگری: ۶۷۱۷۹۱۷ نام پدر: محمود محل تولد: ایران ، استان یزد ، شهرستان اردکان ، تاریخ تولد: 1338/02/14 شغل: بناومعمار تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: 1367/03/04 🌿🌿 قسمتی از وصیت نامه‌ تاریخ شهادت ۱۳۶۷/۳/۴ مقام معظم رهبری: زمان، همه چیز را کهنه می‌کند، مگر خون شهید را... قسمتی از شهید علی‌ محمودی: اگر جنازه‌ام‌ بر زمین‌ ماند، اگر بر پیکرم‌ نماز نخواندید شما را خواهم‌ بخشید. امّا‌ اگر اسلحه‌ام‌ بر زمین‌ ماند، اگر سنگرم‌ خالی‌ گذاشتید، اگر اسلام‌ را یاری‌ نکردید‌فردا جلو‌ راه‌ شما را خواهم‌ گرفت. 🥀 https://eitaa.com/nabzeeshgh110
﷽ شهید حسینعلی رستمیان شهید 17 ساله🌿 تاریخ تولد: 1 / 4 / 1347 تاریخ شهادت: 21 / 11 / 1364 محل شهادت: اروندرود عملیات: والفجر 8 شهید حسینعلی رستمیان اول تير 1347 در روستای تويه‌دروار از توابع شهرستان دامغان استان سمنان متولد شد. پدرش محمد کشاورز و راننده بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پايان دوره راهنمایی درس خواند و سپس به حوزه علمیه رفت و طلبه شد. همزمان به صورت شبانه در دبیرستان تحصیل میکرد. از طرف بسيج به جبهه رفت و به عنوان غواص مشغول به فعالیت شد. حسینعلی بيست و يكم بهمن 1364 طی عملیات والفجر 8 در اروندرود بر اثر اصابت گلوله و تركش به شهادت رسيد. پيكرش در منطقه باقیماند و مفقودالاثر شد و سی‌ام خرداد 1374 پس از تفحص در گلزار شهدای امامزاده میرجبرائیل دامغان به خاک سپرده شد. برادر بزرگترش شهید محمدعلی رستمیان همزمان با حسینعلی در 19 سالگی به شهادت رسيد. قسمتی از شهید حسینعلی رستمیان: پيامی به شما امت شهيد پرور دارم. ميخواهم كه هميشه در خط اسلام باشيد و حركت در خط اسلام ميسر نيست مگر اطاعت و پیروی از روحانیت مؤمن و انقلابی، بنابراين بايستی در اطاعت و پيروی از ولی امر يعنی امام امت كوشا باشيد و تمام فرامين گوهربار او را مو به مو اجرا كنيد. ای عزيزان با هواهای نفسانی خود مبارزه كنيد تا موفق و خوشبخت شويد. بدانيد كه امروز من رفتم فردا شما هم خواهيد آمد اين دو روزه دنيا، اين زر و زيور شما را فريب ندهد ديگر يكی باشيد و برای اسلام خدمت كنيد. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈ شهید محمدعلی داوودی باغینی شهید 15 ساله 🌷🌷 تاریخ تولد: 1 / 6 / 1347 تاریخ شهادت: 8 / 5 / 1362 محل شهادت: مهران عملیات: والفجر 3 شهید محمدعلی داوودی باغینی اول شهریور 1342 در شهر باغین بخش مرکزی شهرستان کرمان متولد شد. پدرش حسن و مادرش صغری نام داشتند. اولین فرزند خانواده بود. دوره ابتدایی و راهنمایی را در باغین سپری کرد و برای تحصیل در دبیرستان راهی کرمان شد و حین تحصیل در کلاس اول دبیرستان از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. محمدعلی هشتم مرداد 1362 طی عملیات والفجر 3 در شهرستان مهران استان ایلام به همراه جمعی برای انهدام تانکهای ارتش بعث رفت و در اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. اما پیکرش در منطقه باقی‌ماند و مفقودالاثر شد. پیکر محمدعلی، چهار سال بعد تفحص و شناسایی شد و در گلزار شهدای شهر باغین به خاک سپرده شد قسمتی از شهید محمدعلی داوودی: خیر و سعادت دنیا و آخرت در پشتیبانی ولایت فقیه است که ما هم برای همین می‌جنگیم. اطاعت از امر ولایت فقیه، اطاعت از خداست سخنی با ملت شهیدپرورم و ملت ایران: همینطور که تا به حال با وحدتتان دشمنان داخلی و خارجی و منافقین را از صحنه سیاست به زباله‌دان تاریخ فرستادید، وحدت را همچنان حفظ و دعا برای امام کنید https://eitaa.com/nabzeeshgh110
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید محمدجواد شاهمیری شهید 19 ساله🌿 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 7 / 6 / 1342 تاریخ شهادت: 3 / 1 / 1361 محل شهادت: شوش عملیات: فتح المبین شهید محمدجواد شاهمیری هفتم شهریور 1342 در شهرستان ابادان استان خوزستان متولد شد. پدرش غلامحسین و مادرش اسیه شاهمیری نام داشتند. تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند. با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران به شهرستان بوشهر مهاجرت کردند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. محمدجواد سوم فروردین 1361 طی عملیات فتح المبین در منطقه شوش به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای بهشت رضا شهرستان ابادان به خاک سپرده شد. قسمتی از وصیتنامه شهید محمد جواد شاهمیری: چه لذت بخش است شهادتی که به همراه هدفی مقدس باشد. دل کندن از این دنیای فانی را برای وصال به بهشت و دنیای ابدی اسان میسازد https://eitaa.com/nabzeeshgh110
🌿 کد ایثارگری: 6506838 نام پدر: اله رحم محل تولد: ایران ، استان مرکزی ، شهرستان اراک ، تاریخ تولد: 1344/04/05 شغل: سرباز تحصیلات: زیر دیپلم تاریخ شهادت: 1365/10/04 محل شهادت: خوزستان -شلمچه بسم الله الرحمن الرحیم )فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ).[1] پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه‌‏هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده‏‌اند بديهايشان را از آنان مى‌زدايم و آنان را در باغ‌هايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در مى‌آورم [اين] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست. بنام خداوندی که هر لحظه یادش دل غمگین و قلب شکسته شده از هجر یاران مرا تسلی می‌بخشد. و با سلام بر حضرت بقیه الله‌الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با سلام بر پیر جماران امام عزیزمان خمینی کبیر(قدس سره شریف) و با سلام بر رزمندگان اسلام، دلیر مردانی که با عزم راسخ خود از شرف و ناموس مملکت اسلامی خود دفاع می‌کنند. خدای متعال را شکر می‌گویم که این بار نیز مرا سعادت بخشید که بتوانم دوشا دوش رزمندگان اسلام با کفر جهانی به مقابله برخیزم و خداوند لایزال بر درون قلبم آگاه است که اگر در این راستا به درجه رفیع شهادت نائل گردم به آرزوی دیرنه‌ام رسیده‌ام و خداوند می‌داند که برای من ننگ است که در روزگار شهادت به مرگ طبیعی بمیرم و امیدوارم هم اکنون که این وصیت‌نامه من را می‌خوانید بر عرش اعلاء رفته و به دیگر شهدای اسلام پیوسته باشم. ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست        به امید سر کویش پر و بالی بزنم لهذا این چند سطر را به عنوان وصیت‌نامه روی این ورق کاغذ می‌نویسم. البته این حقیر خود را در این حد نمی‌بینم که برای امت حزب‌الله مطلبی بنویسم که جنبه پیامی و یا نصیحت داشته باشد ولی موردی که اکثر شهدا بر آن تکیه داشتند و من نیز شما را به آن سفارش می‌کنم این است که قدر این گوهر نایابی را که خداوند مهربان به شما عزیزان ارزانی داشته است بدانید و از او پیروی کنید و اوامر ایشان را مو به مو اجرا کرده و به جان و دل قبول کنید و از جوانان و کسانی که قدرت و توانایی شرکت در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را دارند می‌خواهم که به میدان‌های نبرد بروند و ندای هل من ناصر امام(قدس سره شریف) را لبیک بگویند. و اما شما پدر و مادر گرامی‌ام! مرا به بزرگواری خود ببخشید که نتوانستم دین خود را نسبت به شما ادا کنم و خوشحال و سرافراز باشید که فرزندتان قدمی برداشته که ان‌شاءالله رضای خداوند بر آن بود. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
نام پدر: حسن محل تولد: ایران ، استان یزد ، شهرستان اردکان ، تاریخ تولد: 1345/04/02 شغل: دانش آموز تاریخ شهادت: 1363/12/21 محل شهادت: جزیره مجنون ... پدر و مادر عزیز و مهربانم : امیدوارم که سلام ناقابل فرزندتان را بپذیرید و از اینکه سالهاست که باعث رنج و زحمت شما شده است او را می بخشید و اینجا اعتراف مي کنم که من نتوانستم حقوق شما را ادا نمایم و امیدوارم که مرا حلال نمائید ولي به شما اطمينان مي دهم که تحمل این امر خود يکي از بزرگترین عبادات است و انشاء الله تلاش نمایید که هر چه در توان دارید در راه این انقلاب و امام و اسلام هدیه نمائید که معلوم نیست این توفیق برای همیشه در نزد امت ما باشد. با جان و مال و دادن فرزند خود را در این اجر عظیم الهی شرکت بدهید و این توصیه را به همه بنمائید. پدر عزیزم از اینکه تربیت تو مرا به اسلام و قرآن کشاند و عاقبت مرا به عاقبتي خیر گرداند از شما بسیار متشکرم و امیدوارم که خداوند شمارا در ثواب شهیدان راهش شريك و به بهشت جاویدانش و اصل بگرداند و تو مادرم که زحمات بسيار زيادي براي من از بدو تولد تا بحال متحمل شده اي که من این را در هیچ شرایطی فراموش نمي کنم و تو مشوق خوبي براي راه یافتن به مسجد و اسلام و قرآن براي من بودي . خداوند این زحمت را فراموش نمي کند وحتماً تو را در ثواب جهادگران راهش شريك مي داند لكن من هم به سهم خود از شما خيلي متشکرم و از شما میخواهم براي آمرزش و مغفرت همه مومنین من جمله حقیر و همچنین سلامت امام و پیروزی رزمندگان دعا کنید که خيلي پر فایده است اي خواهرانم امیدوارم که از شهادت من ناراحت نباشید و هرگز گریه نکنید که گریه شما باعث شادي دشمنان اسلام مي شود . سخني چند با دوستان: اي دوستانم و ای همکلاسیهایم امیدوارم که از من راضي باشيد و همیشه در نماز جماعت شرکت کنید و هرگز مسجد را خالی نگذارید و با شرکت همه جانبه خود در مساجد دین خود را با خدا ادا کنید والسلام محمد علي قانعي مورخ 30/10/1363 https://eitaa.com/nabzeeshgh110
همسرم هرگاه فشارهاي زندگي و ناملايمات اجتماعي باعث آزردگي شما شد ابتدا به خدا توكل كن و بعد روز عاشورا و مصائبي كه به حضرت زينب (س) وارد شده است را براي خود مرور كن كه اين باعث روحيه دادن به شما خواهد بود. فرزندانم اميدوارم با حجاب و عفتي كه خواهيد داشت مبارز خوبي براي اسلام در كل مقاطع زندگي باشيد و بدانيد تازماني كه حجاب داريد مانند دري در ميان صدف محفوظ هستيد... 🌿 ●ولادت : ۱۳۵۵/۴/۳ خمین ، مرکزی ●شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ آزادسازی نبل الزهرا ، سوریه https://eitaa.com/nabzeeshgh110
🌿 🔹چیزی که نمی دانید، عمل نکنید. 🔹ادای کسی را در نیاورید. 🔹بدون علم درست، وارد کاری نشوید؛ مخصوصا دین. 🔹اول واجبات، بعد مستجبات موکد. مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری ها، نه حج و کربلا صد بار بدون این کارها. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
🌿 شهید 18 ساله : 25 / 5 / 1343 تاریخ شهادت: 10 / 2 / 1361 محل شهادت: عملیات: بیت‌المقدس شهید بیست و پنجم 1343 در روستای شهرستان استان متولد شد. پدرش بود و مادرش نام داشت. تا کلاس سوم دبیرستان درس خواند. از طرف بسیج به جبهه رفت و در رسته پیاده لشکر 25 مشغول به فعالیت شد. محمدکاظم دهم 1361 طی عملیات بیت‌المقدس در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه به شهادت رسید. پیکرش در شهدای فولادکلا به خاک سپرده شد. قسمتی از شهید محمدکاظم رمضانی: برادران آستینهای خود را بالا بزنید و از جنگ و شهادت در راه نترسید و بر امپریالیست شرق و غرب و اسرائیل غاصب بشورید. آنها دارند درون کاخهای سر به فلک کشیده زندگی میکنند و خون جوانهای ما را میمکند. شما باید را حفظ کنید. باور کنید اگر این کلمه را که اماممان آن را متذکر میشود، حفظ شود، دشمن به لرزه در می‌آید. برادران از شما میخواهم که در وحدت آفرین شرکت کنید و رهنمودهای عزیز را با گوش دل بشنوید و با تمام وجود در انجام فرامین امام کوشا باشید. چون مردم کوفه که آنچنان روزگار تلخی را برای (ع) رقم زدند نباشید که به عذاب الهی دچار خواهید شد. برادران در این برهه از زمان بسیج را سست نگیرید، چون سستی در بسیج در این زمان سستی در اسلام و اسلامی است و حتماً در شرکت کنید. خداوندا ان‌شاءالله همۀ ما را اول پاک کن، بعداً ما را خاک کن. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
شمسی(ابوالقاسم)🌿 معظم در ۳۰ شهریور ۱۳۴۵ در روستای شمسی رستاق در خانواده ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود و در همان کودکی آثار صدق و یمین و ایمانش زبانزد بود. در سال ۵۷ با وجود و جوانمردی در این سن در شب هفتم محرم به دست دستگیر می شود و بعد از با حضور در پایگاه بسیج به این پایگاه رونقی دوچندان می بخشد چراکه با همه صمیمی بود و همیشه لباس فرم بسیجی می پوشید،تلاوت قرآنش طولانی ،در مراسم کمیل،دعای_ندبه و نماز جماعت شرکت می کرد. او که به عنوان یک ساده و تک تیرانداز به دفاع مقدس پرداخت و پس از دوسال حضور داوطلبانه و سربازی امامزمان(عج) و آموزش های مداوم با جدیت و قاطعیت و نظم برنفس خود چیره شد و در آخرین اعزام او که در روز ۱۳ محرم بود به عنوان معاونگروهان ،زره جهاد به تن کرد. در ۲۵ مهر ۱۳۶۳ سمبل تمام عیار و خالص وقار و اطمینان قلبی شد وقلب پراز شورحسینی را با دفاع جانانه در برابر تک دشمن در منطقه زید نشانه تیردشمن نمود و کفار بعثی را از میهن بیرون راند. فرازی از #شهید: « برادران بسیجی ام؛ ازباب تذکر حقیر سخنی با شما می گویم.برادرانم،معنی و مفهوم زندگی آن وقت معلوم می شود که انسان در جهت خدا حرکت کرده و خداگونه باشد پس باید تقوای خدا را پیشه خودساخت و از هرگونه اعمال و مسائلی که انسان را از خدا دور می سازد دوری جست. » https://eitaa.com/nabzeeshgh110
شهید 17 ساله : 3 / 6 / 1345 تاریخ شهادت: 22 / 1 / 1362 محل شهادت: عملیات: 1 شهید سوم 1345 در روستای شهرستان استان متولد شد. پدرش کارمند شرکت بود و مادرش نام داشت. تا کلاس سوم دبیرستان در رشته درس خواند. طبع و ذوق و زیادی داشت. بسیار مهربان و با بود و همواره سربه‌زیر راه میرفت تا که چشمانش پاک بماند. از طرف بسیج به جبهه رفت و به عنوان آرپی‌جی‌زن مشغول به فعالیت شد. دفاع از و رو بر خود فرضیه میدانست. عباس بیست و دوم 1362 طی عملیات والفجر 1 در فکه به شهادت رسید. پیکرش در منطقه باقیماند و شد و همچنان پیکرش به وطن بازنگشته است. مزار یادبودش در شهدای زادگاهش ساخته شد قسمتی از شهید عباس ذوالحسنی: خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبایی ترا مشاهده کنم.خدایا من کوچکم،‌ضعیفم ، ناچیزم پر کاهی در مقابل طوفانها هستم به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا به راستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم. خواهرم زینب وار، با ناملایمات دست و پنجه نرم کن و خواهرم تو زینب وار با حجابت ضربه مهلکی بر دشمن بزن و من با خونم. فکه منطقه‌ای بیابانی در شمال غربی استان و جنوب شرقی استان است. این منطقه از جنوب به و شهر بستان، از شرق به و ، از شمال غرب به و شهر موسیان، از شمال شرق به چنانه، برغازه و سپس به شهر و از غرب به استان العماره عراق منتهی میگردد. فکه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میشود. بخش جنوبی آن جزء استان خوزستان و شهرستان دشت آزادگان محسوب میشود، بخش شمالی آن جزء استان ایلام و از توابع شهرستان دهلران میباشد https://eitaa.com/nabzeeshgh110
یزدلی نام پدر : حسام نام مادر : فاطمه تاریخ تولد : 1345/01/01 محل : جنوب رود کرخه محل خاکسپاری : تهران-گلزارشهدای بهشت زهرا-قطه28-ردیف101-شماره14 تاریخ : 1462/05/03 : بسم الله الرحمن الرحیم. « در دهۀ 1340 بدلیل خشک شدن آب قناتهای روستا، بعضی از اهالی آن برای کسب درآمد و گذراندن زندگی مجبور به مهاجرت می شدند. خانواده حاج حسام تقوایی یک بار در سال1343یزدل را ترک کردند و در کاشان خیابان دروازه فین محلۀ آب انبار، محمد صالح منزل محمدیان سکونت کردند. ولی دوباره به یزدل منزل پدرش حاج ذبیح الله تقوایی برگشتند. اما خود حاج حسام به شهر ری رفت و در شهرداری مشغول به کار شد. روزهای عید سال 1345 مصادف با دوشنبه 29/11/1385ه- ق بود خانواده خوشحال از تحویل سال و بهاری با طراوت، مسرور از تولد نوزاد پسرشان بودند. ولی عبدالله گرفتار بیماری سرخجه شده بود. دکترها از درمانش ناامید بودند، اما خواست خداوند بر زنده ماندن او بود. او باید زنده می ماند تا یکی از سربازان قیام امام خمینی«ره» برای مقدمه ظهور باشد. آنها دَه ماه بعد یزدل را به قصد زندگی در شهر ری ترک کردند و آنجا ساکن شدند. کودکی عبدالله در شهر ری سپری شد. یک بار در رودخانه تهران که از شهر ری می گذرد، سقوط می کند. ولی از آن حادثه جان سالم به در می برد. عبدالله دوران ابتدایی خود را در دبستان موحدی شهر ری واقع در خیابان محتشم گذراند. وقتی به مدرسه می رفت، سهمیه پول جیبی اش چهار ریال بود، روزی به پدرش گفته بود که امروز به من پنچ ریال بدهید، پدرش ناراحت می شود و تشری هم به او می زند ولی همان پنچ ریال را به او می دهد. وقتی عبدالله برای نهار به منزل برمی گردد، از روزهای گذشته گرسنه تر به نظر می رسد. پدرش به او اعتراض می کند ولی جوابی نمی شنود. بعدها که وارد سپاه شده بود، پدرش از آن روز گرسنگی می پرسد، عبدالله به او می گوید: وقتی به منزل بر می گشتم بچه ای را دیدم که گریه می کند او می گفت لیوانش شکسته است، و از مادرش کتک خواهد خورد. برایش لیوانی خریدم و نهار گرفتم و او را تا منزلشان رساندم. عبدالله در سالهای پیش از انقلاب در جلسات آموزشی کلاس های قران مسجد جوادالائمه شرکت می کرد. او با هوش و ذکاوتی که داشت. در نبودن استاد اقدام به آموزش بچه های کلاس می کرد، و خودش مربی قرآن مسجد می شد. فعالیت های او در همین مسجد و همراه با انقلابیون بود. دوره راهنمایی را در مدرسه پانزده خرداد گذراند. و برای ادامه تحصیل در دبیرستان شهید مدرس ثبت نام کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عضو فعال پایگاه امام محمدتقی در همان مسجد جوادالائمه شد. مدتی را هم به عنوان فرمانده پایگاه خدمت می کرد. او به عنوان بسیجی رزمنده به میدانهای دفاع از میهن اسلامی اعزام شد. در تاریخ 7/5/1361 که با شهادت پسر دایی اش«علیرضا زیارتی» مصادف بود مجروح شد و به تهران بازگشت. بعد از بهبودی، دوره سخت آموزش نظامی سپاه را در دانشگاه امام حسین (ع) گذراند. در اوائل سال 1362 به عنوان پاسدار مدتی را مسئول عوارضی حسن آباد تهران شد. در این مدت بعد از پایان کارش برای تبلیغ به شهرک های اطراف می رفت و فعالیت تبلیغی می کرد. بیشتر درآمدش را برای جبهه هزینه می کرد. عبدالله خیلی نسبت به بیت المال حساس بود روزی یکی از دوستان ارتشی او، پیشنهاد کرده بود که سپاه را رها کند و استخدام ارتش شود. ولی عبدالله قبول نکرد بود. می گفت همین حقوق سپاه مرا کفایت می کند. عبدالله از طریق لشکر محمد رسول الله (ص) تهران در تاریخ 2/4/1362به عنوان خدمه تانک عازم کرخه در جبهه جنوب کشور می شود. او در روز دوشنبه تاریخ 3/5/1362مصادف با 14/10/1403ه- ق که با اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید را در تاریخ 11/5/ 1362 در تهران تشییع کردند و در گلزار شهدای بهشت زهرا قطعه 28 ردیف101 شماره 14 به خاک سپردند.» گزیده ای از : اکنون این وصیت نامه را می نویسم قلبم آکنده از عشق پیوستن به الله و ائمه اطهار (ع) می باشد. من این راه پر افتخار را که راه امام حسین(ع) است با آگاهی و شناخت انتخاب کردم و داوطلبانه در این راه قدم گذاشتم. من داوطلبانه قدم در راه جهاد نهاده ام و سینه ام را آماج گلوله قرار داده تا کشته شوم و به معشوق خویش برسم. مادر مهربان و زحمتکشم! از خداوند بخواه این هدیه ای را که به در گاهش دادی، بپذیرد. پدرم! خدا را سپاسگزار باش از آنکه شما هم در این انقلاب، شهیدی تقدیم نمودی و پیش خدا و ائمة اطهار (ع) سرفراز شدی. امیدوارم موقعی که خبر شهادتم را برای شما آوردند شکر خدا را بکنید و خوشحال باشید. دوستان عزیز از شما می خواهم که مساجد را خالی نزارید. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
، نهم فروردین ۱۳۴۹، در بخش شمیرانات تابعه شهر تهران به دنیا آمد پدرش جعفر، کارگر بود و مادرش بمانی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. این نوجوان ۱۳ ساله از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. من، این راه را با دل و جان خریدم مادر جان! هر شب پنجشنبه با پدر به دعای کمیل بروید؛ به رزمندگان کمک کنید و به دیدار مجروحین جنگ بروید و با آن‌ها دیدار نمایید؛ به خانواده‌ی شهدا سر بزنید و در تشییع جنازه شهدا شرکت کنید و به نماز جمعه بروید. مادر جان! صبر تو باید مثل صبر حضرت زینب (س) باشد؛ اگر شما برای من گریه کنید، مثل این است که فرزندتان از شما دور شده است. من این راه را با دل و جان خریدم تا ملت اسلامی ایران با راحتی و با وحدت کلمه‌ی خود، مشتی به دهان آمریکا و دیگر دوستان او بزنند. مادر جان! می‌خواهم با خانواده‌ی شهدای جنگ تحمیلی -این برادران غیور سپاه پاسداران و بسیج مردمی و ارتش که به جنگ با دشمنان شتافتند- دیدار داشته باشید. در همه‌ی سخنرانی‌ها و مراسم همه‌ی شهدای بزرگ، با پدر شرکت کنید. مادر جان! شما به جهاد بروید و با خواهران در درس‌های قرآن و اسلام شناسی شرکت کنید؛ برادران مرا با مسایل اسلامی آشنا فرمایید و به سخنرانی‌های امام -که از تلویزیون پخش می‌شود- گوش فرادهید و خواهر و برادرانم را به کلاس‌های قرآن، اصول عقاید و احکام ببرید و آن‌ها را با مسایل مهم آشنا کنید تا آینده آن‌ها خیلی خوب باشد و اگر من شهید شدم، لباس مرا به برادرم داریوش داده و راه مرا ادامه بدهید و اگر داریوش هم شهید شد، لباس مرا به جواد بدهید و برای یک لحظه، سنگر مرا خالی نگذارید و تا آن جا که می‌توانید به رزمندگان از هر نظر کمک کنید. تا جایی که می‌توانید برای رزمندگان لباس بدوزید؛ اگر همکاری شما -مادران غیور و شهیدپرور نباشد- ما یک لحظه نمی‌توانیم با دشمن بجنگیم و سراسر ایران به خاک و خون می‌افتد و این دست امام زمان (عج) است که ما را در همه‌ی عملیات‌های بزرگ به پیروزی می‌رساند. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید عبدالحسین خبری شهید 16 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 2 / 1 / 1345 تاریخ شهادت: 10 / 5 / 1361 محل شهادت: منطقه عمومی کوشک عملیات: رمضان شهید عبدالحسین خبری دوم فروردین 1345 در دزفول بدنیا امد. پدرش عبدالنبی نام داشت. در دوران ابتدایی راهپیمایی و فعالیتهای انقلابی شرکت داشت. مقطع راهنمایی را در مدرسه دهخدا دزفول گذراند. سال 1359 وارد بسیج شد و سال 1361 به جبهه رفت. نماز خواندن عبدالحسین متفاوت بود. اصلا متوجه اطرافش نبود. موقع نماز حواسش به چیزی نبود، دوستانش هرچه میکردند انگار در دنیای دیگری بود. اشکهایش در قنوت بهترین دلیل این اتفاق بود. یکی از دوستانش تعریف میکرد که روزی خواستم ازمایش کنم موقع نماز تا چه حد حواسش به اطراف نیست با دستگاه منگنه عبدالحسین را اذیت کردم ناخواسته یک منگنه در پایش فرو رفت و خون جاری شد اما او اصلا تکان نخورد انگار حتی حسش نیز کار نمیکرد، با ترس منگنه را بیرون کشیدم اما او باز هم متوجه نشده بود. عبدالحسین طی عملیات رمضان در منطقه عمومی کوشک در تاریخ سوم مرداد 1361 به دلیل انفجار مین گوجه ای مجروح و پایش قطع شد، به بیمارستان تبریز منتقل و در دهم مرداد به شهادت رسید. پیکر عبدالحسین در گلزار شهدا شهید اباد دزفول، در همان قبری که شبها داخلش مناجات میخواند کنار زار برادرش شهید عبدالحمید خبری به خاک سپرده شد *قسمتی از عبدالحسین خبری: نمیدانم که شهید در نزد خدا چه ارزشی دارد و هر کس شهادت را درک کند دیگر کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد و اگر بداند خدا چه نعمتهائی به شهید میدهد و از همه بالاتر عشق به خداوند است که همۀ اینها نیز برای او کم هستند اما گریه بر شهید، گریه کنیم که گریه کردن آتش جهنم را خاموش میکند. گریه کردن بر شهید راه شهید است. خداوند مرا و خانوادۀ مرا شهید قبول فرماید. برادران و خواهران نماز را سبک نشمارید و آنرا بوقت بخوانید و به حرف پدرم گوش دهید خداوند صبرش را زیاد گرداند و او را خالص گرداند و با صالحان محشور فرماید. کتابهایم را استفاده کنید یا به کتابخانه بدهید. مسئولین هر کس که می خواهد باشد مواظب باشید ریاست، میدان آزمایش است. هر کس تقوای ضعیفی دارد باید خودش کنار برود یا اینکه به اندازۀ تقوایش مسئولش کنید. به صحرا بروید ناله کنید، گریه کنید حتی خود را روی خاک غلط دهید حساب کنید خود را و همیشه از خطاهای خود توبه کنید که خداوند توابین را دوست دارد. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
شهید مجید واحدی در سال ۱۳۴۴ در شهر مقدس کربلا در هنگام مهاجرت به عراق جهت زیارت مرقد مطهر حضرت امام حسین(علیه السلام) به دنیا آمد از همان دوران کودکی خصوصیات بی¬باکی و شجاعت همراه با تعصبات صحیح در وجودش نمایان بود دوران ابتدایی را در دبستان بطحائی مشهد(خیابان آزادی) و راهنمایی را در مدرسه مرتضوی( خیابان شهید هاشمی نژاد) و دبیرستان را در دبیرستان نصیرزاده (چهارراه آزادی) گذراند بعد از اتمام درس و اخذ دیپلم در رشته اقتصاد از آنجا که زمان مشمولیت وی فرا¬رسیده¬بود با علاقه خاصی که به نهاد سپاه پاسداران داشت به طور داوطلبانه از سپاه برای مشمولیت وی فرا رسیده¬بود با علاقه خاصی که به نهاد سپاه پاسداران داشت به طور داوطلبانه از سپاه برای مشمولیت ثبت نام و پس از پذیرش به تیپ ویژه شهدا فرستاده و مشغول به انجام خدمت گردید. ( شروع خدمت ۱۸/۸/۶۳) از آن¬جا که دلش برای خدمت و انجام وظیفه و مفید در جهت خدمت به انقلاب می¬تپید و از آنجا که روحیاتی چون شجاعت بی¬باکی و مردانگی در وجودش می¬جوشید به طور داوطلبانه به واحد اطلاعات-عملیات تیپ رفته و مشغول انجام خدمت گردید در طول خدمت به وظیفه شناسی و لیاقت مشهور بود به طوری¬که در عملیات بدر … شهید و فرمانده لایق تیپ ویژه شهدا (برادرکاوه) از ایشان جهت شناسایی خطوط موجود در عملیات ها استفاده می¬کرد و در سایر عملیات های شناسایی نظیر عملیات قادر (اشنویه) و عملیات¬های محدود در محدوده کردستان شرکت فعالی داشت از آن¬جا که برادران بزرگتر ایشان در منطقه مشغول فعالیت بودند صلاح دیده شد ایشان از بند (ج) مشمولین استفاده نموده و در شهر خود به انجام وظیفه مشغول شود در مدت ۶ ماه ایشان در مشهد مشغول فعالیت بود و با این¬که در قسمت امور مالی در بخشی مناسب و از لحاظ ظاهری در جایی راحت و با کار دفتری مشغول بود لیکن ضمیر جوشان و روحیات متحرک و غیر قابل کنترل در محدوده¬ای ثابت و راحت و تضاد با رفاه¬طلبی و احساس مسئولیت در رابطه با نیاز به ایشان در جهت خدمت در قسمت¬های مهمی نظیر اطلاعات¬عملیات مانع از ادامه خدمت ایشان در این رابطه گردید و با این که قسمت مربوطه ایشان اجازه رفتنش به جبهه را نمی¬داد ایشان به بهانه همراهی با کاروانی که به مدت ۲۰ روز از ستاد سپاه جهت دیدار از جبهه¬ها را داشت راهی محل فعالیت سابق خویش گردید. از حدود فروردین ۶۵ که به تیپ ویژه شهدا اعزام گردید ایشان در عملیات والفجر۱ به طور فعالی شرکت … به طوری¬که از ناحیه پا و سر مجروح و مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت با این که پرشک معالج به ایشان حدود ۱ ماه استراحت داده بود لیکن هنوز ناراحتی پای ایشان التیام نیافته¬بود که پس از ۲ هفته استراحت مجدداً به محلی که روح متلاطم او در آنجا آرامش می¬یافت اعزام گردید و پس از بارها شناسایی منطقه مهم حاج¬عمران و شناسایی مقدمه عملیات کربلای ۲ در آخرین شناسایی خود در تاریخ ۲۲/۵/۶۵ همراه با ۳ تن دیگر از همراهان صدیق و عاشق خود به هنگام باز کردن معبر با انفجار مهیب مین مواجه و عاشقانه در جوّی ملکوتی، آرام در نیمه-های شب و در میان دشمنان بعثی( در فاصله¬ای کوتاه) مشتاقانه به لقاء معبود می¬شتابد و روح مشتاق و ناآرامش از قفس تن جسته و راهی دیار جاودانگی و رهایی می¬شود یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. از فعالیت¬های جنبی ایشان می توان از فعالیت در بسیج از اوایل تشکیل این نهاد و فعالیت و شرکت در نگهبانی و گشت شبانه در این رابطه نام برد. همچنین از خصوصیات بارز ایشان می¬توان از فعالیت و تحرک زیاد، صراحت و بی¬باکی، شهامت و یکرنگی شوخی ها و زبان شیرین ایشان که به راستی گرم¬کننده محافل بود نام برد، خاطرات باقی¬مانده از ایشان مملو از خصوصیات بارز فوق و هزاران نکات مثبت و دلپذیر فراوانی است که مدت¬ها در ذهن¬ها باقی خواهد ماند https://eitaa.com/nabzeeshgh110
تعالی) به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. شهید نظر می کند به وجه الله (امام خمینی) با شهادت به یگانگی الله و رسالت محممد(ص) و جانشینان خاتم الانبیاء ائمه اطهار و با سلام به محضر مقدس ولی عصر (عج) نایب بر حق او بزرگ مرد جهان خمینی بت شکن وصیت نامه خویش را می نویسم. باری هر گاه سخنی از وقایع صدر اسلام می شنیدیم و یا این که از عاشورای امام حسین(علیه السلام) سخن به میان می آید ادعا داریم که اگر در آن زمان بودیم حسین را یاری می کردیم و در راه او می جنگیدیم و با توجه به این که هم اکنون آن زمان دوباره فرا رسیده و راه حسین(علیه السلام) مرد می خواهد مرد جنگ که بتواند در راه او قدم بردارد و دین او را به دنیا حاکم سازد و با خون خویش اسلام عزیز رایاری نماید و حال این خمینی است می خواهد همانند جدش حسین اسلام را زنده کند و پس از هزار و چند سال اسلام را دوباره مطرح سازد. و با توجه به این انسان حیفش می آید که سلاح در دست نگیرد و امام را یاری نکند. پدر و مادر عزیزم شما ها که بعد از خدا از همه چیز برایم محبوب هستید من نتوانستم برای تان فرزند خوبی باشم و همیشه در برابر شما گستاخی بسیاری نمودم ولی به شما قول می دهم که دیگر با اعمالم شما را در آخرت رو سفید گردانم و حقی را که باید از اول عمرم درباره شما به جا آورم و همیشه وتاهی کردم الان انجام بدهم و شما را در این زمان که زمان یاری راه حسین(علیه السلام) از مدیونی دربیاورم که ان شاءالله مرا می بخشید و همیشه برایم دعا کنید که در نزد خدا اعمال قبول گردد. شما برادران عزیزم همیشه غمخوار و راهنما در کارهایم بوده اید امیدوارم که در اینجا بخشیده و همیشه به فکر یاری دین حق باشید و خواهران عزیزم که واقعا من نتوانستم همیشه به عنوان برادری خوبی برایتان باشم امیدوارم زینب(سلام الله علیها) وار باشید و با صبر و استقامت خود و با تربیت فرزندان خود راه مرا ادامه دهید و همیشه باعث شادی روحم گردید و در آخر تقاضا دارم که یک سال نماز قضاء و ی ماه روزه برایم به جا آورید و کلیه اقوام و دوستان طلب عفو و بخشش برایم نمایید. والسلام و من الله التوفیق بسم الله الرحمن الرحیم یا اباعبدالله الحسین یا فاطمه الزهرا خدایا من با تمام وجود به سوی تو می¬آیم و عاشفانه این راه تو را ادامه می¬دهم خدایا هر کس در این دنیا آرزوی هایی در سر می¬پروراند اما آرزوی من این است که در راه تو جانبازی کنم. پروردگارا این وصیت¬نامه را در حالی نوشتم که از تمام اشیاء عالم دست برداشته و تنها به رضایت تو می¬اندیشم و دوست دارم که مانند یاران سربازان صدر اسلام افتخاراتی برای تو بیافرینم آری حسین جان اگر در کربلا نبودم تو را یاری کنم اما جگر گوشه¬ات را یاری می¬کنم و به نبرد با کفار بعثی می¬روم. اما پدرجان فکر کن که در این دنیا آمده¬ایم برای چه آیا مگر نه این است که انسان خلیفه خدا شود پدرجان و برایم زحمت بسیار کشیدی اما پدرجان در مقابل این زحمت ها تو رو سفید در پیش رسول الله هستی و استوار باش و زیاد گریه نکن و اگر گریه کردی بر حسین گریه کن که ثواب دارد. مادرجان سلام بر دامن پاکت که این گونه فرزند پروراندی و به سوی جبهه ها فرستادی مادرجان مرا ببخش و بدان که در مقابل حضرت زهرا(سلام الله علیها) رو سفید و سرافراز هستی اما خواهر عزیزم از این صحنه از این بیابان به شما سلام می رسانم و از شما می خواهم که استوار باشید و صبر پیشه کنید بدان که تمام این دنیا رفتنی است آنچه باقی می باشد کمک کردن به اسلام استف اما برادرانم سلام تان باد بدانید که اسلام امروز نیاز به خون دارد و باید خون داد تا پرچم اسلام را به استوار درآید امیدوارم که مرا ببخشید و مرا حلال نمایید. و از کلیه شما می خواهم که از قول من کلیه دوستان و اقوام را سلام رسانید و سفارش کنید که اگر ناراحتی از من دارند جداً مرا ببخشید. پدر و مادر عزیزم تقریبا چهارماهی نماز قضا دارم که انشاءالله برایم حتما انجام دهید و از خدا می خواهم صبر و اجر شهدا رابه شما لطف کند دیگر عرضی ندارم جز دعا برای امام امت و رزمندگان عزیز و پیروزی اسلام. به امید پیروزی نهایی مسلمین بر کفار خداحافظ – مجید واحدی امضاء https://eitaa.com/nabzeeshgh110
من سید مهدی حیدرهائی فرزند سید محمد ، ش ش 7501 دامغان اینجانب با آگاهی کامل و قبول خداوند بزرگ به عنوان خالق یکتا و قادر متعال و قبول حضرت محمد و دوازده فرزندش و بعد از آن « اطیعوا الله و اطیعو الرسول اولوالامر منکم » که همانا به عقیده اینجانب در این زمان امام خمینی می باشد. بزرگترین مشوق من در راه حق جزئی و حق پرستی پدر و مارم می باشد نماز را در دامان گرم مادری و خانه ی پدری آموزش گرفته و از همه اقوام می خواهم که نماز را به عنوان یک اصل در اسلام تلقی نمایند. از پدر و مادرم می خواهم که مرا ببخشند و برایم دعا کنند . از برادرهایم می خواهم که راه امام را پیشه کرده از مرگ نهراسند که زندگی دنیا متاعی فریبنده بیش نیست. هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید پس چه بهتر که در راه خدا و در بستر نباشد. ما امروز امانتی بزرگ را بر دوش می کشیم که جز شهادت نیست که پیشوای سوم ما حسین ابن علی آن را به جهانیان آموخته است. از خواهرانم می خواهم که فرزندانی مؤمن و خداجوی تحویل جامعه بدهند تا از انقلاب اسلامی و خون شهیدانمان پاسداری نمایند. والسلام سید محمد حیدرهایی https://eitaa.com/nabzeeshgh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سیداصغر خبازی سیفی کد ایثارگری: 6512967 نام پدر: سیدمحمد محل تولد: ایران ، استان تهران بزرگ ، شهرستان تهران ، تاریخ تولد: 1348/09/04 شغل: دانش آموز تحصیلات: نا مشخص تاریخ شهادت: 1365/01/31 محل شهادت: فاو تـاریخ شـهادت :۱۳۶۵/۰۱/۳۱ کـشور شـهادت :ایران مـحل شـهادت :فاو عـملیـات :اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری اطـلاعات مـزار مـحل مـزار :بهشت زهرا (س) وضـعیت پـیکر :مـشـخـص موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا قـطعـه :۵۳ ردیـف :۱۲۵ شـماره :۱ ........ شهید سید اصغر خبازی سیفی شهید 17 ساله شهید سید اصغر خبازی سیفی چهارم آذر 1348 در تهران متولد شد. پدرش سیدمحمد کارمند فروشگاه بود و مادرش انیس نام داشت. تا کلاس اول دبیرستان درس خواند. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. اصغر سی و یکم خرداد 1365 در فاو به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند و بعد از سالها هنگام تفحص، پیکرش کشف و شناسایی و در بهشت زهرا تهران قطعه 53 ردیف 125 شماره 1 به خاک سپرده شد. *قسمتی از اصغرخبازی:* من یک جمله از یک شهید برایتان مینویسم که نوشته بود: «خدایا! ما که حسینی زندگی نکردیم که حسین گونه به شهادت برسیم، پس خدایا ما را حر گونه بپذیر.» ان‌شاءالله بتوانیم دنباله‌رو راه شهیدان باشیم و از خدا بخواهیم توفیق خدمت در این مکان مقدس را به ما بدهد که نصیب هیچکسی نمیشود مگر کسانی که لایق باشند. https://eitaa.com/nabzeeshgh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید 14 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ : 1 / 1 / 1351 تاریخ : 12 / 4 / 1365 شهادت: مهران : کربلا 1 شهید صادق رضازاده اول فروردین 1351 در روستای ازادمون شهرستان محمودآباد استان مازندران متولد شد. پدرش محمدعلی کشاورز بود و مادرش اسیه فیروزمند نام داشت. تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه رفت و در لشکر 25 کربلا مشغول به فعالیت شد. صادق دوازدهم تیر 1365 طی عملیات کربلا 1 در مهران استان ایلام بر اثر اصابت ترکش و گلوله به پهلو به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد قسمتی از شهید صادق رضازاده: همه در همه حال پيرو خط امام باشيد و با وحدت خود دست از يارى امام بر نداريد و جمهورى اسلامى را حفظ كنيد. https://eitaa.com/nabzeeshgh110 •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
27.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید فرهاد نیک‌عهد شهید 17 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 21 / 4 / 1347 تاریخ شهادت: 19 / 12 / 1364 محل شهادت: فاو عملیات: والفجر 8 شهید فرهاد نیک‌عهد بیست و یکم تیر 1347 در شهرستان همدان متولد شد. پدرش نجف در سازمان غله کشور کار میکرد و مادرش مهتاج نام داشت. به دلیل انتقال شغلی پدر به اصفهان رفتند. تا کلاس چهارم دبیرستان درس خواند. بسیار امانت دار و با دیگران خوش رفتار بود. از طرف بسیج به جبهه رفت و به عنوان تک‌تیرانداز مشغول به فعالیت شد. به دلیل علاقه شدیدش به نام مهدی، در جبهه او را مهدی صدا میزدند. فرهاد نوزدهم اسفند 1364 طی عملیات والفجر 8 در فاو به شهادت رسید. پیکرش در گلستان شهدای شهرستان اصفهان قطعه والفجر 2 و 8 ردیف 6 شماره 11 به خاک سپرده شد. قسمتی از وصیتنامه شهید فرهاد نیک‌عهد: ای دوستان و همکلاسیان من! قلم های شما استخوانهای شهدا و مرکبتان خون شهدا و سنگرتان مسجد و مدرسه است. پس از آنان تا پای جان مراقبت نمایید و پیشرفت علمی کشور را مدّ نظر قرار دهید. نمازشب را فراموش نکنید که نور است. پیوسته رهبری را دعا کنید. از لاک جهل و خودخواهی بیرون آیید و به فکر آخرت باشید حتماً به نماز جمعه بروید. از اختلاف بپرهیزید و حزب الله باشید تا پیروز بمانید. فاو منطقه‌ای باتلاقی در منتهی‌الیه جنوب شرقی عراق است که میان بصره، آبادان و خلیج‌فارس واقع شده‌است. •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈• https://eitaa.com/nabzeeshgh110
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید شهرام چنانی‌چابکسوار شهید 16 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 1 / 9 / 1350 تاریخ شهادت: 27 / 12 / 1366 محل شهادت: پاوه عملیات: والفجر 10 شهید شهرام چنانی‌چابکسوار اول اذر 1350 در شهرستان کرمانشاه متولد شد. پدرش عبدالله بود و مادرش صدیقه نام داشت. تا کلاس دوم دبیرستان در رشته علوم انسانی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه رفت و در نیروهای ویژه گردان حنین تیپ نبی‌اکرم کرمانشاه مشغول به فعالیت شد. شهرام بیست و هفتم اسفند 1366 طی عملیات والفجر 10 در منطقه عملیاتی پاوه به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای باغ فردوس زادگاهش فاز 2 بلوک 2 - 10 ردیف 30 شماره 11 به خاک سپرده شد قسمتی از وصیتنامه شهید شهرام چابکسوار: خدایا پناه میبرم به تو از کوله بار گناهان خدایا پناه میبرم به تو برای اینکه نتوانستم شکر نعماتت را آنچنان که باید انجام دهم. خدایا پناه میبرم به تو برای اینکه هنگامیکه مرا به سوی خودت خواندی به سوی شیطان رفتم. خدایا پناه میبرم به تو برای اینکه دیر به سوی تو روی آوردم. خدایا پناه میبرم به تو برای اینکه هنگامیکه گناهی انجام دادم دیر توجه کردم. خدایا پناه میبرم به تو برای اینکه در دنیا فرصت را غنیمت نشمردم و دلم را با یاد تو زنده نکردم و از یاد تو غافل بودم. خدایا پناه میبرم به تو که نتوانستم کلامت را در روی زمین به مرحله اجرا درآورم و خدایا پناه میبرم به تو برای اینکه نتوانستم رضایت تو را جلب کنم. یکی از بزرگترین نعمتهایی که خدا در دنیا در اختیار ما گذاشته برای رسیدن به او، دین اسلام است. پس خواهش دارم تا در دنیا هستید و فرصت دارید با راز و نیاز با خدا و شرکت در مجالس دعا دل را به یاد خدا زنده کنید و عمر خود را صرف تمسک به ائمه علیهم السلام کنید چرا که اسلام هر چه دارد از اینهاست. خدایا به جبهه آمده ام تا ساخته شوم. خدایا به جبهه آمدم تا رضایتت را جلب کنم. خدایا به جبهه آمدم تا وسیله‌ای باشم برای از بین بردن گوشه‌ای از کفر در روی کره خاکی. الهی ببخش به سبب این آمدنم گناهانم را و هدایتم کن برای رسیدن به لقاء خود و خدایا این آمدنم را قبول بنما. •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈• https://eitaa.com/nabzeeshgh110
30.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید ولی کرمی شهید 15 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 8 / 5 / 1348 تاریخ شهادت: 29 / 6 / 1363 محل شهادت: بانه شهید ولی کرمی هشتم مرداد 1348 در روستای خشکه‌رود شهرستان زنجان متولد شد. پدرش علی کارگر بود و مادرش اکرم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سپس به نجاری رفت و شاگرد نجار شد. از طرف بسیج به جبهه رفت. ولی بیست و نهم شهریور 1363 در بانه استان کردستان هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت ترکش به سر و پیشانی به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای پایین زنجان به خاک سپرده شد قسمتی از وصیتنامه شهید ولی کرمی: عاجزانه از شما میخواهم که هوشیار باشید. خود را کاملا حفظ نموده و برای کنترل و حفظ خط امام و اسلام و خط خود فقط گوش به امام زمان و ولایت‌فقیه باشید •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈• 🥀🥀🥀🥀 https://eitaa.com/nabzeeshgh110
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید علیرضا باغجری شهید 17 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 2 / 5 / 1345 تاریخ شهادت: 25 / 3 / 1362 محل شهادت: دزفول شهید علیرضا باغجری دوم مرداد 1345 در شهرستان کرج متولد شد. پدرش عباس کارگر بود و مادرش عصمت نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از طرف بسیج به جبهه رفت و به عنوان تخریبچی مشغول به فعالیت شد. علیرضا بیست و پنجم خرداد 1362 در دزفول استان خوزستان بر اثر موج انفجار به رودخانه پرتاپ و در اثر غرق شدن به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای چهارصد دستگاه زادگاهش به خاک سپرده شد قسمتی از وصیتنامه شهید علیرضا باغجری: نماز و دعايتان ترک نشود و هميشه در كار خير پيشگام باشيد. مردم قهرمان، شما هر شهيدى را كه مى‌آورند نگوييد كه چرا ديگر پيمان صلح را امضا نمى‌كنند زيرا كه حسين بن علی(ع) براى چه جنگيد؟ مگر نمى‌گوييد كه كاش ما در صحنه‌ عاشورا بوديم و امام را يارى میكرديم؟ حال آن موقع است، يارى كنيد. •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈• 🥀 https://eitaa.com/nabzeeshgh110