فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا!
آدمهای خوب را سر راهمان بگذار
حس بسیار خوبیست
هنگامی که در لحظه هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی؛
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود ...
کلامش ، نگاهش؛ حتی نوشتهاش
آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی ات
❤️
https://eitaa.com/nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯پنجشنبه است
🥀به یاد آنهایی
🥀که دیگر میان ما نیستند
🥀و هیچکس نمیتواند
🥀جایشان را در قلب ما پر کند
🥀نثار روح پدران و مادران آسمانی
🥀فرزندان خواهران وبرادران درگذشته
🥀و همه در گذشتگان بخوانیم
🕯فاتحه و صلوات
روحشون شاد یادشون گرامی🌹🌹
https://eitaa.com/nabzeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحمم باش💗💗💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از پشت شب های پر خاطره💗💗💗
عاشـــق آن نیست ...
که عشق تکیه کلامش باشد ...
عاشـــق آن است ...
که وفاداری مرامش باشد ...
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن
تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن
با تو بودن همهی عمر نفس در نفسات
سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن
#کریم_سهرابی
ای یاد تو در خاطر من جاودانه
ای بی تو چشمم چشمه ی اشک شبانه
ای روشنایی ، ای چراغ زندگانی
ای رفته در ابر سیاه بی نشانی
وقتی تو رفتی ...
از مشرق لب ها طلوع خنده ها رفت
از دست من وز دست ما آینده ها رفت
وقتی تو رفتی ...
مهتاب بام آسمان کمرنگ تر شد
وقتی تو رفتی ...
دنیا به چشمم از قفس هم تنگ تر شد
وقتی تو رفتی ...
اندوه شوق زندگی را از دلم برد
وقتی تو رفتی ...
برگ درختان زرد شد ، خورشید افسرد
وقتی تو رفتی ...
مرگ خندید
در جمع ما انگیزه های زیستن مرد
از باد پرسیدم: کجا رفت ؟
گفتا که من هم در پی آن رفته از دست،
سرتاسر دنیا خزیدم
اندوه ، اندوه
او را ندیدم !
از شب سراغت را گرفتم
شب گفت : افسوس
او ماه من بود
من هم به امید طلوعش ماه ها تاریک ماندم
همراه مرغ حق به یادش نغمه خواندم
خود را به دریاها و صحراها کشاندم
با یاد او در هر قدم اشکی فشاندم
در دشت های دور و ناپیدا دویدم
او را ندیدم!
با ماه گفتم: ماه من کو؟
رنگش پرید و زیر لب گفت:
بر بام و روزن های عالم سر کشیدم
شب تا سحر سرتاسر دنیا دویدم
در لابه لای برگ جنگل ها خزیدم
با جست و جوها، خستگی ها، شبروی ها
او را ندیدم
از رعد پرسیدم ز نامت
فریاد او در گنبد افلاک پیچید
چون مادران داغدیده ناله سر کرد
با ابر گفتم قصه ات را
روی زمین را در غمت از گریه تر کرد
ای یاد تو در خاطر من جاودانه
ای بی تو من همسایه ی اشک شبانه
وقتی تو رفتی ...
اندوه، شوق زندگی را از دلم برد
وقتی تو رفتی ...
برگ درختان زرد شد، خورشید افسرد
وقتی تو رفتی ...
مرگ ... خندید
در جمع ما انگیزه های زیستن مرد ...
مهدی سهیلی
https://eitaa.com/nabzeshgh