نشستم بر مزار کودکانم، آه، غمگینم
مگر بر آتش این سینه گردد اشک، تسکینم
منم باغ گلی که غنچه هایم را لگد کردند
درون سینهام دشتی پر از گلهای خونینم
منم آن مادری که پا به پای کودکش زخمیست
و هر شب موشکی تب دار میآید به بالینم
بگو خمپاره ها دست از سر گهواره بردارند
بگو آژیرها ساکت، که لالایی ست تلقینم
زمین دور سرم چرخید، وقتی سینهام میسوخت
جهان! پا بر دلم نگذار، من میدانی از مینم
چه سِیلی راه افتادهست در چشمان بی تابم
نمی دانم که با چشمان مات خود چه میبینم
خداوندا خداوندا خداوندا خداوندا
پر از اشک و مناجاتم، پر از لبیک و آمینم
به صفحه صفحهی تاریخ عالم نام من پیداست
به صفحه صفحهی تاریک عالم، برگ زرینم
چه تقویمیست که رخت عزا را در نیاوردم
پر از لبخند تلخم، خالی از یک اشک شیرینم
اگر اسحاق و ابراهیم را، یعقوب و یوسف را
درون سینه دارم، لیک اسلام است آیینم
منی که روزگاری قبله گاه مسلمین بودم
مبادا دست برادرم، نخواه از پای بنشینم
مسلمانان مسلمانان مسلمانان مسلمانان
بپا خیزید فرزندان من، یاران دیرینم
اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار تفسیر من است ای دوست
که من دست خدا در آستینم، من فلسطینم
#احمد_ایرانی_نسب
کسی که خواسته ایمانمان سقوط کند
پِی چه بود؟ که ایرانمان سقوط کند
چقدر خواسته غم را به چهره بنشاند
که شادی از لب خندانمان سقوط کند
چنانچه سر ببُرد دل نمیبُریم از عشق
اگرچه سر به گریبانمان سقوط کند
به سربریده ترین نخل هایمان سوگند
گمان مبر تنِ بی جانمان سقوط کند
اگر شهید شویم ایستاده میمیریم
مباد پرچمِ دستانمان سقوط کند
اگرچه سوخت و گاهی به نیزه ها هم رفت
خدا نخواست که قرآنمان سقوط کند
به بید فتنه بفهمان ظهور نزدیک است
دمی که با دَم طوفانمان سقوط کند
بگو که آرزویش را به گور خواهد برد
کسی که خواسته ایرانمان سقوط کند
#احمد_ایرانی_نسب
°•♡•━━━❥❤❥━━━•♡•°
♤❥☕️•[ @nabzeshgh ]•
✯
╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋
@nabzeshgh
╰─► ♥️ℒℴνℯ🦋
نبض عشق
.
وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد
نوری میان عرش معلی درست کرد
با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد
مارا گدای "اُم اَبیها" درست کرد
ما را شبیه خلقت بی انتهای خود
از خاک پای حضرت زهرا درست کرد
از اشک های مادر ما آب آفرید
با گریه های فاطمه دریا درست کرد
از تار و پود چادر مادر نخی گرفت
حَبلُ المَتین برای گداها درست کرد
اصلاً دلیل خلقت دنیاست ، فاطمه
نور خدا و زهره ی زهراست ، فاطمه
بانوی آب و آینه ، بانوی آفتاب
ای قطره های اشکِ نمازِ شبت گلاب
لبخند میزنی و نبی فکر میکند
این خنده ی خداست نشسته میان قاب
هم کوثر خدایی و هم بَضعَةُ الرَّسول
هم ذوالفقار و ذکر قیام ابوتراب
رزق تمام عالم از این خانه می رسد
حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب
من هر نفس که بی تو کشیدم گناه بود
هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب
ای چادر تو ، سایه ی روی سر همه
یا فاطمه ، فقط تو شدی مادر همه
حق را کنار سفره ی مولا شناختیم
از وصله های چادر زهرا شناختیم
با قطره های اشک به کوثر رسیده ایم
مادر تورا شبیه به دریا شناختیم
در روضه ی تو ، "مَنْ عَرَفَ نَفْسَه" دیده ایم
خود را شناختیم ، تورا تا شناختیم
ما بنده ی "فَقَدْ عَرَفَ رَبَه" نیستیم
با مهرِ مادریِ تو اما شناختیم
زهرا چقدر زحمت مارا کشیده است
تا اینکه بین روضه خدا را شناختیم
مارا نوشته اند مسلمان فاطمه
ایمان ماست ، بسته به ایمان فاطمه
حق را علم علیست ، علمدار فاطمه ست
بانوی استقامت و ایثار فاطمه ست
در خانه ای که واژه ی برخواستن علیست
ذکر قیام حیدر کرار فاطمه ست
تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی ست
تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه ست
اصلاً علی ست فاطمه و فاطمه علی ست
در پشت در علی ست ، نه! انگار فاطمه است
آن بانوی رشیده که از حال می رود
در سجده هاش ، با تن تب دار فاطمه ست
مقتل نوشته بود تورا بی هوا زدند
مقتل بگو که مادر ما را چرا زدند؟
آتش به روی قامت در بود و یک نفر
آری هجوم چند نفر بود و یك نفر
قرآن به روی نیزه که نه ، زیر دست و پاست
کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر
سینه سپر نموده فدای ولی شود
این هجمه ها به سمت سپر بود و یک نفر
فرصت نکرده است علی را صدا کند
موج بلا و اوج خطر بود و یک نفر
زهرا نشسته بود به دامان خویشتن
فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر
پروانه سوخت و وسط شعله ها نشست
آیینه ی تمام نمای خدا شکست
#احمد_ایرانی_نسب
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
╭❤️➤🦋
╰┈➤༺﷽༺🦋
╔═✾🦋🦋✾═╗
نبض عشق
https://eitaa.com/nabzeshgh
╚══•ೋ🍃 ══ ☂ »
بفرست واسه دوستات
༻༻🦋༺༺
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است
حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است
چه کرده اند که این باغبان با احساس
کنار غنچهی پرپر به فضه رو زده است
شکست شیشهی عطری که بوی محسن داشت
در این فضای معطر به فضه رو زده است
چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس
توان نداشت و آخر به فضه رو زده است
نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت
و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است
یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد
پیامبر دو برابر به فضه رو زده است
چگونه شرح دهم روضه های محسن را
همین بس است که مادر به فضه رو زده است
#احمد_ایرانی_نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را
صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را
دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم
چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را
منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم
شبیه موریانه پایه های منبر خود را
و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت
به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را
به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم
به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را
سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده
و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را
بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی
میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را
به این امید که جان میسپارم بین آغوشت
کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را
#احمد_ایرانی_نسب
#مناجات