eitaa logo
🧡⃟🍁نآئب الزھࢪا³¹³🧡⃟🍁
39 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
261 ویدیو
22 فایل
🌸 |بسم ربــــــ الزهࢪآء|🌸 سلام رفیق جان🎉 به کانالت خوش اومدے میدونستی که...؟ تو دعوتـــــ شده حضࢪت زهرایی {ڛ} ♡ کپے با ذکر صلوات❤️ ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ https://harfeto.timefriend.net/16218546949861 چالش حرف هاے ناشناس تون💚🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
- قبول باشہ نمآز روزتون :) - التماسِ دعا . .
از‌ورودی‌حرم‌تا‌تہ‌بین‌الحرمین رمضان؛روزھ‌و‌افطار‌بنام‌تو‌حسین :)
رویـای‌شبانه.. !:)
اولین‌شبِ‌جمعہ‌ماه‌رمضان‌‌سَرخَم‌کردم؛ که‌الھی‌بہ‌حسین‌بن‌علی‌اَت‌العفو..!♥️ ..
بسم رب الحسن💚🖐🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 ⃟🌸 •برسـانـیـد‌به‌مسـکـیـن‌خـبـر‌شـاد‌مـرا• •اندکی‌مانده‌کریم‌دیده‌گشاید‌به‌جهان• 💚¦⇠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• 🎊💐🎉 ماه‌رحمت،سفره‌اش‌گسترده‌شد زنده‌ازفیضش‌جهان‌مرده‌شد آسمان‌پرگشته‌ازشادی‌وشور آمده‌از‌لطف‌حق‌میلاد‌نور😍🎊
@Majnon_K128 حمایت . .🙂🖐🏻
🥀 «اَللَّھُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسير» خدایا هر اسیری را آزاد فرما..🕊 + مثل ما که سخت اسیره نَفسیم...! ˹
. ‌ ‌اشک‌های ماست غسل توبه‌ی بعد از گناه هرکه گریانت شود، فوراً مُطهّر می‌شود✨ . . ☘•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روے سر مدینه بـــــıllıllıـارون داره میاد ☔️ برای علی ؏ زهرا ؏ مهمღون داره میاد 💟 ؏
༻فرموده اند: هرچه که مستت کند،حـــرام! تکلیف ما وذکر ح‍ღ‍سن جانـ؏ چه میشود؟!😌💐 😍💚
اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج 😍💚 حسن‌شدی‌که‌گدافکر‌آب‌و‌نان‌نکند به‌غیررونزند،غصــه‌راعیــان‌نکـند
•🌸°•|بـسم اللّٰـه الرحمن الرحیم|•🌸°•
یه‌سلامم‌بدیم‌‌! به‌🌱 روبه‌قبله‌دست‌راستمونو‌بزاریم،رو قلبمون💛🤚🏻 ~~~~~~~~~~~~~ 《اَلسَّلام‌ُعَلَیک‌َیا‌حُجَّه‌َالله‌ِفِی‌اَرضِهِ🌸》 『بسم‌اللھ‌ِ‌الرحمنِ‌الرَحیم』 + السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌱 𝒿ℴ𝓋𝒾𝓃°• «↯» ╔┅❋┄┅ ❥💛❥ ┄┅❋┄╗  @naeb_zahra313  ╚┅❋┄┅ ❥💛❥ ┄┅❋┄╝ 📒🌻| ̾بہ نآئݕ زھࢪا بِڀِیۅَنڊی͙د↻°
‍ 💠رفتار یک مدافع حرم در برابر زن بدکاره😳 موتورش را کنار خیابان نگه‌ داشت و به‌طرف زن بدحجاب رفت! کم مانده بود چشمان علی از حدقه بیرون بزند. اسدالله مقابل زن ایستاد و گفت: خانم ببخشید! شما این‌ وقت شب اینجا کنار خیابون چه کار می‌کنید؟! زن با غمزه نگاهی به سر و وضع اسدالله انداخت و با خنده گفت: دارم کاسبی می‌کنم! منتظر مشتری‌ام... تو و رفیقت مشتری هستید؟ ارزون حساب می‌کنم تا مشتری دائمی شید! صورت اسدالله سرخ شد، گفت: قیمتت چقدره! شبی چقدر کاسبی می‌کنی؟! با این حرف اسدالله نزدیک بود علی سکته کند. عقب‌عقب رفت و افتاد داخل جوی آب! زن گفت: به‌به... برادر شما هم بله! الکی ریش می‌ذاری؟! رد گم کنیه مارمولک؟! حالا چون پسر خوبی بودی و رفتی سر اصل مطلب امشب رو ارزون حساب می‌کنم! صد تومن خیرشو ببینی! اسدالله دست در جیب لباسش کرد و مبلغی پول بیرون آورد، رفت سمت علی و گفت: سی تومن بده! علی داشت قبض روح می‌شد و زبانش بند آمده بود. به‌ سختی گفت: آقااسدالله! جون مادرت ما رو بی‌خیال‌شو! من نون حلال خوردم توی عمرم از این کارها نکردم به امام حسین (ع). اسدالله گفت: «چرا چرت‌ و پرت می‌گی؟ پول‌ داری یا نه؟!» به‌زور پول را از علی گرفت و رفت طرف زن. علی بلند فریاد زد: من راضی نیستم! اسدالله هم گفت: مهم نیست! راضی می‌شی. اسدالله رفت طرف زن و پول را به او داد و گفت: بفرمایین! صد تومنه، این هم روزی امشب شما! حالا تشریف ببرید منزل، کنار خیابون خطرناکه. آمد طرف موتور و سوار شد، علی نگاهی به زن انداخت. حال او هم دست‌کمی از حال علی نداشت. هر دوی آن‌ها از کار اسدالله شاخ درآورده بودند. اسدالله گفت: سوار نمی‌شی برادر؟ علی با شرمندگی سوار شد و راه افتادند. برگشت به‌ طرف زن، همچنان مات و مبهوت به آن‌ها نگاه می‌کرد و بعد راهش را گرفت و رفت. 🔺آنچه خواندید گوشه‌ای از رفتار جوانمردانه شهید مدافع حرم فاطمیون "اسدالله ابراهیمی" است که در کتاب «بهار، آخرین فصل» به قلم مرتضی اسدی از سوی انتشارات روایت فتح به رشته تحریر درآمده است. @naeb_zahra313