نظرات فلاسفه بزرگ درمورد زن :
"به گزارش پايگاه خبري اوشيدا: مریم کمالی:
با یک نگاه کلی به آراء و نظرات فلاسفهی غرب به نظر میرسد که اغلب آنها «ضد زن» هستند، به عنوان مثال :
سقراط در جایی نقل میکند:
«وجود زن، بزرگترین منشاء انحطاط بشری است»
ارسطو معتقد است که:
«زن چیزی نیست مگر مرد ناکام، خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش، خدا زن و برده را آفرید تا به مرد خدمت کنند»
شوپنهاور:
همچون فلاسفه پیش از خود نظرات مثبتی راجعبه زنان ندارد، وی زن و نبوغ را دشمن هم میداند و معتقد است که ممکن است زنها دارای مواهب و استعدادهایی باشند ولی نمیتوانند،نابغه شوند زیرا همیشه اشیاء را از دید خود نگاه میکنند و همه چیز در نظر آنان شخصی است و وسیله ای است برای رسیدن به غایات و اهداف ارادهی حیاتی.
شوپنهاور در «مقالاتی دربارهء زنان»میگوید:
«زنان هیچگونه استعداد حقیقی برای شعر و موسیقی و هنرهای زیبا ندارند و اگر در این زمینه ها ادعایی بکنند افسون و ریشخند است و برای خودنمایی است."
روسو:
عشق، یک احساس مصنوعی و ساختگی است که از طریق عادات و رسوم جوامع ناشی شده است و زنان با مهارت و دقت بسیار، این عشق مصنوعی را میستایند.
در باور روسو، طبیعت، زن را جهت شیر دادن، تهیه غذا و مراقبت از کودکان و خود، به خوبی مجهز کرده است. این وظائف طبیعی که بر دوش زن میباشد باعث گردیده است که او گامهای خود را به آهستگی بردارد زیرا هر کدام از این وظائف غریزی مانعی برای پیشرفت زن محسوب میشوند. در مقابل مرد، عاری از این وظائف غریزی است و در نتیجه او میتواند با گامهای بلند به جلو پیش رود.
امانوئل کانت:
کانت، مشهور غرب است که نظراتش در باب «زنان» قابل توجه است. وی زنان را «شهروندانی منفعل» میداند و در فلسفهی سیاسیاش زنان و مردان را برابر نمیداند بنابراین در فلسفه سیاسی کانت استقلال زن کاملا نادیده گرفته شده است.
از منظر کانت، رابطهی متقابل زن و مرد دال بر تساوی آنان نیست. برتری طبیعی مردان بر زنان و حق حکمرانی شوهر بر همسر خود، از ویژگیهای فلسفهی کانت دربارهی زنان است.ظ
البته تعارضات موجود بین اندیشههای ارائه شده در فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق سبب شده که کانت در میان دو ایدهی مختلف اسیر بماند"
نیچه :
یک فیلسوف «ضد زن» است.
اما نه به معنای مرسوم آن که در میان سایر فلاسفه رایج است.
عدهای نظرات و لحن تند و استعارهآمیزش را در مورد زنان نشان از زنستیزیی مرسوم در عصر او میدانند و عدهای معتقدند که نیچه هر چیزی را که در او تأثیری بیشتری داشته با زبان تند و طعنهآمیز از آن یاد میکرده؛ همان طور که ویل دورانت میگوید: عادت او بود کسانی را که در او بیشتر تأثیر و نفود کردهاند طعنه زند و متهم سازد. این راهی بود که برای ادای دیون خود، بدون توجه، انتخاب کرده بود.
البته زن هیچگاه برای او موضوعی در خور کاوش نبوده است و مسأله زن محور اصلی هیچ یک از مباحث فلسفی او نیست. کلمه زن در اغلب آثار او به عنوان صفتی برای توهین و تحقیر به مردان اطلاق شده است.بارها از اصطلاح«رفتار زنانه»و یا «مردان زن صفت» برای نشان دادن پستی و حقارت مخالفانش استفاده کرده است. از منظر او زن در بالاترین حدش جز سوژهای برای روانکاوی نیست.
افلاطون:
این میان افلاطون نظر متفاوتی دارد، وی معتقد به برابری حقوق زن و مرد است و به توانایی برابر زن و مرد قائل است.
افلاطون معتقد است که تقسیم کار برطبق استعدادها و قابلیتها است، نه برحسب جنسیت زن و مرد، اگر زنی خود را مستعد ادارهی امور مملکتی نشان داد، باید آن امور را به وی تفویض کرد و اگر مردی جز ظرف شستن کاری از دستش بر نمیآید، باید فرماندهی تقدیر را گردن نهد.
افلاطون برخلاف فلاسفه پیش از خود معتقد است که زنان در خلقت با مردان مشترکند و صرفا برای خانهداری و بچهداری خلق نشدهاند، معتقد است که زنان میتوانند فلسفه بیاموزند و در میدان جنگ حضور داشته باشند. افلاطون در هنگام ترسیم جامعهی آرمانی و مدینهی فاضلهی خویش برای زنان همان تعلیم و تربیتی را قائل است که برای مردان در نظر میگیرد و مَثَل جامعهایی که زنان را در تعلیم و تربیت از قلم میاندازد، مانند انسانی میداند که تنها یک دستش را تقویت میکند و از توانایی دست دیگر غافل است.
#سلام_امام_زمانم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زن_در_طول_تاریخ
#زن_در_جاهلیت_اولی
#پاسخ_به_شبهات
#زن_در_نظر_فلاسفه
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✴️ نفحات قدسی؛ کانال جامع فعالان قرآنی
@nafahat_ghodsi