eitaa logo
. نَـفحــآت .
28 دنبال‌کننده
96 عکس
0 ویدیو
0 فایل
- تقدیر من از بندِ تو؛ آزاد شدن نیست. دیدی که گشودی در و من، پر نگشودم ..🌱' نَـفحــآت: بو های خوش‌. عطر عشق! در پیچ و خم زندگانی :) : @Haoura_14
مشاهده در ایتا
دانلود
. علم و تخصص من؛ چه نقشی میتونه داشته باشه؟ .
. خوبه که؛ هر رشته و تخصصی که بهش علاقه مند هستیم رو با هدف مقدسی دنبال کنیم؛ تا بتونیم تو راه خدا ازش بیشترین استفاده رو بکنیم.✨🧡 ( امام‌زمان ارواحنافداه هم نماینده خدا بر زمین هستند دیگه..🙂) .
. تو شب آرزو ها؛ برای همه‌تون آرزو میکنم؛ بهترین عبدِ خدا باشین☺️🌱 .
. وَحَبَسَنی عَنْ نَفْعی بُعْدُ اَمَلی... امـشبــ... زیرِ بام |آسمانِ تو|..... رهایی را آرزو میکنمـ... از تمام آرزوهایی که مرا از |تو| دور کرده است ! .
زندگی؛ همچون بادکنکی است در دســتان کودکــی کـه همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین میبرد ...🎈')
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر که را صبح شهادت نیست؛ شام مرگ هست. بی شهادت؛ مرگ با خسران چه فرقی می کند . . . ؟💔
. بابای نازنینم، سلام! .
. این نامه را به توصیه آقاجون می‌نویسم. امروز وقتی کز کرده بودم گوشه اتاقم و با مامان و بقیه به مسجد نرفته بودم، صدای آقاجون را از پشت در شنیدم که داشت با عمه پچ‌پچ می‌کرد. .
. مطمئن بودم که دارند درباره من حرف می‌زنند. آقاجون دو ضربه به در زد و وقتی جوابی نشنید، در را باز کرد، آمد و نشست کنارم. نفسی را که توی سینه‌اش حبس شده بود، مثل یک آه بیرون داد و گفت: «چیه باباجان؟ دلت گرفته؟» .
. سر تکان دادم، آب دهانم را قورت دادم و سرم را گذاشتم روی زانوهایم. آقاجون دستی کشید روی سرم و گفت: «وقتی دلت برای کسی تنگ شده؛ یعنی یک ‌عالمه خاطره خوش از او دارد توی مغزت وول می‌خورد؛ یک‌ عالمه خاطره که چشم‌هایت را پرآب کرده.  .
. نَـفحــآت .
. سر تکان دادم، آب دهانم را قورت دادم و سرم را گذاشتم روی زانوهایم. آقاجون دستی کشید روی سرم و گفت:
. شماها با این تبلت و گوشی‌ها خوشید، ولی یک نامه می‌تواند تمام گریه‌ها و غصه‌ها را از دل آدم بشوید و با خودش ببرد. می‌تواند در بهشت را باز کند تا دل آدم از نسیم خنکی که وزیده خنک شود.» .