🏴🍃 به غربتِ این روزهایِ خانۂ مولانا علی(ع)
#نذرمصائب_حضرت_زهراسلام_الله_علیها 🍃🏴
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد
جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید
میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد
بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید
جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد
تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید
پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد
گفت «یافضّه خذیني» و کمردرد کشید
با همان دست که با آه می آمد بالا
دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید
در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی...
شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید
به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام
خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید
بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)...
تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید!
#صلی_ألله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#ألسلام_علیک_أیتهاالمظلومة_المغصوبه
#یاوجیهة_عندالله_إشفعي_لنا_عندالله
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@nafsalmahmoom
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت دردانۂ عالم هستی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها 🏴🍃
-لطفا حقّ روضه ادا شود-
چه زخمی؛ بی هیاهو... مادرِ من
گرفته دردِ پهلو مادرِ من...
نگو که این جراحت های ِ تازه
ندارد هیچ دارو مادرِ من
خودم دیدم میانِ کوچه محکم-
زمین خوردی دو زانو مادرِ من
نشسته روبرویت؛ بغض کرده
گرفتی از پدر، رو مادرِ من
نکش از دستِ کار افتاده ات کار
نزن با اشک؛ جارو مادرِ من
دعا کردی همه همسایه ها را
میانِ دردِ بازو مادرِ من
حسین(ع) آمد به من گفت ای برادر
چرا پوشانده اَبرو مادرِ من؟!
نخورده شانه بر موهایِ زینب(س)
به هم پیچیده گیسو مادرِ من
تو را جانِ حسن(ع)، دیگر به بابا-
نگو تابوتِ من کو!؟ مادرِ من!
#صلی_الله_علیک_یافاطمه_الزهرا_س
#ألسلام_علیک_یا_صدیقة_الشهیده
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
@nafsalmahmoom
شد ذکر لبِ ضامن آهو: پسرم...
داغ پسرش میچکد از چشم ترم
ایوانِ طلا سیاهپوش است و شده ست
بیتابِ جواد إبن رضا(ع) کلّ حرم!
#سرت_سلامت_یاامام_رضا_ع_جانم
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
@nafsalmahmoom
🍃🏴 نذر شهادت مادرِمظلوم امام زمان(عج)
#حضرت_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
با بغض ِ پُر گلایه و با ماتمی عجیب
رد میشوی دوباره از آن کوچهٔ غریب
رد میشوی و داغِ دلت تازه میشود
قلبت اسیرِ آهِ بی اندازه میشود
آشوب میشود دلِ غمدیدهٔ تو زود
پیچیده در مشام تو انگار بوی دود
با اشکِ چشم؛ خسته و مضطر رسیده ای
نزدیکِ دربِ خانهٔ مادر رسیده ای
بعدِ هزار سال سرآغازِ روضه هاست
آن هیزمی که سوخته خاکسترش به جاست
یکباره آمدند همان قوم ِ ناخلَف
بویی نبرده اند همانها که از شرف
آورده فتنه یکسره خونِ تو را به جوش
دارد فقط صدای لگد میرسد به گوش
آتش؛ گرفته در بغلش دربِ خانه را
حس میکنی نفس زدنِ مادرانه را
افتاد "در" به رویِ گلِ یاس بیهوا
در ازدحام؛ برگِ گل از شاخه شد جدا
بینِ هجوم؛ دست به دیوار و "در" کشید
آن لحظه که، مسافرِ شش ماهه پر کشید
فضه دوید و اشکِ تو بی اختیار شد
افتاد بارِ شیشه! علی(ع) بیقرار شد
آهی کشید و خورد زمین در مقابلَت
مادر تو را صدا زد و آشوب شد دلت
صاحب-عزایِ روضهٔ دور و برَت شدی
صحرا نشینِ درد و غم ِ مادرت شدی
هر روز یادِ صورتِ تبدار سوختی
از جایِ زخم ِ تیزیِ مسمار سوختی
در فکر انتقام؛ به بالایِ خیمه گاه
با شال مشکی ات زده ای پرچم ِ سیاه
می آیی و ظهور تو هر لحظه پیش روست
با بیرقی که بیعتِ با حق شعارِ اوست
شیعه نوشت هر شبه بر قبرِ بی نشان
عجّل علی ظهورکَ یاصاحب الزمان!
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا_س
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#بفاطمة_الزهرا_س_إلهي_العفو
#فاطمیه_کلاس_امام_شناسی
#مرضیه_عاطفی
#کانالنفسالمهموم در ایتا:
@nafasalmahmoom
🍃🏴 زبانحال امام رضا علیه السلام
#نذر_سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج 🍃🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب
روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب
اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود
سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب
تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید-
ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب
با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار
گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب
ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان
بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب
ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب"
دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب
تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد-
وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب
نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند
نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب
مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد
پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب
عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست
کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب
بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها
پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب
رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام
سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#اللهم_العن_قتلة_الحسین_ع
#امان_از_دل_زینب_س
#مرضیه_عاطفی
#کانالنفسالمهموم در ایتا:
@nafasalmahmoom
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅