#بانوان_بهشتی
در لحظه شهادت فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد.
شهیده شهناز حاجی شاه
شهادت ۸مهر ۱۳۵۹
با کسانی دوستی میکرد که از نظر اعتقادی، شباهتی با او نداشتند. وقتی از او میپرسیدم: چرا اینقدر دوستان متفاوت داری؟
میگفت: دوستی با کسانی که پایبند ارزشها هستند خوب است اما در آنها چیز زیادی را تغییر نمیدهد.
هنر آن است که بتوانی در قلب کسی رسوخ کنی که با آرمانهایت دشمن است
برادر بیگی: در جریان خرمشهر
خواهر «شهناز حاجی شاه» که چند روزی مهمان گروه ما بودن، از نظر اخلاق، شجاعت و ایثار و تقوا، طهارت و عزت نفس الگو بود، مردانه می جنگید.
با وجود شدت درگیری ها در این چند روز کسی تار و مویی از ایشان ندید و کلامی به جز سلام نشنید
#زن
#الگو
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢#بانوان_بهشتی
🌹شهیده فوزیه شیر دل
🌹ولادت ۲اردیبهشت ۱۳۳۸
🌹شهادت۲۵مرداد۱۳۵۸
🌹گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه
شهیدی که ۳۵سال گمنام بود .همان پرستار فیلم «چ» حاتمی کیا که با لباس سفید پرستاری به شهادت رسید
🔻شهید چمران در توصیف شهادت این شهید میگوید: «دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، 16 ساعت مانده بود و خون از بدنش میرفت... این فرشته بیگناه ساعاتی بعد، در میان شیون و ضجهزدنها جان به جان آفرین تسلیم کرد.
🔻خواهر این شهید گرانقدر میگوید: فوزیه در اتاقش عکسی از امام خمینی(ره) را قاب گرفته بود و آویزان کرده بود به دیوار... خیلی ها به او گفته بودند اگر رئیس بیمارستان این عکس را ببیند براش بد میشود، اما فوزیه عکس را پایین نیاورده بود...
تا اینکه یک روز رئیس بیمارستان (دکتر عارفی) که بعداً به خارج فرار کرد برای سر کشی به اتاق ها آمده بود و عکس را دیده بود و با عصبانیت از او خواسته بود سریع عکس را از دیوار بر دارد ... اما فوزیه گفته بود، اتاق خودش است و دوست دارد عکس امام را به دیوار اتاقش بزند... رئیس گفته بود یا عکس را پایین میآوری و یا یک ماه از حقوق خبری نیست و فوزیه هم در جوابش گفته بود اگر اخراج هم بشوم عکس را از دیوار بر نمیدارم ... رئیس بیمارستان یک ماه حقوقش را قطع کرد و یک توبیخ کتبی هم به او داد و از اتاق رفت بیرون ...
🔻سرانجام روز ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری، در حالی که شهیده فوزیه شیردل مشغول کمک کردن به یاران شهید دکتر مصطفی چمران برای راهنمایی بالگرد بود، مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و پس از گذشت ۱۶ ساعت خونریزی به شهادت میرسد.
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
🌹شهیده فاطمه اسدی
🌹ولادت ۱۱مرداد ۱۳۳۹
🌹شهادت ۷شهربور ۱۳۶۱
🌹یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
اولین بانوی مفقود الاثر و بازگشت بعد از ۳۷سال به آغوش خانواده
🔻 در روستای «باقرآباد» از توابع شهرستان «دیواندره» به دنیا آمد. فقر و محرومیت و نبود امکانات، مانع از تحصیلش شد.«فاطمه» از کودکی پنجه در پنجه فقر افکند و با کار و تلاش به مبارزه با این پدیده شوم پرداخت؛ بهطوری که هم در منزل کار میکرد و هم در مزرعه، تا مقداری از سنگینی بار اداره زندگی را که بر دوش پدر و مادرش بود، بکاهد. او در عنفوان جوانی، تشکیل زندگی داد که ثمره ازدواجش یک دختر است.
🔻 پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه، «فاطمه اسدی و همسرش » زمانی که دیدند آنها بهصورت علنی به تاراج باورهای مردم پرداخته تصمیم گرفتند تا برای مبارزه با سلطه ضدانقلاب به پا خیزند.
🔻 آنها همکاری خود را با نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کُرد آغاز کردند.
🔻ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد، همسرش را دستگیر کرد و به زندان خود در روستای «نرگسله» انتقال داد.
🔻پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی، مانع از مبارزه «فاطمه اسدی» با ضدانقلاب نشد، وی بسیار با جرأت و پردل بود و در هرجایی که زمینهای فراهم میشد، به افشای چهره ضدانقلاب میپرداخت.
🔻او سختیهای راه را بر خود هموار کرده و مرتب برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» میرفت و برای آزادی همسرش نیز هیچگاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت که «اینها حقیرتر از آن هستند که من التماسشان کنم»
🔻 هروقت همسرش را ملاقات میکرد، فقط یک توصیه برای او داشت: «مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است».
«فاطمه اسدی» روز هفتم شهریور سال ۱۳۶۱، وقتی برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» رفت با جسم نحیف وی روبهرو شد؛ آثار شکنجه را بهوضوح در جایجای بدن او دید و چشمان کبودشده و صورت زخمی او را مشاهده کرد؛ بنابراین با فریادی رسا، آنچنان که همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوههای اطراف به همه برسانند، لب به اعتراض گشود و با مزدور، اجنبی و فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت و هیمنه آنها را شکست.
دشمن وقتی دید که حیثیت نداشتهاش بیشتر از همیشه بر باد رفته است، «فاطمه اسدی» را به داخل مقر خود و همسرش را هم به زندان برگرداند و در همان لحظه نیز دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر کرد؛ بنابراین مزدوران او را در همانجا تیرباران کرده و به شهادت رساندند.
🔻 بعد از شهادت «فاطمه اسدی»، پسر کوچکش بهدلیل نبود سرپرست، در گهواره از دنیا رفت و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان «دولتو» آزاد شد
#زن
#الگو
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
🌹شهیده ناهید فاتحی کرجو
🌹ولادت ۴تیر ۱۳۴۴
🌹شهادت ۱۳۶۱(اینکه در کدام زمان و مکان نامشخص است
💫سمیه کردستان 💫
آزادت نمیکنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!»
🔻 آن قدر در محراب عبادت با خدا راز و نیاز میکرد و لذت میبرد که به پدرش گفت: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم، چشمانم سرخ میشود و سرم درد میگیرد اما وقتی با خدا راز و نیاز و گریه میکنم، نه خستهام و نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس میکنم، بلکه تازه سبکتر و آرامتر میشوم.»
🔻با شروع حرکتهای انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیماییهای ضدطاغوت، در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت. روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه به خیابانهای اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که ماموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال دژخیمان فرار کرد.
🔻بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع شرارتهای ضدانقلاب در مناطق مختلف کردستان، ناهید که تازه پا به دوران نوجوانی گذاشته بود، همکاریاش را با ارتش و سپاه آغاز کرد. شروع این همکاری، خشم ضدانقلاب به خصوص گروهک «کومله» را که زخم خورده فعالیتهای انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.
🔻اوایل زمستان سال ۱۳۶۰ بود که ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش خبری نبود.
🔻چند نفر که ناهید را میشناختند ، او را آن روز دیده بودند که چهار نفر، ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینیبوس کرده و بردهاند. کجا؟ هیچ کسی نمیدانست. چرا کسی معترض ربایندگان نشده بود؟
شواهد نشان میداد که این دختر نوجوان با دسیسه گروهی ضدانقلاب به جرم همکاری با سپاه و حمایت از آرمانهای انقلاب اسلامی و ولایتپذیری امام خمینی (ره) ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهید، خانوادهاش را تهدید میکردند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه میفرستادند که «اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان و انقلاب همکاری کنید بقیه بچههایتان را هم میکشیم.
🔻چند ماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» میچرخانند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانیهای مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود.
یک روستایی دیدههای خود را از آن اتفاق اینگونه تعریف میکند: «آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا میگرداندند. کوملهها به آن دختر نوجوان میگفتند: آزادت نمیکنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!»
🔻اما بصیرت، ایمان، شجاعت و انگیزههای معنوی توأم با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر و شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند.
🔻 ناهید تلخی شکسته شدن حریمهای احترام به زنان را به کام جان خرید و هرگز دست از آرمانها و اعتقاداتش برنداشت تا سایرین بتوانند شیرینی زندگی در زیر سایهسار پرچم قدرتمند اسلام تجربه کنند.
🔻۱۱ ماه از ربوده شدن ناهید میگذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخهای اطراف روستای «هشمیز» پیدا کردند.
🔻خانواده صلاح ندیدند وی را در سنندج دفن کنند و پیکرش را به تهران منتقل و در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرا (س) تهران دفن کردند.
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
🌹شهیده مریم فرهانیان
🌹ولادت ۲۴ دی ۱۳۴۲
🌹شهادت۱۳ مرداد ۱۳۶۳
🌹مزار گلزار شهدای آبادان
قدر این رهبر را بدانید
من هر روز اعضای بدنم را مواخذه میکنم
🔻این شهیده بزرگوار با اوجگیری مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی علیه حکومت شاهنشاهی شرکت کرد و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به جمع این خیل عاشق پیوست ، با آغاز جنگ تحمیلی شهر آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع از خاک ایران عزیز پرداخت.
🔻شهیده مریم فرهانیان در سن ۱۷ سالگی در بیمارستان امام خمینی (ره) آبادان مشغول امدادگری شد و به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستان های مختلف آبادان ادامه داد
🔻او پس از مدتی فعالیت در بیمارستان، به عنوان مددکار اجتماعی در بنیاد شهید مشغول شد و به مددکاری و مواظبت از مادران شهیدان میپرداخت و او اعتقاد داشت که مراقبت از مادران شهدا چیزی کمتر از جنگیدن در جبههها نیست.
🔻یکی از دوستان شهیده نقل میکند:
«روزی وارد خانه شدم و مریم را رو به قبله دیدم وقتی جلوتر رفتم، دیدم مریم روی دستانش میزند و از او سؤال کردم که مشکلی پیش آمده، چیزی نگفت اما بعدها برای من تعریف کرد که من هر روز اعضای بدنم را مواخذه میکنم و از آنها میپرسم که امروز برای خدا چه کاری انجام دادهاید.
💫قسمتی از وصیت نامه شهیده :
«قدر این رهبر را بدانید و همواره پشت سر او باشید. از امام پیروی کنید. به پیام ها و فرمان ها و دستوارت اسلامی امام توجه کنید و سعی کنید از هر کلمه امام درس بگیرید.
امام را تنها نگذارید. این هوای نفسی را که امام از آن صحبت و سعی می کند آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید»
#زن
#الگو
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢#بانوان_بهشتی
🌹شهیده فهیمه سیاری
🌹ولادت اول خرداد ۱۳۳۹
🌹شهادت۱۲ آذر ۱۳۵۹
🌹مزار مطهر گلزار شهدای زنجان
🔻 در سالهای ۵۶ و ۵۷ که کشور در تبوتاب انقلاب بود، جذب پایگاه مسجد حضرت ولیعصر عجّلاللهتعالی فرجه الشریف زنجان شد و در آنجا به برکت سخنان بزرگانی چون آیتالله مشکینی و آقای رضوانی رحمهاللهعلیهما در سال ۱۳۵۷ بعد از اخذ دیپلم برای تحصیل در مکتب توحید به قم(حوزه علمیه خواهران)، هجرت کرد.
🔻هجرت به قم و تحصیل در مکتب توحید و مدرسه علمیه شهید قدوسی ره قم در قلب و روح فهیمه چشمه جوشان معرفت و خودسازی را ساری و جاری کرد
مهر ماه سال ۵۹ همزمان با آغاز سال سوم تحصیل فهیمه در قم، آموزش و پرورش شهرستان بانه، از مکتب توحید قم درخواست اعزام مبلغه خواهر برای کار فرهنگی - تربیتی در آن شهر میکند .
۶ آذر ۱۳۵۹ فهیمه کوله بار سفر را میبندد و هجرت میکند ، علم را به صحنه عمل میکشاند و با تمام دوستانش در مکتب توحید وداع میکند تا آنچه را در محضر اساتیدی چون شهید آیت الله قدوسی ره آموخته در میدان به کار بندد .
🔻هرکس را کربلایی است : دو روز بعد (۱۲/۹/۵۹، برابر با ۲۴ محرم الحرام ۱۴۰۱ ق) ماشین حامل فهیمه و دوستش، همراه با دو خواهر دانشجو که آنها نیز برای تبلیغ عازم این سفر بودند، از سنندج به سمت سقز، همراه با یک ستون نظامی حرکت میکنند. ساعت ۴ بعد از ظهر به دیوان دره میرسند و آنجا را به سمت بانه ترک میکنند.
🔻 فهیمه به دوستش میگوید: «احساس راحتی میکنم، دیگر فقط از راه دور شاهد نیستم. زیرا خود نیز در جریان هستم.»
🔻در بین راه، با صدایی آرام و دلنشین قرآن را تلاوت میکند. توشه راه او قرآنی است که روبروی او باز است و عکسی از امام که بر دامنش قرار دارد.
🔻 ناگهان صدای رگبار گلوله از هر طرف، ماشین آنها را هدف قرار میدهد; بارانی از خون و گلوله. در این لحظه راننده فریاد میزند: «سرهاتان را پایین بیاورید» و فهیمه آرام سر بر دامن دوستش میگذارد. یکی از خواهران دانشجو از ناحیه دست آسیب میبیند. راننده از ناحیه کتف زخمی میشود ولی با این حال، ماشین را از آن منطقه دور میکند. بعد از چند دقیقه ماشین، جلوی درمانگاه متروکی متوقف میشود. راننده برای پانسمان کتف خود از ماشین پیاده میشود.
💌دوست فهیمه برای درمان دوست دانشجویش قصد میکند پیاده شود که خونی بر دامن خود میبیند. چشم فهیمه خونین، خدا را به تماشا نشسته است.
💫فرازهایی از وصیت نامه و مناجات نامه شهیده سیاری:
خدایا! قدرتی ده که شناخت اصیلی از اسلام داشته باشم.
خدایا! قدرتی ده که سنجش میان عمل خوب و بدِ خود را داشته باشیم. ساعات عمر نزد ما مانند ظروفی هستند و خدا نکند که این ظروف پُر از معصیت و گناه و خالی از معنویات اخلاقی باشد.
خدایا! قدرتی ده تا ظرفهای درون خود را از معصیت پر نسازیم
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢#بانوان_بهشتی
#شهیده_نجمه_قاسم_پور
🌹ولادت: ۱۳۵۷
🌹شهادت: ۲۴فروردین ۱۳۸۷
🌹مکان شهادت: حسینیه سیدالشهدای (ع) شیراز
🌹عامل شهادت: انفجار بمب توسط گروهک تروریستی تندر (وابسته به انجمن پادشاهی)
🔻 حجابش مثال زدنی بود
در شب بمب گذاری بعد از خوردن ترکش به سرش و در حالیکه دیگر رمقی نداشت و به زمین افتاده بود، دکتر بالای سرش می رود و اینگونه آن پزشک نقل می کند که: «بالای سرش رفتم در حالیکه این شهیده رمقی نداشت همین که متوجه نامحرم شد چادرش را دور خود جمع کرد وروی صورتش کشید.
🔻برادر شهیده مفاتیحی را آورد و داد دست آقای انجوی نژاد. بازش کرد. درست پشت جلد چیزی نوشته بود با این مضمون: چهل شب تا دیدار مهدی. با صدبار تلاوت آیه « بسم الله الرحمن الرحیم، رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا .»
🔻در سفر کانون در عید نوروز سال ۱۳۸۷ که برای سال تحویل به مشهد رفته بودند در شب فروردین ماه عهدنامه ای بین او و حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بسته شده و او امضا کرده،که اینگونه است:
« در زمانه ای که دل ها را دلیلی برای ماندن بر سر پیمان ها نیست، دلم بهانه عشق شما را کرده است، مولا! می خواهم وفاداری کنم، حرکت از من و برکت از شما.
و این عهدی است ماندگار بین نجمه و امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) که در تاریخ ۰۳/۰۱/۱۳۸۷ و در حضور شهدا به امضا زیر تنظیم می گردد:
۱-نماز اول وقت
۲-احترام به پدر ومادر
۳-ادای امانت
۴-دوری از غیبت
۵-دوری از دروغ
۶-تلاوت هر روز قرآن
۷-درس خواندن
۸- کنترل نگاه
آقا جان! قول می دهم در صورت عدم پایبندی به قراردادمان یکی از کارهای مورد رضایتمان را انجام دهم:
صدقه، روزه، تلاوت قرآن
شاهدان عهدنامه:۱-ستار العیوب عالمیان ۲-آقایم امام زمان(روحی فداک) ۳-شهید گمنام ۴-شهید محمد رضا نیازی
امضاء تعهد امضاء طرف قرارداد علی بن موسی الرضا
🔻 از دست نوشته های شهید
_خدایا ما را فاطمی کن...
_خدایا ما را قدردان اسلام و قرآن قرار ده
_توفیق عمل و خلوص نیت به همه ی ما کرامت فرما
_انوار محبت و معرفت خودت را در دل های ما قرار بده
_خدایا ما را راضی به رضای خودت فرما
🔻آخرین نوشته شهید نجمه قاسم پور در دفتر یکی از بچه ها:
دوست عزیزم! خوشبختی را نه بر تخت پادشاهی، بلکه در نمازهای عاشقانه و عارفانه باید جست و جو کرد»
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
شهید ناهید احمدی مقدم
ولادت ۱شهریور ۱۳۴۲
شهادت۵اسفند۱۳۶۲
درس ایثار را تدریس کرد
شهيده ناهيد احمدي مقدم در سال 42/6/1 به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و همچنين دبيرستان را در شهرستان خرم آباد با موفقيت كامل در سال تحصيلي 60-59 به پايان رسانيد و چون آن زمان به علت انقلاب فرهنگي دانشگاه ها بسته بود تنها توانست در آزمون ورودي مراكز تربيت معلم شركت کند و در رشته ی تربیت بدنی مرکز تربیت معلم نسیبه قبول شود.
🔻 پنجمین فرزند خانواده بود اما مانند فرزند اول خانواده در مقابل تک تک اعضای خانواده احساس مسئولیت می کرد. بی نهایت به مادر و پدر خود احترام می گذاشت همواره مي گفت كاش مي توانستم به جبهه بروم و در راه خدا شهيد شوم و هميشه در دفاتر خود با خط زيبايي مي نوشت «ناهيد شهيد، شهيد ناهيد»
🔻او دختري خوش قلب، مهربان، از خود گذشته، با ايمان و تقوي و فوق العاده ساده پوش و محجبه بود.
🔻زماني كه خرم آباد به علت مسائلي امام جمعه نداشت شهيد ناهيد به همراه مادر بزرگوارشان براي ادای نماز جمعه به بروجرد مي رفت.
🔻در زمان دانشجويي چه در درس و چه در مسائل فرهنگي و تربيتي و كمك به جبهه فوق العاده كوشا بود. رشته تحصيلي آن بزرگوار تربيت بدني بود او هميشه مي گفت: «دوست دارم به نحو بهتر و بيشتري به جامعه خدمت كنم» و همواره آرزوي شركت در آزمون دانشگاه ها را داشت.
🔻دانشجويان تربيت بدني هيچ كدام حق استفاده از طلاجات را نداشتند اما شهيد چند النگو داشت كه هميشه دستش بود و در مقابل پرسش ديگران مي گفت: «آن ها براي كمك به جبهه است» و در زمان مناسب براي كمك به جبهه هاي حق بر باطل هديه شد.
🔻سال اول تحصيل را با موفقيت به پايان رسانيد، سال دوم را به عنوان كارورزي در روستاي "دارائي" در حومه شهر خرم آباد مشغول به كار شد
🔻 در يكي از عمليات هاي پيروزمندانه رزمندگان اسلام، مردم تهران براي شادي به خيابان ها ريختند و نقل و شيريني پخش مي كردند و آن ها به اتفاق اساتيد محترم به طرف جماران پياده حركت كردند و آرزوي ديدار امام را داشتند اما امام آن روز ديدار نداشتند ولي با پافشاري خانم گرجي يكي از اساتيد محترم (نماينده اسبق مجلس شوراي اسلامي) و صبوري بچه ها بالأخره إذن ديدار دادند و آن ها به يمن اين اتفاق خوب همه از جماران به بيمارستان شهيد طالقاني كه آن زمان اكثريت بيماران آن را مجروحان جنگ تحميلي تشكيل مي دادند رفتيم و با اهدای خون گام كوچكي در راه كمك به جنگ برداشتيم.
🔻آن شهيد عزيز همواره آداب دين را آن طور كه شايسته بود به جا مي آورد و همواره تكيه كلام وي اين بود كه انجام اين كار در اين روز ثواب بيشتري دارد.
🔻عيادت مجروحان جنگي و ساير بيماران، شركت در دعا و نيايش، نماز شب و ساير ادعيه، زيارت اماكن متبركه و ... را انجام می داد.
🔻 او همواره مرتب و منظم بود و طوري رفتار مي كرد كه گویی هر لحظه ممكن است سفري دائمي و ابدي برايش پيش بيايد و بايد كارهايش رديف و مرتب باشد و اين كار او الگو شده بود براي سايردانشجويان.
🔻زیباترین گذشت او پرستاری 1 سال تمام از بیماری پدرش بود به گونه ایی که صبر و طاقتش زبان زده همه اقوام بود.
🔻سرانجام بعد از اتمام امتحانات براي تعطيلات ترم به خرم آباد آمد و زماني كه آماده براي رفتن و شروع مجدد ترم جديد بود با داشتن بليط براي سفر به تهران سفري ديگر را ترجيح داد و همراه برادر گراميشان كه با كوله باری از ایثار و از خود گذشتگی سفر را آغاز كردند و در سحرگاه 62/12/5 خواهر عزيزمان به همراه برادرش به وسيله بمباران هوايي دشمنان نگون بخت به درجه رفيع شهادت نائل گرديدند.
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
🌹شهیده طیبه واعظی دهنوی
🌹ولادت ۱۳۳۷
🌹شهادت۳خرداد ۱۳۵۶
🌹مزار مطهر بهشت زهرای تهران
مرا بکشید اما چادرم را برندارید
🔻 او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت.
🔻 سال 1350 با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود و این نقطه عطفی در زندگی او بود. همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. 🔻طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
🔻 به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.
🔻در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد. طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
🔻صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب مرتضی هم شناسایی میشود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.
🔻طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
🔻وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
🔻طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
🔻روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.
🔻محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز میگردد
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
🌹شهیده محبوبه دانش آشتیانی
🌹ولادت۲بهمن۱۳۴۰
🌹شهادت۱۷شهریور۱۳۵۷
شهادت در دودمان آشتیانی با محبوبه، نوعروس ۱۷شهریور شروع شد.
🔹مردها به محبوبه گفته بودند:«شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود:«اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.»
💫جملههای بالا بخشی از آخرین لحظههای زندگی محبوبه است.
🔻چند سال بعد نیز نامزد او (شهید حسن اجارهدار) و پدر بزرگوارش (شهید غلام رضا دانش) در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند .
🔻درباره ویژگیهای اخلاقی محبوبه در کنار مبارزه و انقلابیگری، فعالیت علمی ممتازش، تسلط به معارف اسلامی، قرآن، نهجالبلاغه، صحیفهسجادیه و تفاسیر، آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله امام خمینی (ره) بود.
🔻نظم،مهربانی، صداقت، وفای به عهد، وقتشناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمرکارها و ذهن خلاق از جمله ویژگیهای او بود.
🔻فهیمه دانش آشتیانی خواهر شهید درباره خواهرش میگوید:محبوبه خیلی دختر خاصی بود. همیشه فکر میکنم چقدر خوب رفت و خوش به حالش که بسیاری از چیزها را ندید. اینها با رفتنشان راه را باز کردند. اگر آنها نمیرفتند، پایههای انقلاب محکم نمیشد. واقعا چه چیز بالاتر از اینکه انسان بداند دارد در راهی جانش را فدا میکند که شاید وضعیت بهتری برای آنهایی که پشت سرش میمانند ، ایجاد کند.
🔻درباره ماجرای ۱۷ شهریور آنچه که از روایت تاریح پنهان مانده فعالیت چشمگیر زنان در تظاهرات علیه شاه بوده است به طوریکه حتی بانوان زودتر از مردان به تظاهرات آمده و آنها را تشویق به مشارکت در راهپیمایی میکردند.
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢 #بانوان_بهشتی
🌹شهیده آمنه علی مرادی
🌹ولادت ۶اردیبهشت ۱۳۱۹
🌹شهادت۱۱اردیبهشت۱۳۶۳
در خانواده اي سني مذهب و متدين و متعهد به احكام الهي در روستاي " کس نزان قوچان" از توابع شهرستان سقزبه دنيا آمد. به علت عدم امكانات از تحصيل محروم گشته و به شغل خانه داري و قاليبافي مشغول گشت. تا اینکه به سن جوانی رسید و ازدواج نمود و ثمره آن پنج پسر و دو دختر بود.
پس از ازدواج با همسر شهيدش (شهيد محمدصالح رستمي) زندگي ساده و بي آلايشي را ترتيب داده و در روستا به كار كشاورزي و دامداري پرداخت.
🔻در تربيت فرزندانش بسيار اهتمام ورزيده و هميشه آنها را به داشتن اخلاق اسلامي و اهميت تحصيل تشويق می نمود.
🔻زندگی بسیار سختی را با تهدیدستی می گذراند و از طرف دیگر فشار و اذیتهای افراد حزب دموکرات مشکلات زندگیش را چندین برابر کرده بود.
🔻 بعد از آن به روستاي علي آباد كرفتو كوچ كرده اند. در روستاي "علي آباد كرفتو" هم زندگي خيلي ساده اي داشتند.
🔻در تابستان ها به كارهاي كارگري و كشاورزي مي پرداخت و زمستانها هم كارهاي متفرقه انجام مي داد، چون خرج زندگي خيلي زياد بود، مجبور بود با گليم بافي خرج زندگي خودشان را تهيه کند.
🔻اما هجرت
بالاخره در سال1359 كه انقلاب اسلامي به پيروزي نهايي رسيد و وجود كثيف عناصر ضدانقلاب و حزب دمکرات در منطقه كردستان پيدا شد، آمنه و همسرش مي دانستند كه ماندن آنها در روستا فايده اي ندارد و به علت عدم امكان تحصيل فرزندانشان و ناامن شدن روستا به شهرستان تكاب مهاجرت نموده و مدتي مستأجر شدند. بعد از مدتي يك ساختمان گلي و چوبي خريدند و به زندگي خودشان ادامه دادند.
🔻بانويي پاكدامن و اهل عبادت بود و به امام(ره) و جمهوري اسلامي بسيار علاقمند بود و در اجراي فرائض ديني (نماز و روزه) بسيار جدي بود.
🔻 او و همسرش به انقلاب اسلامي علاقه زيادي داشته و بخاطر اين علاقه شان به انقلاب و رهبري امام خميني، و بخاطر فعالیتهایی که با همسرش در روستا داشت و فعال و حامي سرسخت انقلاب بود، افراد حزب دمکرات کینه اینان را سخت در دل داشتند.
🔻اما شهادت
تا اینکه یازدهم اردیبهشت سال 1363 شب هنگام در حالیکه مهمان هم داشتند، گروهك ملحد دمكرات به جرم حمايت ایشان از جمهوري اسلامي به خانه آنها حمله ور شده و در حالیکه باردار بود، با اصابت گلوله و خونریزی به آرزوی وصالش دست یافت.
🔻همسرش "محمدصالح رستمي" و دو فرزندش به نامهای "نامق" و "هادی" نیز با اصابت گلوله این نامردان تاریخ به شهادت رسیدند
وصيت شهیده به فرزندانش:
" اي فرزندانم؛ مي دانم كه تمامي خانواده ما را به شهادت مي رسانند چون ما زير بار كفار ملعون ضدانقلاب نرفته ايم و دست از اسلام نكشيده ايم، ولي وصيت من به شما فرزندانم اين است كه:
اولا از درس خواندن دست نکشيد
دوم در خدمت كردن براي اسلام كوتاهي نكنيد. نبايد غافل باشيد و در خدمت به از اسلام كوتاهي بكنيد. تا مي توانيد در راه اين انقلاب خدمت بكنيد چون هميشه دين اسلام پيروز بوده وباز هم پيروزتر است و دين كفار نابود است.
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401
📢#بانوان_بهشتی
🌹شهیده صدیقه رودباری
🌹ولادت ۱۸اسفند ۱۳۴۰
🌹شهادت ۲۸مرداد۱۳۵۹
شاعره ای که شهید شد
جهیزیه من تفنگ است
🔻دوران نوجوانیش همزمان شد با انقلاب که با تشویق دایی اش در کتابخانه امام حسن (ع) نارمک فعالیت میکرد.
🔻 در تکثیر اعلامیهها و نوارهای سخنان حضرت امام خمینی مشارکت فعال داشت. او در جمعه خونین ۱۷ شهریور سال ۵۷ دوشادوش خواهران انقلابی ابتدای صف علیه حکومت ظالم پهلوی ایستاد. ا
🔻نقلاب که پیروز شد صدیقه در مدرسهشان، انجمن اسلامی راهاندازی کرد. در همان زمان همراه دوستانش شروع به فعالیت جهادی و خدماتی به هموطنان نیازمند کرد.صدیقه به صورت هفتگی به معلولان ذهنی رسیدگی می کرد.
🔻 اهل شعر و شاعری هم بود و در اشعارش دردش را از سکوت جامعه، رنج کشیدنها و ستمهایی که بر مردم میرفت و امیدش را به ادامه راه شهیدان و درک شهادت بیان کرده بود.
🔻صدیقه علاوهبر شهامت و شجاعت فوقالعاده، از هوش و ذکاوت و معلومات اسلامی خوبی برخوردار بود و همین باعث شده بود که بتواند کلاسهای عقیدتی و فرهنگی را به خوبی اداره کند و کلاسهای متعددی در سطح بانه داشته باشد. اکثر روزها به خانه شاگردانش میرفت و از نزدیک با فرهنگ مردم کرد آشنا میشد و سعی میکرد حتی در حل مشکلات خانوادگی نیز به آنها کمک کند.
🔻به گفته فرماندهشان او همیشه هنگام حرکت در شهر یک کلاشنیکف قنداق تاشو و دو نارنجک همراه داشت و آنها را زیر چادرش پنهان میکرد، بهگونهای که هیچکس حتی فکرش را هم نمیکرد. حتی دو بار ضدانقلاب تصمیم به حمله مسلحانه به خانمها میگیرد؛ ولی وقتی میفهمند که او مسلح است وحشت کرده و جرات کوچکترین حرکتی را پیدا نمیکنند.
فصل شهادت
بعد از کلاس آموزش نظامی، همراه با دیگر خواهرهای در حال آموزش، در یک اتاق جمع شده بودند که یکی از آنها در حین تمیز کردن اسلحه، ناخودآگاه تیری را شلیک میکند. گلوله به قفسه سینه صدیقه میخورد که در نهایت نیز مشخص شد دختر شلیککننده، یک منافق بوده است.
💌مادر تازه از بازار برگشته بود خانه. خسته بود. روی پلهها نشست. صغری گفت: «صدیقه جان، آبجی یه لیوان آب برای مادر بیار.»
صدیقه به حرف خواهر بزرگترش با لیوان آب، کنار مادر آمد و گفت: «برای چی هر روز هر روز راه میافتید میرید بازار؟ خودتون رو خسته میکنید. بازار چه خبره؟ چهکار دارید اونجا؟»
خواهر گفت: «آدم که دختر دم بخت داره، باید از قبل آماده باشه. دختر جهیزیه میخواد
مادر گفت: «الهی خیر ببینی صدیقه جان! دختر دم بخت مادر، جعبهها را ببر توی انباری. قوطی برای قند و شکر و چای کنار سماور خریدم. ببین خوشت مییاد مادر؟ رنگش رو دوست داری؟»
صدیقه میان حرف مادر دوید و گفت: «جهاز من تفنگه.»
مادر گفت: «من که نمیذارم تو بری سربازی. بری سپاه دانش شاه بشی، خدمت کنی. من بچهام رو دوست دارم، نمیذارم اینطور جاها بره.»
صدیقه کنار خواهرش نشست و گفت: «اونجا که خودم هم قبول ندارم، من سربازِ آقا هستم.»
مادر دستش را روی زانو گذاشت و در دل گفت: «آقا خودشون گفتن سربازای من توی گهواره هستن. راست میگفتن، همونا بزرگشدن، همونا چیزفهمشدن.»
#الگو
#زن
#انقلاب
نفس| نجات فرزندان سقط
💠 https://eitaa.com/Nafasir1401