هرچه با تنهایی من آشناتر میشوی
دیرتر سرمیزنی و بیوفاتر میشوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشانتر، تو هم بیاعتناتر میشوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر میبالی و بالا بلاتر میشوی
مثل بیدی زلفها را ریختی بر شانهها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر میشوی
عشق قلیانیست با طعم خوش نعنا دو سیب
میکشی آزاد باشی، مبتلاتر میشوی
یا سراغ من میآیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا، تر میشوی
#حامد_عسکری
Mordab.MohammadReza.Alimardani.AnimotionArt.mp3
4.12M
🔰 مُــــردٰابْ
🎙 این بار با صدای #محمدرضا_علیمردانی
پ.ن: به لطف #حوش_مثنوئی، نسخه کامل این قطعه زیبا در دسترس قرار گرفت. خداییش کیفیت قابل قبولی هم داره و خوب از آب در اومده👌🏻
*من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم... 🌊
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استادْ بزرگ استفاده از جلوههای ویژهٔ میدانی 👌🏻
#Christopher_Nolan
#معرفی_فیلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اومده کنتور آبو بخونه فک کنم... 😄
ישראל לא תראה את "25" השנים הבאות
هدایت شده از «نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
1381154029_mwtny_-_mrd_lswyty.mp3
4.47M
موطنی… موطنی
الجلالُ والجمالُ والسناءُ والبهاءُ
فی رُباکْ… فی رُباکْ
والحیاةُ والنجاةُ والهناءُ والرجاءُ
فی هواک… فی هواک
هل أراکْ… هل أراکْ
سالماً منعَّما وغانماً مکرَّما؟
هل أراکْ… فی علاکْ
تبلغ السِّماکْ؟... تبلغ السِّماکْ؟
موطنی… موطنی.. موطنی.. موطنی
الشبابُ لن یکلَّ همُّه أن تستقلَّ أو یبیدْ
نستقی من الردی ولن نکون للعدی
کالعبید… کالعبید
لا نریدْ… لا نریدْ.. ذلَّنا المؤبَّدا
وعیشَنا المنکَّدا لا نریدْ… بل نُعیدْ
مجدَنا التلیدْ… مجدَنا التلیدْ
موطنی… موطنی.. موطنی.. موطنی
الحسامُ والیَراعُ لا الکلامُ والنزاعُ
رمزُنا… رمزُنا
مجدُنا وعهدُنا وواجبٌ من الوَفا
یهزّنا… یهزّنا
عزُّنا… عزُّنا
غایةٌ تُشرِّفُ و رایةٌ تُرفرفُ
یا هَناکْ فی عُلاکْ
قاهراً عِداکْ… قاهراً عِداکْ
موطنی… موطنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
The first rule of fightclub is: you do not talk about fightclub.
The second rule of fightclub is...
#David_Fincher
#Edward_Norton
#Brad_Pitt
#معرفی_فیلم
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
#حامد_عسکری
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با
هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هرقدر یعقوب تنها شد، زلیخا بیشتر...
(دقت کنید)