ما گشته ایم، نیست، تو هم جستوجو مکن
آن روز ها گذشت دگر آرزو مکن
فاصل
دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را رو به رو نکن
فاضل
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری ست
فاضل
آیینه ها به دیدن هم خو گرفته اند
یکدیگریم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
فاضل
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد
شمعی به تماشا آمده پر پر زدنش را
فاضل
مرگ یا خواب؟ چقدر این دو برادر دور اند
مژده وصل برادر به برادر برسان
فاضل
در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر زیر سایه بهمن نشستن است
#فاضل 👌🏻
از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدیم
آخر نه به اقرار رسیدیم نه به انکار
فاضل
پدرانم همه سرگشته حیرت بودنند
من اگر راه به جایی ببرم نا خلفم
فاضل
ای عشق چه در شرح تو جز «عشق» بگویم
در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی
فاضل