eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
107 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست شریعتی که درآن حکم ها قیاسی نیست
خدا کسی است که باید به دیدنش بروی خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست
به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست
به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل که خود شناسی تو جز خداشناسی نیست
دل از سیاست اهل ریا بکن، خود باش هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار دلم گرفت از این گردش و از این تکرار نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار اگر به شهر روی طعنه های رهگذران اگر به خانه بمانی غم در و دیوار نمانده است تورا در کنار همراهی که دوستان تو را می خرند بادینار نه دوستان صفحاتی زهم پراکنده که جمع کردنشان درکنار هم دشوار به صبرشان که بخوانی به جنگ مشتاق اند به جنگشان که بخوانی نشسته اند کنار تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا رعیت است که تشویش دارد از دربار کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببند دلم گرفت از این گردش و از این تکرار 👌🏻
زندگی -این تاجر طمّاع ناخن‌خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم‌کم می‌فروخت... 👌🏻
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
زندگی -این تاجر طمّاع ناخن‌خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم‌کم می‌فروخت... #فاضل 👌🏻
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می‌فروخت با همان چشمی که می‌زد زخم مرهم می‌فروخت زندگی چون برده داری پیر، در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می‌فروخت زندگی -این تاجر طماع ناخن خشک پیر- مرگ را همچون شراب کهنه کم‌کم می‌فروخت در تمام سال‌های رفته بر ما روزگار شادمانی می‌خرید از ما و ماتم می‌فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه‌ها گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می‌فروخت
زندگی -این تاجر ناخن خشک طماع پیر- مرگ را همچون شراب ناب کم‌کم می‌فروخت
اینکه ابلیس در آن روز به ما سجده نکرد/ کفر ورزید ولی جز به خدا سجده نکرد/ پدرم رانده شد از عرش و ملائک دیدند/ که در این فاصله انسان به چه ها سجده نکرد/ ای خدایی که وجود همه از توست، چرا/ آدمی پیش تو بی چون و چرا سجده نکرد؟/ پیش چشم همه آنقدر بهایش دادی / که پرستید خودش را و تو را سجده نکرد/ عقل آسودهٔ ما گر چه دم از کفر نزد/ تا نبارید بر این خاک، بلا سجده نکرد...
سجده-فاضل نظری.mp3
1.88M
اینکه ابلیس در آن روز به ما سجده نکرد/ کفر ورزید ولی جز به خدا سجده نکرد/ پدرم رانده شد از عرش و ملائک دیدند/ که در این فاصله انسان به چه ها سجده نکرد/ ای خدایی که وجود همه از توست، چرا/ آدمی پیش تو بی چون و چرا سجده نکرد؟/ پیش چشم همه آنقدر بهایش دادی/ که پرستید خودش را و تو را سجده نکرد/ عقل آسودهٔ ما گر چه دم از کفر نزد/ تا نبارید بر این خاک، بلا سجده نکرد... *با صدایی گیرا و لحنی دقیق 👌🏻
زندگی -این تاجر طمّاع ناخن‌خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم‌کم می‌فروخت... 👌🏻