«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
تمامِ دلخوشیِ زندگیِ من این است، که وقتِ مرگ، بیایی و "مرگ، شیرین است" مگر نگفتی علیجان! "فَمَنْ ی
در نجف باش زائرِ زهرا
عارفان در مزارِ یکدگرند
#محمد_سهرابی
ما را دمِ آفتاب کشتند
پیش رخِ آن جناب کشتند
در گریه شدیم کشتهی مست
ما را وسطِ شراب کشتند
رفتیم تصادفاً به زلفش
ما را سَرِ پیچ و تاب کشتند
میکشت به حکمِ "دلبخواهی"
ما را نه سرِ حساب کشتند!
یک روز خود از ثواب مُردیم
یک روز سر صواب کشتند
گشتیم هلاکِ نرگس او
ما را به میانِ خواب کشتند
گفتیم کجاست زندگانی؟
ما را عوض جواب کشتند.
ما را وسطِ دو دیدهی خویش
مابینِ دو نهرِ آب کشتند
بر خاک چو شیشه ای پر از عطر
بر مقدمِ بوتراب کشتند
اکنون که ملازمان رویش،
دل را پس این حجاب کشتند،
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
#محمد_سهرابی
شراب تازه چه داند ز کهنه کاری ما
چه نسبت است گهر را به آبداری ما
مرا به بستن در ناامید نتوان کرد
شود ز قفل فزون تر امیدواری ما
مبین به چشم نجاست به نفس ما که گرفت
هزار صید برایت سگ شکاری ما
جواب این غزل صائب است این معنی
"شکست رنگ می از ترک میگساری ما"
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
ای خوش آن لحظه که مشتاق به یاری برسد!
از بس که در جنابِ شراب است منزلم
در چشمم آستانهی خورشید، کوته است
#محمد_سهرابی
در نجف باش زائرِ زهرا!
عارفان در مزارِ یکدگرند...
#محمد_سهرابی
دَهْر، لَحَد دهد مرا، چون ز کَفَم تو را رُبود
سنگِ صبور برده و سنگِ تمام مینهد ...
#محمد_سهرابی
نالهی شیشه دلان می زند از سینه برون
روی زانوی من این مسأله قلیان می گفت
#محمد_سهرابی
یا علی!
شبی ز بُرجِ اسد بر گدای خویش نظر کن!
سگیست ناخوش و دارد به ربِّ خویش، نظرْخوش...
#محمد_سهرابی
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
یا علی! شبی ز بُرجِ اسد بر گدای خویش نظر کن! سگیست ناخوش و دارد به ربِّ خویش، نظرْخوش... #محمد_س
بیان لطیف و زبان دلفریب و قالب لب خوش
کرشمه نازک و عشوه غریب و لطف و غضب خوش
حدیث زلف دراز تو کوته است از این رو
که گفتهایم به هم اول معاشقه شبخوش
بسی معاینه کردیم ای حقیقت صحت
علیل کوی تو را وقت میشود به مطب خوش
بجز سگان سخنگوی تو به مملکت پارس
کسی نبسته چنین راه را به قوم عرب خوش
شعف به قافیه جفت است با نجف که بگوید
درآ به رقص و نگهدار شرط و وضع ادب خوش
گدای بزم تو نازد به خلد زآن که مدام است
جلیس نازک و می دیرسال و حال طرب خوش
بهای کشته دوبار است گر به ماه حرام است
هلاک دوست شدن زین بود به ماه رجب خوش
ببین ز برج اسد وضع کشتگان ضعیفت
دلیل دلکش و قاتل شریف و حکم و سبب خوش
ز مضجع تو بلند است آستانه انگور
چرا نباشد از این اعتبار دور عنب خوش
شبی ز برج اسد بر گدای خویش نظر کن
سگیاست ناخوش و دارد گمان خویش به رب خوش
به یاد لعل لبت کز شکر خراج گرفته است
به هیج جا نشود چون عراق حال رطب خوش
حدیث عشق تو با ناکسان چگونه شود جفت
رسید وصل خوش آن را که داشت اصل و نسب خوش
#محمد_سهرابی
4.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لب تشنگی از حرمت و حرمان، دو مقام است
یک روز محرم نشوند این رمضان ها...
#محمد_سهرابی
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
دَهْر، لَحَد دهد مرا، چون ز کَفَم تو را رُبود سنگِ صبور برده و سنگِ تمام مینهد ... #محمد_سهرابی
گر زبانش پس از "یکی"، "دو" نگفت
روحش از جان و دل خبر دارد
دل یکی، جان یکی، حسین یکی!
یک چو دو گشت، دردسر دارد...
#محمد_سهرابی
«نفیر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
دَهْر، لَحَد دهد مرا، چون ز کَفَم تو را رُبود سنگِ صبور برده و سنگِ تمام مینهد ... #محمد_سهرابی
در مقامات چشم او نقل است
که به کفّار هم نظر دارد
با محبّان چه کار خواهد کرد
او که با دشمنان نظر دارد
#محمد_سهرابی