#قسمت_دوم
در همین فکرها بود. که صدای باد💨 را شنید دوستش داشت همراه باد💨حرکت می کرد و فریاد می زد کمک...
کفشدوزک کوچولو 🐞فهمید که الان وقت گریه کردن نیست وباید به کمک دوستش بشتابد.
باسرعت تمام بال زد و دست دوستش را گرفت و با او زیر یک صخره پناه گرفت
دوستش به کفشدوزک کوچولو🐞 گفت حالا چطور راه خونه 🏡رو پیدا کنیم.
کفشدوزک کوچولو🐞 فکری به ذهنش رسید
باد.... 💨 از روی جهت باد.💨
صبح که می آمدند باد💨 از جهت خانه🏡 آنها حرکت می کرد و هنوز هم از همان جهت
باید در خلاف جهت باد پرواز کنیم.
وقتی وزش باد آرام تر شد
آن دو دست هم را گرفتند و با قدرت تمام در جهت خلاف باد به پرواز در آمدند.
چیزی نگذشت که آنها از دور خانه شان را دیدند.
کفشدوزک کوچولو خوشحال شد و فهمید همیشه نباید حرف بقیه را قبول کرد. ممکن بود آن دو با این تصمیم اشتباه اتفاق بدی برایشان بیفتد
#سوره_کافرون
#مهارت_نه_گفتن
@nafiseshamohamadi