#ویژه_ولادت
#امام_رضا (علیه السلام)
#داستان_کودکانه
🍎سیب کوچولو قل خورد و روی زمین افتاد.
دل سیب پر از غصه و غم شد،غصه اش ان قدر زیاد بود که توی دلش جا نمی شد، برای همین یک قطره اشک ازگوشه چشمش چیلیک افتاد روی زمین.
دلش برای مادرش درخت هم تنگ شده بود یک قطره دیگر چیلیک افتاد .
سیب از وقتی شکوفه زیبایی روی شاخه درخت بود منتظر بود، که زود بزرگ و رسیده شود،دلش میخواست وقتی سیب بزرگی می شود کسی او را گاز بزند و تا ته بخورد،بعدهم هسته اش را توی خاک بکارد، تا مثل مادرش درخت شود.
اما امروز کسی سیب را از مادرش درخت جدا کرده بود ،نصفه گاز زده و روی زمین انداخته بود.
وقتی سیب یادش آمد چه بلایی سرش آمده باز دلش پر از غصه شد.
یک قطره دیگر چیلیک افتاد،نزدیک بود یک قطره دیگر هم بیفتد که سیب به آسمان رفت.
انگار روی دست مادرش درخت بود،سیب به جای گریه خندید.....
---------------------🌸
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
🌸---------------------
#ویژه_ولادت
#امام_رضا (علیه السلام)
#داستان_کودکانه
سیب توی دست کسی بود،آدم مهربانی که میگفت:باید سیب را تا آخر بخورند و اسراف نکنند.
آدم مهربان حرفهای قشنگی میزد سیب خوشحال بود و دیگر توی دلش غصه نداشت.
مرد مهربان امام رضا (ع) بود.
سیب مرد مهربان را خیلی دوست داشت.
---------------------🌸
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
🌸---------------------