eitaa logo
آرامش
1.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
76 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا فایل های آرامش را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی درحالی‌که به قصرها و خانه‌های زیبا می‌نگریست به دوستش گفت: «وقتی این همه اموال را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم.» دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماری‌ها را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم ! » انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ... "همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده "🌹
میلیاردها انسان در جهان متولد شده اند اما هیچ یک اثر انگشت مشابه نداشته اند اثر انگشت تو، امضای خداوند است که اتفاقی به دنیا نیامده ای و دعوت شده ای تو منحصر به فردی مشابه یا بدل نداری تو اصل اصل هستی و تکرار نشدنی وقتی انتخاب شده بودن و منحصر به فرد بودنت را یاد آوری کنی٬ دیگر خودت را با هیچکس مقایسه نمیکنی. و احساس حقارت یا برتری که حاصل مقایسه کردن است از وجودت محو میشود...
در بیمارستان ها وقت شام و ناهار ، غذاها خیلی متفاوت است . به یک نفر سوپ ، چلوکباب و دسر می دهند و به کسی دیگه فقط سوپ می دهند و به یک نفر حتی سوپ هم نمی دهند و می گویند که فقط آب بخور . به یک کسی می گویند که حتی آب هم نخور و با سرم تغذیه میشود . جالب است که هیچ کدام از این بیمارها اعتراض ندارند زیرا آنها پذیرفته اند که کسی که این تشخیص ها را داده است طبیب است و آن کسی که طبیب است حکیم است . پس اگر خدا به یک کسی کم داده یا زیاد داده ، شما گله و شکوه نکنید که چرا به او بیشترداده ای و به من کمتر داده ای . تمام کارهای خدا روی حساب و حکمت است کردن
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس انتقام مقایسه کردن چه بلایی بر سر روح آدمی می آورد؟ هر روز ساعت ۱۷:۳۰ بازپخش: ساعت ۲۲:۳۰ و ۱۲:۳۰ روز بعد از شبکه چهار سیما 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
خود را با ديگران مقايسه نكنيد..... يکی از عواملی كه باعث ناآرامی و از بين رفتن عزت نفس ميشود، مقايسه كردن خود با ديگران است.
💢غلام ترسو پادشاهی با یک غلام به یک کشتی سوار شدند تا با کشتی به جایی مسافرت کنند. همین که کشتی به دریا رفت، غلام، چون اولین بار بود که دریا را می‌دید، شروع به بی‌تابی و گریه و زاری کرد. هرچه با او به مهربانی صحبت می‌کردند، آرام نمی‌گرفت. تا حدی که پادشاه از دست او کلافه و خسته شده بود. یک نفر دانا در کشتی بود و به پادشاه گفت: اگر اجازه بدهی، من می‌توانم این غلام را ساکت کنم. پادشاه گفت: اگر این کار را بکنی، لطف بزرگی در حق من کرده‌ای. فرد دانا به خدمه کشتی گفت که غلام را توی دریا بیندازند. وقتی غرق شد و چند بار توی آب بالا و پایین رفت، او را بیرون آوردند. غلام از آن به بعد گوشه‌ای نشست و ناآرامی نکرد. از آن دانا پرسیدند: دلیل این کار چه بود؟ فرد دانا گفت: تا وقتی که مصیبت را ندیده بود، قدر سلامتی و امنیت کشتی را نمی‌دانست. قدر آرامش کشتی را کسی می‌داند که به مصیبت غرق شدن توی دریا گرفتار شده باشد.🌺 خود را با افرادی که مشکلات بزرگتر دارند کنید تا قدر زندگی خود را بدانید و آرام شوید.
برای رسیدن به آرامش همواره خود را با افرادی که گرفتاری بزرگتری دارند کنید. آقایی به مطب آمد که درد شدیدی در ناحیه عصب صورت داشت. دردی که چند سال هست خوب نشده. متوجه شدم فرد بسیار مضطربی است. خودش هم گفت که با استرس درد شدت می یابد. علت اضطراب را پرسیدم گفت به علت مسائل شغلی! گفتم ببین اگر الان در بودی و بمب روی سرت می ریخت به کدامیک از موضوعاتی که براشون اضطراب داری فکر می کردی؟ چشماش گرد شد و گفت هیچ کدام. و بلافاصله گفت: ما خیلی آدم ناشکری هستیم. گفتم معلوم هم نیست هفته آینده ما خودمان در چه وضعیتی هستیم و درگیر جنگ شده ایم یا نه؟ پس با آرامش به وظایف کاری خودت عمل کن. نتیجه اش توکل بر خدا. هرچه می خواهد بشود. 1
💢چرا بادکنک دیگران را بترکانیم؟ یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید هر کس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت «من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چرا که قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد ما انسانها رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم میتوانیم با هم بخوریم با هم رانندگی کنیم با هم شاد باشیم پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟» و
📗 آتش زندگی هرکس متفاوت است جوانی نزد پیر دیده‌وری از فقر زبان به شکایت گشود. پیر گفت: برخیز! با من بیا و کسی که آرزوی زندگی او را می‌کنی به من نشان بده. جوان نشانِ همسایه خویش داد که تاجر خرما بود و در حجره خود سکه‌های طلا را می‌شمرد. پیر آن جوان را نزد او برد و به تاجر گفت: حاجتی در دنیا داری که آزارت دهد؟ تاجر گفت: آری! مدت‌هاست درد معده مرا از خوردن آنچه می‌بینم و هوس می‌کنم، بازداشته است. کاش کاسه‌ای خرما داشتم ولی معده سالم این جوان را. پیر دوباره جوان را خطاب کرد و از او پرسید: باز چه کسی را در این شهر خوشبخت می‌بینی؟ جوان حاکم شهر را نشان داد و هر دو نزد او رفتند. پیر از حاکم پرسید: حاجتی داری که زندگی را بر تو تلخ کرده باشد؟ حاکم گفت: آری، شب‌ و روز در این اندیشه‌ام مبادا کسی از دربار بر من خیانت کند و خون من برای تصاحب تاج‌ و تختم بریزد. ای کاش مثل این جوان بودم. دو گوسفند می‌گرفتم و برای خود به صحرا می‌بردم که آن مرا کفایت می‌کرد، چون آرامش داشتم. پیر رو به جوان کرد و گفت: هرکس را آتشی در زندگی می‌سوزاند که فقط رنگش با دیگری متفاوت است ولی وجود دارد. دیدی در زندگی تو هم آتشی بود که تاجر و حاکم از آن بی‌خبر بوده و در آرزوی داشتنِ زندگی تو بودند.