eitaa logo
عبدالرضا قیصری
163 دنبال‌کننده
60 عکس
26 ویدیو
1 فایل
شعرهای نامبرده که گاهی طنزآمیز هستند
مشاهده در ایتا
دانلود
خورده ام محکم و جاندار به دیوار خودم! رفته ام با چک و اردنگ به پیکار خودم بعدِ آزادیِ از بند خودم فهمیدم شده ام این ور دیوار گرفتار خودم دست کردم که بگیرم یقهٔ روحم را گیر کردم وسط پاچهٔ شلوار خودم او دمش گرم طبیب دل بیماران است من پرستار خودم هستم و بیمار خودم می روم توی گلستان خودم گل چیدن می رود توی سر انگشت خودم خار خودم گیر کردم وسط ماندن و رفتن به فنا به فنا رفتم از این روزه ی شک دار خودم با خودم بر سر فرجام خودم سرشاخم این وسط جز خود من نیست طرفدار خودم! متلک های شما را اثری بر من نیست بس که خورده است به من تهمت و لیچار خودم قیصری نیست در این شعر اگر، شرمنده رفته بودم طرف طنز به دیدار خودم! عبدالرضا قیصری https://eitaa.com/naftinashi1
17.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوند بخشنده پولدار! بیفزا به پول بیابانکی رساندم به عرضت بیفزا به پول میفزا به طول بیابانکی مفرما در این ماجرا دست دست که یک کم عجوله! بیابانکی به موی سیاهش که دادی به باد به روح خجول بیابانکی بخوان این دعای مرا بی غرض نه طبق اصول بیابانکی چرا که نهادانده ای طنز را خودت روی کول بیابانکی ز بس گنده شد در بیابان شعر نوشتیم غول بیابانکی الهی که این شعر بی بند و بار بیفتد قبول بیابانکی! عبدالرضا قیصری یزد مهرماه ١۴٠٣ اختتامیه جشنواره شعر طنز دادخند.
https://www.instagram.com/abdoreza_gheisari/profilecard/?igsh=MWc5c3Q4bG9hZG5wMQ== عبدالرضا قیصری را در اینستاگرام دنبال بفرمایید
کم بخز در کار و بار این و آن ماری مگر؟ کرم هم دارد چنین وضعیتی! داری مگر؟ می نشینی نیم خیز و می نمایی بی قرار با صفا! با کرم هایت گرم پیکاری مگر تا صدایی از کسی در می رود در می روی بند تمبان حقیری یا بدهکاری مگر؟ عرضه کن داروی بیماران مادر مرده را این که راه و رسم مردی نیست، بیماری مگر؟ لایروبی می کنی کانال های غصه را می خوری امواج منفی را لجن خواری مگر؟ فرط و فرط از ظلم در تاریخ نق نق می کنی ساعت شماطه دار عصر قاجاری مگر خارج از شوخی شدی شاخ مجازی نصف شب می روی در دست و پای این و آن خاری مگر قیصری جان گفتمت صد بار ول کن طنز را می دهی دست رفیقان کار! بیکاری مگر عبدالرضا قیصری https://eitaa.com/naftinashi1
49.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من ملول از علم باشم، عقل من کامل کجاست؟ ای کسی که عقل کامل در نگاهت دکتراست! صبر کن یک جور دیگر نکته را سازم بیان گر چه شاید معتقد باشی که این یک ادعاست من خودم یک روز رفتم دفتر دانشکده دیدم استادی نشسته چند دانشجو به پاست یک نفر گفت از میان جمع: استاد عزیز ایکس در بیتی که فرمودید نقشش مبتداست در مجلات علوم هسته ای ثابت شده کیمیا مرز لگاریتم کتانژانت و طلاست! گفت استاد: این که می گویی خودت پی برده ای یا اباطیلی بدون منبع و بی اتکاست؟ نُمره پُمره نیست در کار و اگر ثابت نشد می دهم از بوق آویزان شوی چون آش ماست این عبارت از سر خشم است... قاطی کرده بود خشم هم یک عامل حرف و حروف نا بجاست آن پسر... [پر واضح است این که طرف دختر نبود لطف استادان به جنس دختران بی انتهاست] آن پسر... [البته بعضی از پسر ها هم اوهوم! وضعشان خواهر تر و تیتیش تر از دختراست!] آن پسر می شد که بحث علمی اش را با ادب در کلاس درس او مطرح نماید رک و راست باز با این حال استاد گل و فرهیخته در خصوص بحث علمی نوع برخوردش خطاست می توان رفتار ایشان را چنین تفسیر کرد چون ملول از علم بوده بر زبانش ناسزاست لا یَتِمُّ العقل... اگر دنبال دانش نیستی این سخن فرموده ی شیرینِ مولایم «رضا (ع)» ست در تمام عمر باید در پی دانش دوید می شود مرداب هر سر چشمه ای که ایستاست شعر من هر چند مثل بنده دستش خالی است در عوض دلخوش به اینم شاعرش عبدالرضاست! عبدالرضا قیصری
Kazem Bazr Afkan - Leila Shodim(1).mp3
9.12M
یک آهنگ بشنوید خواننده: کاظم بذرافکن شاعر: عبدالرضا قیصری روز میلاد حضرت زینب کبری (س) هم هست و شعر هم بی ارتباط نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این دوران، علی! با آن همه ایمان چه می کردی تو با اوضاع پر بحران این میدان چه می کردی اگر خلخالی از پای زنی... غوغاست در جانت تو با سلاخی ده ها هزار انسان چه می کردی چه می گفتی اگر قرآن اسیر جهل و آتش بود تو ای قرآن ناطق، کاتب قرآن! چه می کردی؟ «امیر المؤمنین دارد نهال کفر می کارد» اگر از سوی شیطان می شد این عنوان چه می کردی؟ تو مهتابی تو خورشیدی، تو با اوهام جنگیدی بگو، روشن بگو مولا تو با اینان چه می کردی شهادت شهد جان بخشی است اما ای همه غیرت! ترور می شد اگر در خانه ات مهمان چه می کردی؟ عبدالرضا قیصری https://eitaa.com/naftinashi1
گفت: این یارانه ات! کمتر بخر، گفتم عجب! گفت: سهم از سهم ما کمتر ببر! گفتم عجب! گفتم: این آخر کفاف خرج ما را... گفت هیس! شاد باش و راضی و فرمان ببر! گفتم عجب! گفتم: آیا جان من، شاسی بلندت داده اند؟ گفت: ای آقا دریغ از یک سپر، گفتم عجب! گفتم: آن آرای مادر مرده را شفاف کن گفت: فعلاً سه نکن دارد ضرر، گفتم عجب! گفتمش که؛ وعده هایت مانده در گوشم هنوز گفت: پس ای گوش شیطان باش کر! گفتم عجب! گفتم: ای بابا! چرا نرخ دلار افزایشی است گفت: رویت را بکن کم ای پسر! گفتم عجب! گفتم: عضو مافیایی یا از آن ترسیده ای؟ گفت: شیرم، شک نکن دارم جگر، گفتم عجب! گفتم: از دست بزرگان نیست کاری ساخته؟ گفت: از آن دلبران نامی نبر! گفتم عجب! ناله کردم: ای خدا! اینجا کسی مسئول نیست؟ گفت: یک قدری بگو آهسته تر! گفتم: ههب!! در می آرد آخر این اوضاع خر تو خر پدر گفت: شاکر باش که داری پدر، گفتم عجب! گفتمش: در عین قدرت ناله و فریاد چیست؟ گفت جداً ناله کن! دارد اثر، گفتم عجب! «یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض» گفته حافظ، دوستش داری اگر، گفتم عجب!  گفتم: از عبدالرضای قیصری هم یاد کن گفت: ول کن! طنز دارد دردسر، گفتم عجب! عبدالرضا قیصری https://eitaa.com/naftinashi1
34.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابوالفضل بیهقی عمری از استادش بونصر مشکان آموخت و همنشین ایشان بود. برای من که عبدالرضا ام، همنشینی چندانی با استادم ابوالفضل زرویی ممکن نشد! 😎 مگر همین چند خاطره ای که در یادبود ایشان گفتم. در حضور همشهری های ارجمندش و عزیزانی همچون استاد سعید بیابانکی، مهدی پرنیا (شیخ غیر مفید) و دیگر شاعران و عزیزان. ایشان که سرآمد طنزنویسان بود، دهم آذر ماه ٩٧ و نا بهنگام آسمانی شد.
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی در انجمن شعر سعدی در شیراز بهشتِ معرفت بی کرانه ات دادند در آشیانهٔ توحید خانه ات دادند شکوه مادری خاندان عصمت را... عجب توان غریبی به شانه ات دادند تو آن طلیعهٔ صبحی که از چهار جهت فروغ منتشر جاودانه ات دادند تو آن کبوتر مهری که از حریم عطا به دست شیر خدا آب و دانه ات دادند تو آن پرندهٔ نوری که تیره اندیشان لهیب آتش و آهن به لانه ات دادند قرار بود که هرگز تو را نیازارند چه دردها به دل بی کرانه ات دادند؟ چه غصب ها که به نخل ولایت آوردند چه غصه ها به دل نازدانه ات دادند به دانه دانهٔ تسبیح می دهی تسکین به ذکر نام خدا پشتوانه ات دادند برای آن که جهان را چنان بیفروزی از آتش دل مولا زبانه ات دادند هلا جلالت مریم! خدیجه، آسیه، زن! که  فخر و مرتبهٔ چند گانه ات دادند هزار فوج فرشته تحیت خود را هزار مرتبه بر آستانه ات دادند... سحر به دامن تسبیح، تازه شد که مرا مجال زمزمهٔ شاعرانه ات دادند عبدالرضا قیصری
آفرین! رشد طلا را نیز جراحی کنید نرخ حامل های ما را نیز جراحی کنید با رِبا آهن رُبا در جیب ملت می کنند نرخ سود بانک ها را نیز جراحی کنید خودرو ملی زیان بخش است؟ پس با بستنش اندکی وضع هوا را نیز جراحی کنید! «خشت اول چون نهد معمار کج» تدبیر چیست؟ قیمت رهن بنا را نیز جراحی کنید در همين حالت که بی هوشیم و پاره، دست کم وضع درمان و دوا را نیز جراحی کنید! راستی اجرای احکام بزهکاران چه شد وضع اجرای جزا را نیز جراحی کنید «می روم مجلس پی شفافیت، رأیم دهید» صاحب این ادعا را نیز جراحی کنید ماجرای اُفت جمعیت خودش یک ماجراست عامل این ماجرا را نیز جراحی کنید! کدخدای پیر هم تحریم ها را بر نداشت وعده های کدخدا را نیز جراحی کنید جو*، جوابِ «جانمی جانِ» جوادان را نداد جو خرِ گندم نما را نیز جراحی کنید! بی خدا ها دسته دسته مردمان را می کشند جانشینان خدا را نیز جراحی کنید! دستتان بیکار شد، بعد از همین شعر سخیف شاعرش عبدالرضا را نیز جراحی کنید! *جو بایدن مثلاً عبدالرضا قیصری https://eitaa.com/naftinashi1
هدایت شده از غلامرضا کافی
هشتمین رویداد فرهنگی ادبی *کوچه باغ* جریان شناسی شعر فارس - شهرستان مرودشت کارشناس و مجری: دکتر غلامرضا کافی سخنران: دکتر عبدالرضا قیصری شاعران مدعو: مجتبی صادقی، اسماعیل خلیفه، علی فروزان فر 🕓زمان: یکشنبه ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ 🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – مجموعه فرهنگی هنری حافظ - سالن غزل انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس مؤسسه فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا‌‌‌ قرارگاه شهید آوینی -باغ -کل-فرهنگ-و-ارشاد-اسلامی-فارس -شناسی-شعر-فارس