eitaa logo
نفی و اثبات
53 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌های محمد طلایی @Talaeiam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻به دعوت دوستان عزیز مجله حوزوی مطلع، در یک نشست خوب و صمیمی با حضور حجت الاسلام حمید سبحانی صدر گفتگو کردیم. 🔻نکته اصلی عرایض بنده در این گفتگو، تاکید بر این بود که نهضت حضرت امام (ره) و روحانیت که منجر به خیزش عظیم عمومی در سال 57 شد، از نقطه‌ای که ظاهرا امیدی در آن نبود آغاز شد و در مسیری پرابهام به حرکت خود ادامه داد. 🔻موانع درونی حوزه نیز بخشی از موانع بود که جریان تحجر را باید در چنین فضایی فهمید. 🔻 قیام اساسا با تکاپویی همراه با خون دل عجین بود و نصرت ویژه خداوند در چنین شرایطی نازل گردید. 👈 مشاهده فیلم کامل در آپارات مطلع: https://www.aparat.com/v/Gux94
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
3- محمد طلایی.mp3
5.75M
🔸سلسله نشست‌های ایران آینده🔸 دولت فردا و الگوی سیاست ورزی شهید 🎙محمدطلایی 📍مروری تاریخی بر اثر معنویت بر نحوه سیاست ورزی ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
💠انتخابات را خدا آزاد کرد! 🔹چند خط درباره راهی که خدا پیش رویمان گشوده است. 🖋حمزه وطن فدا 🇮🇷1. خرمشهر را خدا آزاد کرد این جمله را اولین بار شهید احمدکاظمی گفت وقتی بیسیم قرارگاه باور نمیکرد و زیر بار نمیرفت پیروزی زودهنگام لشکر خط شکن را، تلاش ها و تدبیرها و جانفشانی ها بزرگ بود اما این حجم از پیروزی را هیچ کس باور نمی‌کرد این پیروزی نبود، معجزه بود ، این کار خود خدا بود ۱۹ هزار اسیر عراقی، به استعداد چندین لشگر که خودشان تسلیم میشدند، خیلی بزرگتر از تدبیر های حسن باقری و رشادت فرماندهی احمد متوسلیان و احمد کاظمی و دیگران بود. راستی چرا و چگونه و چه وقت خدا خودش اینگونه به میدان می آید؟ آیا میشود خدای خرمشهر، انتخابات را نیز آزاد کند؟ آیا میشود در انتخابات هم معجزه خلق کرد؟ 🇮🇷2. در مکتب نجاتبخش خمینی، برای همه مشکلات، برای درمان هر دردی فقط یک راه حل وجود دارد برای نجات فقط یک مسیر آفریده شده است چه دردها و موفقیت های فردی، چه رنج ها و اصلاح های اجتماعی و سیاسی فقط یک راه ... همان که از سال ۱۳۲۳، سالها قبل از جرقه انقلاب در گوش این مردم زمزمه کرد همان که انقلاب را با آن به پیروزی رساند همان که دفاع مقدس را با آن به اوج و عظمت رساند همان که بارها و بارها رهبر انقلاب برایمان از زبان امام خمینی تفسیر کردند همان یگانه موعظه قرآن که امام خمینی از آن پرده برداشت قیام لله برای خدا به دل میدان زدن و سر از پا نشناختن 🇮🇷3. امام میگوید، قیام لله، هم راز تعالی فردی انبیاء و عرفا است و هم راه پیروزی شان بر مستکبرین و نجات امت شان ابراهیم و موسی ع با قیام لله هم خلیل و کلیم شدند، هم بر نمرود و فرعون فائق 🇮🇷4. امام میگوید وقتی قیام لله اتفاق افتاد، پیروزی قطعی است چون دیگر انسان کنار میرود و دیگر خداست که فرمان کار را به دست میگیرد خود خداست که میدان دار میشود پس پیروزی حتمی است. 🇮🇷5 . امام به ملت ایران میگوید بیایید این تنها موعظه الهی را امتحان کنید از ۴۲ تا ۵۷ طول کشید تا ملت ایران، این پیام را بشنود و باور کند امتحان کردیم و جواب داد با دست خالی، بدون امکانات و تشکیلات پیروز شدیم، شاه رفت، انقلاب شد با دست خالی بدون کمکی، با همه دنیا جنگیدیم و پیروز شدیم با دست خالی با همین جوان هایمان روستا و شهرمان را آباد کردیم 🇮🇷6. ایام انتخابات است🇮🇷 در مرحله دولت سازی اسلامی، دولتی میخواهیم مومن دلسوز عاقل پرکار دانش بنیان، مردم پایه، ولایت بنیاد، استکبار ستیز در دوران طوفان الاقصی، در دوران وعده صادق، در نزدیکی قله، در فضای بیداری و خیزش جهانی در دوران مشارکت چهل درصدی و نا امیدی و گرفتاری ها و دور شدن مردم در دوران سخت ترین تحریم ها و تهدیدها و تزویرها 🇮🇷7. چه باید کرد؟ باز هم خمینی از بهشت با همان قلب آرام و ضمیر امیدوار که ما را ترک گفت، میگوید: بسیجیانم، جوانانم، عزیزانم همان راه همیشگی قیام لله 🇮🇷8. برادران و خواهرانم اگر میخواهید مشارکت انتخابات از این ۴۰ درصد جانکاه بشود ۸۰ درصد اگر میخواهید در این فتنه بازار، گزینه اصلح میدان دار شود اگر میخواهید خدا معجزه کند و قلب ها را بگرداند اگر میخواهید سعید جلیلی هم نشود جلیلی مظلوم اگر واقعا قرار است از یک جهان فرصت، یک ایران جهش بسازیم اولین نقش ماندگار ما این است که همه برای خدا و برای تحقق حداکثری ترین مشارکت در انتخابات به میدان بیاییم همه بپا خیزیم و زبان بچرخانیم، از خودمان و آنچه خدا به ما داده است هزینه کنیم هیچ کس تماشاچی نباشد هیچ کس برای نشستنش توجیه نتراشد 🇮🇷9. قیام لله فردی ما زندگی فردی ما را نجات می‌بخشد اما نجات ملی، قیام لله ملی میخواهد قیام لله ملی در گرو این است که اول انقلابی ها قیام بشوند مومنین بپاخیزند و بروند بقیه مردم را بیاورند مثل انقلاب، مثل دفاع مقدس تا قیام لله مردم ایران در مرحله دولت سازی محقق گردد. 🇮🇷10. اگر قیام با سازماندهی باشد که چه بهتر اما حتی نبود سازماندهی هم نباید بهانه ای شود برای نشستن و نظاره کردن همین قیام ها کوچک و‌گروهی، قیام های پارتیزانی با سازماندهی های اندک بود که قطره قطره جمع شد و بهمن انقلاب و طوفان دفاع مقدس را رقم زد. 🇮🇷11. خدا با قائمین است و نصرت خودش را فقط به قائمین لله نثار میکند هر چه قیام بزرگتر، نصرت خدا بیشتر هر چه قیام، لله تر و خالص تر ، نصرت خدا بیشتر معجزه افزونتر. تا از این خرده قیام ها و خرده معجزات، برسیم به آن قیام بزرگ، معجزه بزرگ قیام حضرت حجة بن الحسن القائم المهدی عج ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ 🇮🇷12. خیلی ها به میدان زده اند، دانشجویان، طلاب، نخبگان، مردم، به روستاها میروند، در شهرها تریبون آزاد میگذارند، به هموطنان تلفن میزنند، موجی در مردم و جوانان افتاده است، اما تا قیام ملی فاصله بسیار است ✅بیاییم و بقیه را هم به میدان بیاوریم، قیام لله امروز ما همین است. ☘
هدایت شده از محمد طلایی
باسمه تعالی وحدت برای توحید یا توحید برای وحدت؟ تأملی در باب نسبت وحدت و توحید ✍بخش اول به مجرد این که جریان حق، در طول تاریخ، به نقطه‌ای از قدرت رسیده که بتواند خود را در عداد معمول قدرت‌های هم عرض خویش مطرح کند، یک دوگانه مطرح شده است، نسبت بین گفتمان و رویکرد خالص و صریح توحیدی با گفتمان‌های مذبذب مختلف و گونه گون اطرافش چیست؟ خصوصا زمانی که همه این جریانات در مجموع ذیل یک جامعه گرد هم آمده اند و به نوعی سرنوشتشان به هم گره خورده است. این تعارض لزوما در مرحله پیش از تقیه و ملاحظات اجتماعی توسط ولی جامعه نیز باقی نمی‌ماند و حتی پس از لحاظ انواع تقیه‌ها نیز ادامه دارد. اراده جریان تذبذب به دلیل خصلت دنیازده‌اش، حتی پس از آن که ولی الهی با رعایت ملاحظات مختلف به هدف ایجاد همراهی طیف‌های مختلف، تصمیمی نرم‌تر از آنچه باید می‌گیرد، باز هم متوقف نمی‌شود تا جایی که کاملا تصمیم را از خاصیت بیندازد. پیشروی تذبذب، خصوصا وقتی مستظهر به گفتمانی ساخت یافته و در ابعاد تمدنی باشد، شدیدتر خواهد بود؛ شرایطی که ما اکنون با آن مواجهیم، چنین است. با اراده‌هایی در سطوح مختلف جامعه روبرییم که به دلیل جاذبه تمدن جدید، از لایه‌های معرفت شناسی تا عملیاتی گفتمان توحیدی را مورد بازخوانی قرار می‌دهند تا بلکه بتوانند همراهی بیشتری با نظم مستقر تمدنی جدید بیافرینند. نفوذ این گفتمان در درون جریان انقلابی نیز پوشیده نیست و عمده ما با کم و زیاد، به این تمایلات دچاریم. در این شرایط چگونه باید به جریان ولایت الهی کمک کرد تا اراده خداوند متعال در عالم بیشتر جاری گردد؟ نحوه ایجاد وحدت در جامعه برای فهم سازوکار پیشبرد اراده خداوند در عین حفظ وحدت و وفاق در جامعه، توجه به دو نکته ضروریست: 1- نکته اول این که باید تکثر را به رسمیت شناخت. نمی‌توانیم فضا را به جبر یک دست کنیم. به صورت طبیعی این اراده‌ها در جامعه وجود دارند و باید بتوان فضای تعاملی سالمی بین آنان ایجاد کرد. 2- در پوشش وفاق و وحدت، نباید اجازه داد رویکرد اصلی در تحقق اراده الهی لطمه‌ای ببیند. در واقع باید هوشیار بود تا قرائتی تقلیل گرایانه از وحدت، صورت مسئله اصلی جامعه انسانی که عبودیت خداوند متعال است را پاک نکند. اساسا نکته اصلی این است که وحدت به غیر از محوریت توحید، قابل تحقق نیست و هر گاه اراده‌ای غیر از اراده خداوند متعال در جامعه محوریت یابد، قطعا وحدت پایداری در جامعه وجود نخواهد داشت. با تحفظ بر این دو نکته، باید گفت وحدت چون به معنای توجه قلوب و عقول به یک نقطه است، تا زمانی که یک امر عینی و غیر انتزاعی شکل نگرفته باشد، وحدت امکان تحقق ندارد. وحدت ناظر به یک رخداد بیرونی است. نمی‌توان منتظر ماند تا وفاقی حاصل شود و پس از آن اقدام را طراحی کرد. اساسا وحدت در مسیر حرکت به سمت اهداف الهی حاصل می‌شود یا می‌تواند حاصل شود. بازخوانی تجربه حضرت رسول (ص) و حضرت امام (ره) در مدینه و شروع نهضت می‌تواند راهگشا باشد. این تصور سخت اشتباه است که وقتی حضرت رسول (ص) وارد مدینه شدند، به سبب فاصله میان بیعت عقبه اول و دوم، و نیز پیمان موسوم به صحیفه مدینه که در ابتدای ورود به شهر بین ایشان و مهاجرین و اهالی یثرب بسته شد، با جامعه‌ای یک دست مواجه بودند. شاهد این اشتباه بودن حجم زیاد آیات نفاق است. حضرت (ص) با علم به این چند دستگی، و به استناد حقایق میدانی یثرب، بار اصلی پروژه اقامه دین خویش را به ناچار با گروهی محدود آغاز کردند، چه این که اساسا عامه اوس و خزرج، حتی آنانی که اسلام آورده و در پیمان شرکت کرده بودند، نوعا آماده ورود به این صحنه پرهزینه نبودند. تا پیش از جنگ بدر عمده نیروی فعال سرایا و غزوات را مهاجرین تشکیل می‌دهند و معدودی از انصار در اعزام‌ها شرکت می‌کنند. در بدر نیز عمده استعداد انصار فعال نشده است و آن بخشی که حضور دارند، عمدتا بخشی از خزرجیان هستند. در این مدت بیشتر اوسیان هنوز درگیر خصلت نفاق خویش اند و از خزرج نیز برخی تیره‌ها هنوز به پیامبر (ص) نپیوسته‌اند. حتی پیروزی شکوهمند بدر نیز راه را بر وفاق مدنی حول حضرت (ص) هموار نمی‌کند و در احد نیز کماکان بخش معتنابهی از انصار در جنگ شرکت نمی‌کنند. هم از خزرجیان که به همراه عبد الله بن ابی در آخرین لحظه از معرکه باز می‌گردند و هم از اوس، حتی برخی تیره‌هایی که ساکن مناطق نزدیک معرکه بودند نیز در عبور سپاه مسلمین کارشکنی می‌کنند. حتی در این برحه زمانی هنوز معدودی از اوس و خزرج مشرک باقی مانده‌اند. از قضا می‌توان گفت حضرت (ص) تا حدی از تراژدی کشتار مسلمین در احد استفاده می‌کنند تا فشار اجتماعی شدیدتری بر رویگردانان از معرکه وارد کنند تا متأثر از ریخته شدن خون شهداء، قلوبشان نرم‌تر گردد.
هدایت شده از محمد طلایی
وحدت برای توحید یا توحید برای وحدت؟ تأملی در باب نسبت وحدت و توحید ✍بخش دوم احد شاید نقطه عطفی باشد در تثبیت یاری انصار. روندی که با غزوه بنی نضیر و خصوصا جنگ احزاب سیر صعودی خود را حفظ می‌کند. شاید تهدید وجودی تام و تمام غزوه احزاب و نصرت خاص الهی در این جنگ است که یاریگری انصار را کامل می‌گرداند و تقریبا از این پس به صورتی یک دست از حضرت رسول (ص) حمایت و اطاعت می‌کنند تا مکه را فتح نمایند. در این روند، آنچه واضح هست معطل نماندن پیامبر (ص) بر اتحاد همگانی برای ورود در معرکه است، امری که هزینه زیادی نیز بر نهال اسلام تحمیل می‌کند. حضرت (ص) هرچند حساب شده و با تدبیر، گام‌های خود برای افزایش تنش با قریش به هدف خاضع کردن مشرکان مکه را با توکل به خداوند آغاز می‌کند و در مسیر به تدریج و با استفاده از اهرم‌های فرهنگی و فشارهای اجتماعی و برخی برخوردهای سخت تنبیهی، اتحاد انصار پیرامون خویش را فراهم تر می‌نماید. در این مسیر فشارهای سخت اقتصادی نیز وجود دارد، که البته به تدریج و در نتیجه غنائم جنگی تا حدی از آن کاسته می شود. اما نکته اصلی این است که حضرت (ص) به بهانه فشارها، پروژه نشر دین را به تعویق نمی اندازند. خاصه اگر این نکته را لحاظ کنیم که اساسا اوس و خزرج به این دلیل در پذیرش اسلام و نبوت حضرت (ص) رغبت نشان داده بودند که از جنگ‌های فرسایشی چندین ساله بین خودشان خسته شده بودند، اما اینک با دعوتی مواجه بودند که حداقل سالی یک بار به آنان دستور جهاد می‌داد، آن هم نه با قبیله کوچک همسایه، بلکه با قریش و متحدانش! این تصویر مکانیکی که ابتدا در مکه هسته سختی فراهم می‌آید و سپس در مدینه امتی پا به رکاب برای جهاد فی سبیل الله با کار تبلیغی و فرهنگی حول حضرت (ص) حلقه می‌زنند، بسیار رهزن است. این تصویر که باید روی مردم و امتی کار کرد تا پس از آمادگی کامل یا حداکثری جامعه وارد معرکه شوند و هزینه‌های جنگ را کاملا طوعا و رغبتا تحمل کنند، بسیار رهزن است. وحدت و اتحاد در اندیشه دینی مآلا از جنس مقوله‌های ایمانی اند و این مفاهیم در فضایی انتزاعی و دور از هزینه دادن‌های واقعی و درگیر شدن با آزمون و ابتلائات حقیقی شکل نمی‌گیرند و تثبیت نمی‌شوند. با ادبیات رایج مردم سالاری و المردم ثم الاقدام، نمی‌توان پیچیدگی‌های مسیر اقامه دین را توضیح داد. حرکت حضرت امام در ابتدای دهه 40 نیز همین گونه است. امام با امتی آماده و خواصی آماده‌تر مواجه نبودند تا فرمان مبارزه با شاه را صادر کنند. برای آماده کردن مخاطبان خویش هم انواع دوره‌های فرهنگی و تبلیغی برگزار نکردند. با بضاعت موجود و با وجود اختلافات راهبردی و بلکه عمیقتری که با بزرگان همرده خویش (رحمة الله علیهم) داشتند و با وجود اقبال نه چندان زیادی که در ابتدای امر از سوی توده مردم به مبارزه نشان داده شد، حرکتی را آغاز کردند که خداوند پس از 15 سال بدان برکتی بی‌مانند داد. ولی این برکت در اثر آن حرکت رخ داد. وحدت حول پرچم انقلاب اسلامی در مسیر رخ داد و نه در استراحت‌گاه قبل از آن. حال این ماییم و یکی از مهم‌ترین گردنه‌های مبارزه با استکبار و سگ هار منطقه. از سویی با دولتی مواجهیم که در خوشبینانه‌ترین حالت، برخاسته از مطالبات طبقه متوسطی که به او رای داده، نهایتا به دنبال تایید شدن به عنوان شهروندی خوب در دنیاست و طبعا از تنش گریزان. از سوی دیگر، رگه‌های قابل توجه و بعضا پررنگی از مصلحت اندیشی در بدنه انقلابی نیز ریشه دوانده است. توده‌های مردمی نیز یک دست نیستند و تمایلات جدی به سبک زندگی غربی و بروزات طبقه متوسطی، فضا را برای کنش حاد و جدی در مواجهه با رژیم سخت می‌کند. چالش مهم دیگر البته وضعیت اقتصادی است که به دلیل عقب ماندگی‌های دهه 90، دست ما را بسته و حجتمان را کوتاه کرده است. در چنین فضایی، نمی‌توان منتظر ماند تا وفاق در سطوح مختلف نظام حاصل آید و بعد اقدام کرد. بدنه انقلابی نظام، اعم از مسئولین و حزب‌اللهی‌ها، باید اقدام مستقیم در مقابله با رژیم را در سطحی مؤثر اجرا کنند به گونه ای که در گام اول ضربت متقابل و متوازن جمهوری اسلامی به دشمن در قبال ترورهای اخیر تثبیت و نهادینه شود. انتقام شاید بازدارندگی کاملی نداشته باشد، اما دشمن را قطعا محتاط‌تر خواهد کرد و فضای بین الملل را نیز حساس‌تر. این گره‌های ذهنی باید از اذهان، خصوصا برخی از مسئولین انقلابی باز شود تا بتوان حرکت کرد. پالس‌های معنادار مبنی بر نیفتادن در تله جنگ از سوی مدیران انقلابی نظامی و غیرنظامی قابل هضم نیست و اقدام عاجل، رفع این قبیل گره‌هاست. مهار جریان غرب‌گرا نیز اساسا در دل حرکت معنادار است نه در مساومات پیش از قیام! وقتی نهضتی شکل نگرفته و میدان قیامی مطرح نیست، آنکه مهار می‌شود جریان انقلابی است! وفاق ملاحظه ایست بر مدیریت جریان جامعه تا در مسیر آزمون الهی حرکت بهتری داشته باشد. نباید این ملاحظه جای اصل حرکت توحیدی را بگیرد. آقایان، وفاق و وحدت را باید خرج توحید و کلمه الله کنیم نه برعکس!
باسمه تعالی روش‌های معقول و نتائج معکوس چرا راهبرد «جنگ بدون جنگ» جواب نمی‌دهد؟ ✍️بخش اول اینکه چرا نظام اسلامی، علی‌رغم پیشرفت اعجاب‌آوری که در منطقه داشته، در ماجرای انتقام از ترورها خصوصا، و ورود قدرتمندتر و البته پیچیده‌تر در صحنه نبردهای محور مقاومت عموما، دچار حدی از رخوت و سستی شده، جدای از دواعی نفسانی که کم و بیش در بخشی از مسئولین و مؤثرین و نیز برخی از توده‌های مردم هست، ناشی از گره‌های ذهنی مختلفی هست. یکی از این گره‌ها، تلقی اشتباه از ماهیت محور مقاومت راهبردهایی است که ناشی از این تلقی غلط، نتیجه معکوس می‌دهد و به جای حل مسائل نظام، صحنه را پیچیده‌تر می‌کند. موقعیتی که اکنون در آن قرار گرفته‌ایم را باید مرور کرد. چه شد که رژیم جعلی که تا چند روز پیش، در تمام اهداف راهبردی خود در محورهای غزه و لبنان شکست خورده بود، به ناگاه از گوشه رینگ خارج شد و با شتابی فراوان، عمده مؤثرین سطوح بالای حزب الله عزیز را به شهادت رساند و اکنون به عقب راندن مقاومت لبنان به پشت رود لیتانی فکر می‌کند؟ می‌توان این موقعیت را یک پدیده معمولی توصیف کرد و گفت جنگ است، می‌زنیم و می‌خوریم. اما می‌توان علائم تغییر معادله و یا حداقل خارج شدن اسرائیل از شرایط بحرانی روزهای اخیر را دید و آسیب‌شناسی جدی‌تری کرد. در ادبیات سیاسی نظام، تقریبا دو نگرش به محور مقاومت وجود دارد که لزوما دو جریان مختلف آن دو را نمایندگی نمی‌کنند و هر دو ادبیات، در افواه به صورت پراکنده‌ای وجود دارد: 1- نگرشی که از اصطلاح نیروهای نیابتی استفاده می‌کند و نوعا از مزیت امنیتی محور مقاومت برای جمهوری اسلامی و گسترش مرزهای امنیتی نظام و دور کردن خطر از مرزهای رسمی کشور سخن می‌گوید. این نگرش که یا عامدا و یا ناخودآگاه، از دکترین ام القرای دهه 70 متاثر است، امنیت ایرانِ ام‌القری را اصالت می‌دهد که برای تامین آن، نیاز به پروکسی‌هایی دور از مرزهای رسمی است تا بتواند خطر را در دوردست‌ها نگاه دارد. این هرچند تصریح نظریه ام القری نیست، اما نتیجه عملی و طبیعی آن است. 2- نگرش دوم هر چند مدت‌هاست از تب و تاب ادبیات ابتدای انقلاب خود افتاده، اما حامل معنای صدور انقلاب است. انقلاب 57 اساسا یک حرکت انبساطی و تکثیر شونده بود که هنوز ذات خشن و خودخواه دولت-ملت مدرن نتوانسته است آن روح لطیف اما قدرتمند را در خود هضم کند. صدور انقلاب در پی ایجاد جبهه‌ای انسانی و الهی است که متکی بر بیداری اذهان و دل‌ها، با اتصالی شدید و اتحادی وجودی-معنوی، به یک پیکره واحد می‌رسد؛ جدایی در کار نیست، ما از آنهاییم و آنها از ما. البته طبعا این اتحاد، با رعایت ملاحظات اجتماعی و تاریخی و حقوقی موجود است و نمی‌توان به یکباره همه خطوط تاریخی که حکم به جدایی کرده‌اند را محو نمود؛ هسته‌هایی ایجاد شده است که هر یک مانند اعضای پیکری واحد باید عمل کنند، و نحوه اتصال این هسته‌ها، پارادایم روابط بین الملل موجود را به صورت جدی نقض می‌کند. هر کدام از این دو نگرش، به دلیل تفاوت در ایده مرکزیشان، راهبردهای کلان متفاوتی را ارائه می‌دهند که هر چند در بسیاری مواقع با هم مشترک اند، اما در بزنگاه‌ها تعارضات خود را نشان می‌دهد. اولی در درون خود به نوعی نگه داشتن بحران در بیرون از مرزها و یا بعضا صدور بحران به خارج از سرزمین را دارد. جنگیدن بدون جنگ زائیده همین تفکر است. در واقع خط راهبردی اصلی که در نقطه تعارض، سایر خطوط فدای آن می‌شوند، همین پرهیز شدید ام القری از ورود به چالش‌های جدی است. رویکرد دوم اما مفهوم مرکزی‌اش، وجود یک قدرت یک پارچه معنوی و مادی در همه اجزای پیکره است؛ قدرتی از جنس روحی منتشر و حیاتی حاضر در همه اعضا. لازمه این مفهوم، در عین توانمندسازی هسته‌های مختلف و حتی استقلال آنها در تصمیم‌گیری، مفهوم خاصی از قدرت و امنیت را ایجاب می‌کند. قدرتی که اساسا ناشی از شدت اتصال است، امنیتی که از بَلاکشی اعضای مختلف پیکره در نسبت با همدیگر پدیده می‌آید. مزیت این رویکرد و منشاء قدرت آن در پرهیز نیست، در استقبال از چالش‌هایی است که بر کل پیکره وارد می‌آید؛ طبیعتا استقبالی مدبرانه و از روی حزم. آنها دیگر برای ما نمی‌جنگند، ما همه با هم برای هم می‌جنگیم. این طبعا به معنای لزوم ورود و خروج هم زمان در جنگ نیست، اما به معنای برداشتن خط قرمز «نه به درگیری» حتما هست.
روش‌های معقول و نتائج معکوس چرا راهبرد «جنگ بدون جنگ» جواب نمی‌دهد؟ ✍️بخش دوم اما اکنون در چه موقعیتی هستیم؟ به نظر می‌رسد در شرایط فعلی، حداقل مدتی است با توجه به چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی اخیر نظام و حجم تهدیدات نظام سلطه، رویکرد اول در ذهن تصمیم گیران پررنگ‌تر شده است. جذابیت جنگ بدون جنگ و البته در عین حال پشتیبانی از محور مقاومت از سویی، و روی کار آمدن مجدد دولت جدید و گفتمان غربگرایی از سوی دیگر، مانع از پاسخ جدی به ترورهای اخیر در گام اول و ورود مستقیم‌تر در صحنه جنگ در گام بعد شده است. هر چند این رویکرد پیش از روی کار آمدن دولت جدید نیز در اجزای مختلف نظام منتشر بود. تصویری که از راهبرد جمهوری اسلامی در مواجهه با تنش‌های منطقه‌ای تا پیش از این وجود داشت، البته به صورت واضحی این پرهیز را فریاد نمی‌زد. ایران در حوادث مهم منطقه پس از بیداری اسلامی، خصوصا در سوریه و عراق حضوری جدی داشت، که البته هرچند حاشیه‌ای فرعی بر نیروهای میدانی در عرصه نبرد بود و عمدتا نقش فرماندهی و ستادی در برخی سطوح از آن ایران بود، اما به هر روی مستقیما در معرکه حاضر بود. همانگونه که ایالات متحده نیز در پرونده‌های حساس منطقه‌ای خود مانند عراق و افغانستان، به صورت مستقیم در منطقه حضور یافته بود. در نتیجه این روند، ایران به قدرتی منطقه‌ای ارتقاء یافته بود. رتبه‌ای که عمدتا حاصل وارد شدن در میدان آزمون و ابتلائات سخت بود و نه انبار کردن موشک‌های بالستیک که البته پشتیبان همین حضور منطقه‌ای هستند. اگر قرار است نظام اسلامی ایران قلب محور مقاومت باشد، طبیعتا ابتلائات سخت‌تر و پیچیده‌تری را نیز باید از سر بگذراند تا مورد نظر لطف و رحمت ویژه‌تری از سوی خداوند قرار بگیرد. سازوکار قدرت یابی جریان حق، که از سوی خداوند و به رحمت رحیمیه مرحمت می‌گردد، اساسا از مسیر آزمون‌های الهی است. بخش عمده این قدرت اساسا از طرق عادی حاصل نمی‌شود، بلکه به تبع ارتقاء ایمانی، از مقوله امدادهای الهی است. نمی‌توان سازوکار ایمانی را با محاسبات مادی ارزیابی کرد و سنجید. قدرت ایمانی در چنین مسیر ناهمواری می‌روید. امیرالمومنین (علیه السلام) در هنگام صلح صفین این گونه به اصحاب خویش عتاب می‌کنند که چگونه با رویگردانی از جهاد، قدرت را از خویش سلب کرده‌اند: وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَقْتُلُ ... فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّی اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ؛ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَما. ما با رسول الله (صلی اللّه عليه و آله) می‌جنگیدیم ... گاه ما بوديم كه جام مرگ از دست دشمن می‌گرفتيم و گاه دشمن بود كه جام مرگ از دست ما می‌گرفت. چون خداوند صداقت ما را در پيكار ديد، دشمن ما را خوار و زبون ساخت و ما را پيروزی داد. تا اسلام استقرار يافت و از خوف دشمنان آرميد و در منزلگاه‌های خود مأوا گزيد. به جان خودم سوگند، اگر شيوه و سيرت شما را پيش گرفته بوديم، حتی ستونی از اين بنا برپا نمی‌شد و درخت اسلام را شاخه تری نمی‌روييد. به خدا سوگند، آنچه زين پس می‌دوشيد خون خواهد بود و نصيبی جز پشيمانی نخواهيد برد. نکته مهم در این فرایند، بازگشت ناپذیر بودن آن است. «انقلاب علی اعقاب» برای قدرت منطقه‌ای جایز نیست! در آن شرایط فتح و ظفر که به همت و محوریت حاج قاسم عزیز (ره)، شر جریان‌های تکفیری از منطقه کم شد، گام بعدی ایران اگر پرهیز از تنش باشد، خسارت زا خواهد بود. باید زین پس در قواره قدرتی جدید که نسبت به کل محور مقاومت و منطقه حساسیت دارد ظاهر شد.
روش‌های معقول و نتائج معکوس چرا راهبرد «جنگ بدون جنگ» جواب نمی‌دهد؟ ✍️بخش سوم این گام تنش‌زدایی اما متاسفانه به دلیل همین جنس تلقی‌های غلط و البته موارد دیگر، نظام را در وضعیتی قرار داد که تهدید دشمن، با عبور هرچند موقتی از بازوهای نیابتی، خود نظام را به صورت مستقیم نشانه برود. سرکنگبین صفرا فزوده است و رویکری که قرار بود تنش را از ایرانِ ام‌القری دور کند، کشور را در موضع تهدید، آن هم در برابر دشمنی که خود را در قدرت می‌بیند قرار داده است. با افزایش تعلل نظام در پاسخ به ترورها، تصویر سابق دشمن از ایران مقتدر تغییر کرده و اکنون خود را از قید پاسخ متقابل ایران رها می‌بیند. پس خطوط قرمز را یکی پس از دیگری رد می‌کند. باید توجه کرد که پاسخ متقابل ایران لزوما بازدارندگی سریعی ایجاد نمی‌کند و احتمالا روند ضربات متقابل برای مدتی ادامه‌دار خواهد بود. اما فرق است بین قدرتی که در پس زد و خورد متوازن برای ایران ایجاد شود و ضعفی که در اثر تنش‌زدایی و عدم پاسخ، به بهانه‌هایی مثل مدل پیچیده تعاملات بین الملل و ملاحظه شرایط داخلی و ... عارضمان گردد. طبیعتا در ورود به چنین میدان پیچیده‌ای است که به جای تکیه بر صرف موشک و ابزارهای نظامی، مجبور می‌شویم ابزارهای امنیتی خویش را مجددا فعال کنیم و سبد پاسخ‌های خویش را متنوع‌تر نماییم. این مسیر پاسخ معکوس راهبردهای معقول را در پرونده‌های مختلفی در تاریخ جمهوری اسلامی می‌توان مشاهده کرد. بررسی این موضوعات به صورت تاریخی فرصتی مبسوط می‌طلبد. در انواع پرونده‌های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، می‌توان این مسیر قابل تکرار را مشاهده کرد. به دلیل عدم درک درست منطق انقلاب اسلامی در یک موضوع، مسیری در پیش گرفته می‌شود ولی راهبردها در نهایت معکوس عمل کرده و نظام و انقلاب را در نقطه حساس در موضع ضعف و در جهتی مقابل جهت‌گیری اولیه قرار می‌دهند. امیر المؤمنین (ع) یکی از عواقب رویگردانی از جهاد را دچار شدن به کج‌فهمی می‌دانند. «و ضُرب علی قلبه بالاسهاب». بر قلب‌ها پرده‌هایی افکنده می‌شود که مانع از درک درست وقایع می‌گردد. این کج‌فهمی، خدای ناکرده، نظام را در آستانه ضربات سهمگین‌تر و جامعه را در آستانه غضب الهی قرار خواهد داد.