فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐫بچه ها با انگشتان دست شتر می کشیم
🐪
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
🐫 شعر خواب شتر 🐫
هوا گرم و شتر بی حال و خسته
به زیر سایه ی نخلی نشسته
دو چشمش بسته بود و خواب می دید
دوباره خواب دشت و آب می دید
چه شیرین بود خواب پنبه زاران
نه باری بود و نه چوب شتربان
در آن جا می چرید و شادمان بود
زِ لب هایش روان آب دهان بود
شتربان آمد و فریاد زد هِی
بجنب از جا شتر جان خواب تا کِی
زبان بسته پرید از خواب شیرین
دوباره خواند این آواز غمگین
شتر در خواب بیند پنبه دانه
گَهی لُف لُف خورد گَه دانه دانه
شاهر: مهری ماهوتی
تصویرگر: سایه خانقلی
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
بخش #خوشمزه😊 گلهای من ۹ اختلاف را پیدا کنیم😘
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخ جون #کاردستی
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
جواب بخش #خوشمزه
و ارسالی جواب درست از بچه های کانال👏👏👏
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخ جون #بازی
بازی هفت سنگ یه بازی سنتی و قدیمی😊
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
قصه امشب شتر شجاع
روزی روزگاری شتر بزرگی بود به اسم گردن دراز که در صحرا زندگی می کرد. یکی از روزها که گردن دراز مشغول بازی و راه رفتن در صحرا بود رفت و رفت تا سر از یک جنگل پر از درخت درآورد. اون با خودش فکر کرد که احتمالا گم شده و دیگه نمی تونه به خونه اش برگرده. حیوانات جنگل تا به حال حیوان به این بلندی ندیده بودند و با دیدن شتر خیلی تعجب کردند. میمون که زودتر از بقیه شتر رو دیده بود بالای درختی رفت تا بتونه بهتر شتر رو ببینه. بعد با تعجب پرسید:” تو کی هستی؟ اهل کجایی؟” شتر گفت:” اسم من گردن درازه! من در واقع توی صحرا زندگی می کنم .. ولی همینطور که راه میرفتم و بازی می کردم سر از اینجا درآوردم..” آهو کوچولو که از ترس پشت درختی قایم شده بود با نگرانی گفت:” ولی اینجا جایی برای زندگی تو نیست ! بهتره که از اینجا بری!”
گردن دراز گفت:” اما من نمی خوام که برای همیشه اینجا زندگی کنم. فقط مدت کوتاهی اینجا می مونم تا راه خونم رو پیدا کنم .. پس بهتره با هم دوست باشیم..” اما حیوانات جنگل هیچ کدوم حاضر نشدند با گردن دراز دوست بشند.. در عوض اون رو به خاطر گردن دراز و قد بلندش مسخره کردند. گردن دراز اما چیزی نگفت و گوشه ای نشست تا استراحت کنه . اما حیوانات هر کدوم به نحوی باعث اذیت و آزار اون می شدند. خرگوش مدام از بین پاهای بلند گردن دراز رد می شد و گردن دراز نگران بود که مبادا خرگوش رو له کنه ! میمون از بالای درخت روی کوهانش می پرید و به کمرش ضربه می زد و می خندید.. خرسی هم به گردن دراز شتر آویزون شده بود و پایین نمی اومد.
صفحه اول
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
دیگه کم کم غروب شده بود و گردن دراز به خاطر کارهای حیوانات جنگل حسابی خسته و ناراحت بود. اون با خودش تصمیم گرفت هر طور شده فردا از جنگل بره ..
اون شب باران شدیدی بارید و صبح روز بعد آب رودخانه ای که از جنگل می گذشت حسابی بالا اومد. آب رودخانه انقدر زیاد شده بود که کم کم به خونه خیلی از حیوانات رسیده بود . حیوانات نگران شده بودند و دنبال راهی برای نجات خودشون می گشتند. طوطی تصمیم گرفت که پرواز کنه و به دنبال جای امنی برای بقیه حیوانات بگرده.. کمی بعد طوطی سراسیمه برگشت و گفت:” زمین اون طرف رودخانه بلنده و آب هنوز به اونجا نرسیده .. اونجا امنه و ما باید هر طور شده خودمون رو به اونجا برسونیم..”
آهو که حسابی ترسیده بود با گریه گفت:” اما رودخانه پرآب و خروشان شده چطور می تونیم از رودخانه رد بشیم؟ ممکنه غرق بشیم..”
میمون آهی کشید و با ناراحتی گفت:” ولی اگر اینجا بمونیم هم غرق میشیم..” آب رودخانه لحظه به لحظه بالاتر می اومد و حیوانات سرگشته و درمانده به هم نگاه می کردند و نمیدونستند چه کاری بکنند.گردن دراز در حالیکه توی آب ایستاده بود گفت:” من بهتون کمک می کنم” میمون گفت:” واقعا این کار رو می کنی؟”
صفحه دوم
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
شتر گفت:” بله اگر بخواهید کمکتون می کنم” حیوانات به هم چسبیده بودند و به سختی تلاش می کردند که خودشون رو روی آب نگه دارند. میمون با شرمندگی گفت: اما آخه ما رفتار خوبی با تو نداشتیم.. ما تو رو با شوخی ها مون اذیت کردیم..
شترلبخندی زد و گفت:” درسته، شما اون کارها رو انجام دادید ولی من هم کاری که فکر می کنم درسته رو انجام میدم.. من همیشه شما رو دوست خودم میدونستم و یک دوست در سختیها دوستی خودش رو ثابت می کنه ”
دو روز بعد بارندگی ها تمام شد. آب رودخانه دوباره پایین اومد و حیوانات به خونه هاشون در اون طرف رودخانه برگشتند. حالا دیگه گردن دراز با همه حیوانات دوست شده بود. اما با این حال دلش برای خونه اش توی صحرا تنگ شده بود. به همین خاطر یک روز دوستانش رو جمع کرد و گفت: ” دوستای خوبم! من می خوام به صحرا برگردم.. خیلی وقته که خونه ام رو ترک کردم .. حتما خانوادم تا الان نگرانم شدند..”
آهو کوچولو با ناراحتی گفت:” نه خواهش می کنم بیشتر بمون..” حیوانات با اینکه دوست نداشتند گردن دراز از اونجا بره ولی بهش حق می دادند که دلتنگ خونه و خانواده اش باشه.. میمون گفت:” اگر دلت برای خونه ات تنگ شده من همراهیت می کنم تا به خونه ات برگردی..”
صفحه سوم
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
شتر گفت:” من دوست دارم همه شما رو به خونه ام در بیابان دعوت کنم ولی می دونم که از گرمای اونجا جون سالم به در نمی برید.. اینجا توی جنگل پر از درخت و رودخانه و برکه است. ولی کویر دقیقا برعکس جنگله .. بسیار گرمه و هیچ اثری از درخت یا آب در اونجا نیست!” حیوانات با تعجب گفتند:” پس اگر آب اونجا نیست چطوری تشنگیت رو برطرف می کنی؟”
گردن دراز گفت:” ما شترها یک کیسه داخل گردنمون داریم که هر وقت آب پیدا می کنیم اون کیسه رو پر از آب می کنیم. روزهای بعد هر وقت تشنه باشیم با قطرات آب از اون کیسه تشنگیمون رو رفع می کنیم.. برای همین می تونیم حتی تا یک هفته هم بدون آب زندگی کنیم.. ولی شما نمی تونید این کار رو بکنید..” حیوانات متوجه شدند که نمی تونند گردن دراز رو تا صحرا همراهی کنند. اونها واقعا غمگین بودند .. خرسی گفت:” باشه برو ولی به ما قول بده که به زودی به ما سر بزنی ..” گردن دراز هم که از ترک کردن دوستهاش ناراحت بود گفت:” حتما ، قول میدم که خیلی زود دوباره پیشتون بیام..” بعد هم با دوستهاش خداحافظی کرد و به طرف صحرا راه افتاد. حیوانات جنگل همیشه به یاد شتر و کارهای خوبش بودند و منتظر بودند که دوباره یک روز گردن دراز به جنگل برگرده ..
صفحه چهارم
💕 شب خوش گلها خندون،
خوب بخوابید😘
💞با هم بگیم آقاجون
خیلی خیلی دوست داریم💞
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯 @naghash110
بچهها، شما روزتون رو چه جوری شروع میکنید؟
صبح که از خواب پا میشم
اول آفتاب پا میشم
یه کمی ورزش میکنم
تو باغچه نرمش میکنم
میگم مامانی مامان جون
چایی رو بریز تو فنجون
وقتی چایی رو نوشیدم
دست مامانو بوسیدم
میرم به کودکستان
خوشحال و شاد و خندان
💯 @naghash110
دويدم و دويدم
به باغ وحش رسيدم
فيل كوچولو را ديدم
چه خرطوم بلندي داشت
دندوناي قشنگي داشت
نشسته بود بامسواك
دندوناشو مي كرد پاك
💯 @naghash110