eitaa logo
آموزش نقاشی صفر تا💯
230 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
572 ویدیو
13 فایل
آموزش نقاشی صفر تا 💯 نقاش حرفه ای شو نقاشی🎨 بازی ⚽️ شعر 📖 قصه‌های قشنگ 🎼 #آموزش_نقاشی_صفر_تا_صد_برای_۳تا_۱۲سال کپی برداری فقط با ذکر منبع با تشکر تبادل ادمین: @sadatkarimeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️شعر امام دهم 🌸امام دهم بچه‌ها 🌱امام ما هادی ع بود 🌸او یاور مومنین 🌱با خوبی و شادی بود 🌸ما همگی می‌دونیم 🌱که او چه پاک و داناست 🌸هر چه که ما می‌پرسیم 🌱او از جوابش آگاست 🌸او با تمام قرآن 🌱خوب آشنایی داره 🌸برای هر سوالی 🌱می‌گه یه راه چاره 🌸ما از توی کتاب‌ها 🌱حرفاشونو می‌خونیم 🌸این‌جوری ما به یادِ 🌱امام هادی ع می‌مونیم آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ جون یک سطح شیب دار با استفاده از هر وسیله موجود در خانه (مثل فوم، مقوا ...) برای کودک ایجاد کنید که وصل به یک باکس یا همان جعبه باشد که مثل مخزن انباشت توپ ها عمل کند. تعدادی توپ در اختیارشان قرار دهید و صبر کنید و تلاششان را نظاره گر باشید. گاه خود دست به توپ شوید و همراهیشان کنید. همبازی شدن با آنها لذت بخش ترین کار دنیاست. آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
جواب بخش آفرین به دختر گلم که قورباغه را پیدا کرده👏👏👏💓💐 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
بخش روش بازی بگرد و پیدا کن در مزرعه با دقت به تصویر نگاه کنید. و  یک کرم، یک جفت پوتین، سه بطری شیر، چهار موش، پنج سیب، شش جوجه و مادر بره را پیدا کنید.  آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
-2010112255_-607507717.mp3
8.73M
༺◍⃟🐈‍⬛️🐈჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: اگه میخوای کودکت همیشه اخمو و عصبانی نباشه این داستان براش بخون ‌‌ :معین‌الدینی آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
قصه_متنی_پروانه 🦋قصه کودکانه‌ی غنچه و پروانه🦋 یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. روزی روزگاری پروانه‌ی قشنگی که تازه پر زدن را یاد گرفته بود، توی باغ گل از این‌ور به آن‌ور می‌رفت و کنار این گل و آن گل می‌نشست. بعضی از گل‌ها به پروانه‌ی قشنگ نگاه می‌کردند و بعضی از گل‌ها از او خوششان نمی‌آمد و رویشان را برمی‌گرداندند. از میان گل‌ها یک غنچه -یعنی گلی که هنوز باز نشده بود- پروانه را که دید خوش‌حال شد. پروانه‌ی قشنگ رفت و کنار غنچه نشست. غنچه گفت: «چه پروانه‌ی قشنگی! چه بال رنگ وارنگی. می‌آیی با من دوست بشوی؟» پروانه گفت: «بله که دوست می‌شوم؛ ولی من چه‌کار می‌توانم برای تو بکنم؟» غنچه گفت: «ما باهم حرف‌های خوب خوب می‌زنیم. از همدیگر کارهای خوب خوب یاد می‌گیریم. تو از این‌ور و آن‌ور باغ برای من خبرهای خوب می‌آوری. آن‌وقت من هم دوست خوب تو هستم.» پروانه خوش‌حال شد و گفت: «باشد، ما از امروز باهم دوست هستیم.» مطلب مرتبط:   قصه کودکانه: بَندیِ آوازخوان || کرم کوچولوی خوش صدا بله گل من… ازاینجا بود که پروانه و غنچه باهمدیگر دوست شدند، آن روز باهم حرف‌های خوب زدند و گفتند و خندیدند تا این‌که نزدیک‌های عصر پروانه از پیش غنچه رفت. فردای آن روز پروانه دوباره راه افتاد که پیش دوستش غنچه برود؛ ولی همین‌طور که پر می‌زد و با خوش‌حالی می‌رفت، یک‌دفعه صدای پروانه‌ی دیگری را شنید. پروانه‌ی قشنگ نگاه کرد. پروانه‌ی دیگری را دید که کنار آب افتاده بود و زخمی شده بود. پایین رفت و کنار او نشست و پرسید: «چی شده؟ چرا این‌جوری شدی؟» پروانه‌ی زخمی گفت: «آمدم آب بخورم، به زمین خوردم و زخمی شدم.» پروانه‌ی قشنگ گفت: «حالا من چه‌کار کنم؟» پروانه‌ی زخمی گفت: «پیش من بمان تا خوب شوم و بال‌هایم که خیس شده‌اند خشک بشوند. آن‌وقت دیگر با تو کاری ندارم.» بله، پروانه‌ی مهربان و قشنگ پیش پروانه‌ی زخمی ماند؛ ولی آن روز حال او خوب نشد که نشد. او چند روز می‌رفت و از شیره‌ی گل‌ها می‌آورد و غذا به پروانه‌ی زخمی می‌داد تا اینکه حال او خوب خوب شد و پرواز کرد. بعد از پرواز کردن پروانه‌ی زخمی، پروانه‌ی قشنگی با خودش گفت: «دیدی چی شد؟ چند روز است که از دوستم گل کوچولو هیچ خبری ندارم.» بعد پرواز کرد و رفت تا او را ببیند. وقتی به جای گل رسید، او را ندید. با خودش گفت: «من آن گل کوچولو را همین‌جا دیدم، پس چرا نیست؟ نکند اشتباه آمده‌ام.» برای همین پرواز کرد و ازآنجا رفت؛ ولی توی راه با خودش گفت: «چرا دارم راه دور می‌روم؟ آن گل کوچولو همان‌جا بود.» پروانه‌ی قشنگ دوباره برگشت. از گلی سراغ گل کوچولو را گرفت. گل گفت: «ما چند روز پیش اینجا یک غنچه داشتیم؛ ولی دیگر نیست.» پروانه پرسید: «نیست؟ ازاینجا رفته؟» گل گفت: «نرفته، اینجاست.» پروانه گفت: «اگر اینجاست، چرا من او را نمی‌بینم؟» گل گفت: «برای آنکه آن گل کوچولو دیگر کوچولو نیست. ببینم خیلی ناراحتی که او را ندیده‌ای؟» پروانه گفت: «بله، دلم برای او تنگ شده، آن‌قدر امروز توی باغ دنبال او گشتم که خسته شدم.» گل گفت: «تویی پروانه، ببین من را می‌شناسی؟» پروانه آمد و کنار گل نشست. بعد او را خوب نگاه کرد و یک‌دفعه با خوش‌حالی گفت: «تو مثل همان گل کوچولو هستی… درست می‌گویم؟» گل گفت: «بله، من همان دوست تو هستم. همان گلی کوچولو، یعنی این‌که من غنچه بودم و باز شدم و حالا گل شدم. همه‌ی گل‌ها پیش از آنکه گل بشوند. غنچه هستند… حالا بگو این چند روز کجا بودی که پیش من نیامدی؟» پروانه گفت که چه شده و چرا نیامده، گل گفت: «اگر نمی‌گفتم که من همان گل کوچولو یا غنچه هستم، من را می‌شناختی؟» پروانه خندید و گفت: «نه، هیچ‌وقت نمی‌شناختم. دیگر چیزی نمانده بود که برای پیدا کردن تو به جاهای دور بروم.» گل خندید و گفت: «ولی هر جا که می‌رفتی دوباره همین‌جا برمی‌گشتی.» پروانه با خوشحالی پر زد و دور گل گشت و خندید. بله گل من… پروانه، گل را پیدا کرد. قصه‌ی ما هم به سر رسید و کلاغه به خانه‌اش نرسید. خب… خوب است بگویم که گل روی زمینی، خواب‌های خوب ببینی. 😴شب بخیر گل‌های زیبا 😘🥱😴 با هم بگیم آقاجون مهربون دوست داریم لطفاً زودتر بیا دلتنگیم 💞 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
48.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞 باباحیدر❤️‍🔥؛ 🎥 گروه‌نجم‌الثاقب 💝 به نام خدای مهربان 💝 🥰💐سلام زیباترین ها پیشاپیش عیدتون مبارک 🥰💐 💞با هم بگیم سلام آقاجون مهربون 💞 آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ آموزش نقاشی صفر تا صد 💯 @naghash110