📘#داستانهایبحارالانوار
💠خدمت پدر از دیدگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔹مرد کارگری بود که پدرپیری داشت، درخدمتگزاری اوهیچ گونه کوتاهی نمیکرد و همیشه درخدمت پدربود،
جز شبهای چهارشنبه که به مسجدسهله میرفت
ودرآن شبها به خاطراعمال مسجدسهله وشب زنده داری درمسجد نمی توانست درخدمت پدر باشد.
ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
ازاوپرسیدند:
چرارفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
🔹در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم،
آخرین شب چهارشنبه بود،
نتوانستم بعدازظهر زودحرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم،
مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم.
یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود.
ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
همین که به من رسید بازبان عربی شروع به صحبت نمود
وگفت:کجا میروی؟
گفتم:مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه توچیزخوردنی هست؟
گفتم:نه
فرمود:دست خودرادر جیب کن!
گفتم:در جیبم چیزی نیست.
باردیگر این سخن راتکرار کرد.
من دست خود را درجیب کردم،
دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و درخاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
پدرپیرت رابه توسفارش میکنم.
این جمله را سه بارتکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد،
فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را
حتی درشبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم.
از این جهت دیگر به مسجدسهله نرفتم و آن عبادتها راترک نمودم.
📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج 🕊
🖤کانال منتظران حضرت مهدی عج🖤
https://eitaa.com/nagoos