شب عید فطر🌙 بود که نذری میبردم به همسایه ها. زنگ خانه دوم را که زدم، پیرمرد بیرون آمد و با خنده گفت:« نذر پیدا شدن ماهه؟» خندیدم و گفتم:«آره، نوش جون شما!»
بانگ تکبیر پرشکوه مکبر مصلی تهران، و صوت روحافزای قنوت نماز برایمان شده نماد عید فطر!
وقتی اخبار روز بعد را نگاه میکنی، همین دعای قنوت، میشود سرودِ همگانیِ میلیون ها آدم رو به سوی آسمان؛ خدای مشتی و با معرفتم، ما که بلد نیستیم مثل آدم های خوب بارگاهت با تو حرف بزنیم، پس باز هم دست به دامن پیامبر و خانواده پاک و مطهرش میشویم و بر همه آنها از صمیم قلبمان سلام میکنیم.
خدایا! میخواهیم پایمان را گلیممان درازتر کنیم و از روی دست خوب های عالمت تقلبی کنیم و هر آنچه به آنها دادی، ما نیز بخواهیم. و هر آنچه را که از آنان دور کردی، از ما نیز دور بفرما!
و او امروز را از میان همه روزهای سال انتخاب کرد تا ذره ای از شیرینی وصال را بر کاممان بچشاند! برای روزی که پرشکوه ترین تبریک جهان را از زبان منجی عالمیان بشنویم.
درست هنگامی که مظلومترین آدم های روی زمین، از بین خرابه های خانههاشان و گلو های خشک شده از فریادهاشان، قدرتمندترین موجود جهان را صدا میزنند! اللهم اهل الکبریاء و العظمه!
و حالا ما، نذر پیدا شدن این ماه نورانی، یک سال را متعهد میشویم تا برای هر کاری یک سوال مهم از خودمان بپرسیم، عمل من کجای پازل ظهور تو قرار میگیرد؟
#عیدتون_مبارک🌿