خمیر بازی زرد زیر دستان پسرک و روی صفحۀ زرد کش میآید و میگوید :«مار درست کردم!»
چیز عجیبی نیست . به هر کس یک گلوله خمیری بدهی بالفور «مار»درست میکند. اساساً اولین پیشنهاد ذهنِ آدم معمولیها بعد از دیدن خمیر بازی، «درست کردن مار» است.
من امّا چون مربّیِ کودکم ، نباید بدون شگفتی از مار پسرک رد شوم.
با حیرت میگویم:«آره! مار درست کردی! خیلی بامزهس!» انگار که تا حالا مارِ خمیری ندیده باشم .
گرم ِتعامل بچههای دیگر میشوم و پسرک و مارش لحظاتی فراموش میشوند.
وقتی سر بلند میکنم،نقطه نقطه هایی با نی روی پیکر مار نقش بسته و تودهای سرخ،زیرِ تنش جا خوش کرده .
پسرک میگوید :«یک مار خالخالی که غذا خورده»
این شد! خمیر ها با خلاقیتِ بکری قاطی شده بودند که سازه را از یک «مار ِمعمولی» و سازنده را از یک «آدمِ معمولی» ، متمایز میکرد.
میگویم:«اون قرمزه چیه زیر دلش؟»
میگوید:«شکمشه! یه عالمه غذا خورده. کیکی و شیرینی و بستنی و از این چیزا »
میگویم :«پس حتما رفته بوده تولد»
چشمهای پسرک میخندد و یکی از بچه ها میگوید :«کاش ما هم دعوت بودیم خانوم!»
#نسل_شازده_کوچولوها_ادامه_دارد
🌻خانه مادر و کودک نهال
@nahal_mobasher