عیـدمبـاهلــه
آفتاب عالم افروز حجاز
نفس و جانرا کرد با خود سرفراز
همرهش دردانه و فرزندها
بهر نفرین سوی رب بی نیاز
سوی دیگر عده ای اهل کتاب
از مسیحی ها ولی با دید باز
هوشیار و حق شناس و حق گریز
ساز خود بهر نبی مان کرده ساز
لحظه موعود ایشان چون رسید
دیدبانی دید و گفت بر قوم راز
حق یقین با احمد است ای دوستان
آمده با نفس و دختش بینمان
همرهش دردانه ها آورده است
چهره ها چون ماه هستند دُر نشان
می شویم خوار و همی پست و ذلیل
گر برند بالا ایشان دستشان
قبل هر نفرین و هر عکس العمل
می شویم جمله مطیعش بی گمان
گشت عید این روز بهر مسلمین
حق و حقانیت مولا عیان
حال بعد قرنها هم عده ای
می زند ناکوک هر دم سازشان
کرده اند انکار در حرف و عمل
آخرین منجی حق صاحب زمان
لیک می گوئیم با صوتی بلند
ابن مولامان علی چون جدشان
در کنار کعبه آن بیت عتیق
می درخشد چون نگینی بس عیان
تا دوباره سر فرو آرند زیر
ناکسین و مارقین و منکران
وعده حق است و آید زود زود
شیعه شاد و قلب شیطان در فغان
"دلسوخته"
@nahayate_arezoha2
غنچه ای بود به باغی و به دورش گُلها
همه خوش بو و دِلارا ،قشنگ و زیبا
باغبان بود چو خورشید پُر از نور و امید
قلب او پاک و همی پُر ز الطاف خدا
نسل او پاکترین نسل در این عالم بود
باب ایشان علی و فخر تمان نُجَبا
مادرش فاطمه و اُمُ اَبیهای نبی
شد فدایی ولا حوریه ی این دنیا
باغ شاداب حسین تشنه شد و پژمرده
آب بسیار ، ولی دشت یقین دشت بلا
غنچه پژمرد و نشست بر کف دستان پدر
گَشت پَر پَر پَس تیری ،سرگُل گشت جدا
قبل از این غنچه ،بَسی سرو به خون غلطیدند
باغبان هم پس از این رفت به دیدار خدا
باغ شاداب حسین زار و شده پژمرده
سر خورشید جدا گشت خدایا ز قفا
سر خورشید به نی ماه به دورش رخشان
نجمها بر سر نی همرهشان واویلا
سروها بی سر و زیر سم اسبان بودند
کودکانی همه محزون و همه بی بابا
تازیانه به کف دست عدو جای گرفت
تن اطفال حسین نیلی و غُل بر پاها
آه ، از گردن سجّاد شده خون جاری
روی یک ناقه لنگ جای بدادند او را
گشت بی محمل و بی کس خدایا زینب
بی برادر شد و شد سنگ صبور آنها
جای هر طفل بخوردست کتک از عُدوان
چه کند هست یقین قافله سالار آنجا
وای و صد وای چو بُردند به شام و کوفه
می زدند سنگ به دخت علی آن شیر خدا
مجلس می، شراب و سر مَحبوب به تشت
خیزران بر لب و دندان عزیز زهرا
پس از آنهم شده محبوس به یک ویرانه
نیمه شب خواست رقیه، خدایا بابا
چون بدید او سر بابا پُر خاک و پُر خون
کرد ناله و همی گفت ز ظلم اعدا
گفت بابا شده گوش همگیمان پاره
تن عمه کبود است زِ ظلم اینها
دامنم سوخت پدر،خار به پاهایم رفت
جای دستان عَدو هست به رویم بابا
دُر و دُردانه جدا گشت به ناگه از هم
کرد پرواز رقیه ز خرابه به سَما
ای خدا خانه ظالم نما تار و خراب
پُر نما دوزخ خود را از این ظالمها
دلسوخته: محرم۱۴۰۱
@nahayate_arezoha2
ولادت حضرت زینب(س)
اسوه ی صبر و منوّر بیت نور
شاد زهرا و علی از این حضور
با وفاتر زآن نیامد خواهری
جلوه ی زیبای عشق و بس صبور
خواهری بهتر ز مادر بوده است
کوثری باید، کّز اوگوهر ظهور
از بیانش صوت حیدر شد بلند
چشم های هرزه زایشان گّشت کور
آبروی هر پرستار است او
زینب آمد; آدمی بهتر ز حور
دلسوخته؛ آذر1401
@nahayate_arezoha2
#زینب #صبور #پرستار
تبریک به پرستاران زحمتکش
ناموس خلقت
آه که فصل بهآری شد خزان
ظلم بر ناموس خلقت در عیان
روی گلبرگ شقایق گشت زرد
ضربه ای بر دست و بازو برد جان
گشت نیلی و ورم بازوی گل
نقش بر روی زمین شد بی گمان
آمدند بر لانه اش آتش زدند
نیش مسماری بکرد پهلو نشان
گشت گل مابین یک دیوار و در
سقط شد دردانه اش در این مکان
ناله ی ریحانه از دل شد برون
وا محمد رفت سوی آسمان
قد لاله خم شدو فرتوت گشت
پیر غمها بود و بانویی جوان
قامت گل روی بستر آرمید
دست حیدر بسته بودند آن زمان
با وصیت قلب حیدر زخم زد
یا علی قبرم ز خلق گردان نهان
کودکانم را پرستاری نما
چون یتیمی می برد زایشان امان
یاس خوش عطر نبی در زیر خاک
اف به روی دشمنانش در جهان
زاین غمش سوزد بسی (دلسوخته)
بر سقیفه لعن،لعنی بس گران
لیله القدر نبی مخفی شده
حتم حجت آید آن گردد عیان
دلسوخته: آذرماه1401
#ناموس
#ریحانه
#سقیفه
#حیدر
#دلسوخته
#مسمار
#سقط
#یاس
@nahayate_arezoha2
جمادی آمد و جمع گل و پروانه یکجا بین
میان بوستان آن، مهی زیبا تر از پروین
میان بوستان آن، دُری رخشان درخشیده
دُر است از شمس زیباتر میان غنچه خوابیده
ملائک پاسبانند و به دور بسترش چرخند
خدیجه شاد و مسرور و گلش دائم زند لبخند
هراز گاهی پیمبر بوسه بر گلبرگ ها می زد
نگه بر کهکشان ها و خدایش را ثَنا می کرد
چرا که رب به پیغمبر ببین کوثر عطا کرده
میان جاهلیت ها خدا دختر عطا کرده
نه یک دختر که حضرت مادر باباست در دنیا
مبارک مقدم بی بی، بود دُردانه ای زیبا
همی زهراست بی بی جان زکیه یا که مرضیه
وایشان طاهر دنیاست انسیه و راضیه
محدث بوده و نام قشنگش فاطمه بودَست
ولیکن حوری دنیاست کنیزش آسیه بودَست
ز عصمت هرچه گویم بهر کوثر باز کم گفتم
فقط تنها زن معصوم در این دنیا که من جستم
چو مریم بهر ایشان مائده از آسمان آید
خدا درهای رحمت را بجز او بر که بگشاید
همی صحبت کند او در رحم با مادرش گه گاه
انیس و مونس مادر شده این دختر آگاه
به روز حشر ایشان قبل پیغمبر کند حرکت
چرا جَنت به دست حضرت زهرا کند برکت
پیمبرها همه عرض ادب در خدمت بانو
همه دانند اینگونه مقامی را به نزد هو
خدا داند که ایشان بوده قلب حضرت طاها
فداها و ابوها نیست در اوصاف او یکجا
عجب سنگین تر ز اینها ولیش خالق یکتاست
و او دردانه ی خالق چه در دنیا و در عقبی است
چو پا بنهاد در دنیا بکرده سجده بر خالق
روایتها ز سنی هاست کند دشمن ز اینها دق
شفیع ما گنهکاران که باشد غیر بی بی جان
فدای عترت پاکش تمام هستمان و جان
به جنت کی نهد پایش به وقت بی کسی ما
بدانیم قدر این گوهر بود او حضرت زهرا
دلسوخته: دی ماه 1401
#جمادی
#خدیجه
#کوثر
#زهرا
#سنی
#جنت
@nahayate_arezoha2
با نام خدا به سینه ها گل بزنیم
در ماه رجب به آسمان پل بزنیم
با خواندن قرآن و نماز و روزه
هر دم به خداوند توسل بزنیم
به به شب عید مبعث آمد صلوات
بر خاتم و نور حق محمد صلوات
خواهی چو شوی همنشینش به بهشت
بر فاطمه و علی و احمد صلوات
دلسوخته: بهمن۱۴۰۱
@nahayate_arezoha2
مبعث
در سکوت و جهل شبهای حِجاز
غارٍ کوهی کرد افشاها زٍ راز
میزبان بودم ز نوری از زمین
شاهد حمد و ثناهایی حزین
روزها در صُوم و شبها در سُجود
لطف حق از آسمانها می ربود
تا« هُبوطِ» نور دیدم درخودم
پیک حق و میزبانم دَم به دَم
بحث بر اینکه بخوان با نام او
از« عَلَق» انسان پدید آورده «هُو»
لرزه بر اندام «احمد» مُستدام
اُمّیَم هرگز نخواندم این کلام
باز گفتا پیک حق« اِقرأ» بخوان
عِلمتان افزون شده از هر بیان
تو رسول درگه حق گشته ای
ای حبیب حق شما وارسته ای
دین حق احیا نمایی در زمین
حال کن حرکت تو ختم المرسلین
باز احمد را بشارت که علی
بعد تو در دین حق باشد ولی
باب اولادت و هم شویِ بتول
یاور دین خداوند و رسول
از ازل نام علی همواره هست
یاور «نوح» و شفیع «آدم» است
یار «ابراهیم و موسای کلیم»
یاور «ایوب» در ظلمت و بیم
همدم «خضر» است و هم راز شماست
این صفتها از علی مرتضاست
بین شک و شُبه بود و در خیال
صوت سنگ و صخر ه ها می داد حال
تو رسول و هم حبیب حق شدی
در میان خلق قطعأ سرمدی
بعد از این بشنو ز گفتار علی
نور حق آمد به بیتش منجلی
با خدیجه شرح حالاتش که گفت
جمع گشتیم زیر این بیرق نخست
بعد هم یار و مددکار نبی
در تمام عرصه های زندگی
جان فدایش کرده در« لَیلُ الْمَبیت»
مشکل خندق به دست من گسیخت
«اَمر» را از روی اسب انداختم
همچو شیران بین میدان تاختم
تا که دین حق کند محکم نبی
بعد هم خالی ز هر دلواپسی
دولت حق شد جهانی بعد از آن
شرک و بت از بین مردم شد نهان
جملگی یکتا پرست و حق گرا
گشت پایانی بر آن شام بلا
روز مبعث گشت عید مسلمین
خار در چشمان این مستکبرین
حق مبعث ای خداوند جهان
منجی خود را در عالم کن عیان
دشمنان نابود و نِی در این حیات
بر نبی و اهلبیتش صلوات
دلسوخته: بهمن ۱۴۰۱
@nahayate_arezoha2
شعبان المعظم
ز شعبان می وزد بر جان نسیمی شاد و روح افزا
چه عِطری بوی گلهایی رساند بر مَشام ما
زِ عِطر ناب این گلها دلم مست و هوایی شد
مُعطر از پیمبر، وه بیاراید بَسی دلها
به سوّم سوّمین نور هدی آمد به« بیتُ النّور»
حسین آمد حسین آن کشتی امن است در دریا
حسین مأوا و هم معشوقه ی دلهای غم دار است
حسین فانوس بی همتا بُوَد در ظلمت دنیا
حسین است سرور جنت، بُود از نسل پیغمبر
حسین فرزند حیدر باشد و هم زاده ی زهرا
ادب بنگر که حتی در ولادت هم ادب کرده
«ابالفضل» آمده یک روز بعد از سرور و مولا
طبیب دردمندان است و درمانگر به هر دردی
لقب «باب الحوائج»، یا که مهتابیست در شبها
گل خوشبوتری دیگر، نماد عبد مسجودی است
همی« زین العباد» و یاوری بر« زینب کبری»
به وقت شام و کوفه یاور و همراز او بوده
نماد استقامت، کوه صبری بین این اعدا
بسا قبل از مه نیمه، گل خوش مَنظری آ مد
علیِ اکبر مولا شهنشاهی است بی همتا
به دستش تیغ حیدر، ارث برده او شجاعت را
و صد حیف از چنین شه زاده که مانده است در صحرا
چو شعبان می رسد بر نیمه بینی تو دو قرص از ماه
یکی در سامره رَخشان و دیگر هست در بالا
خدا داند که ماه خانه نرجس درخشان است
همی خوش سیرت و خوشبو و مهتابی است بس زیبا
به بازو آیه ی «جاءالحق» و هم سجده بر معبود
میان کل نوزادان دنیا هست بی همتا
ولی ابری سیه روی چو ماهش را بپوشانید
هزار و سیصد و اندی بُوَد در سایه ها تنها
ولیکن حال دیگر فجر نزدیک است ای یاران
فرج آید و صد البته با خود می برد غمها
عدالت ارث حیدر گستراند در میان خلق
جهان فرتوت گردیده شود با حضرتش بُرنا
فقط مانده بیایند سیصد و اندی ز مَه رویان
سپس مهدی گشاید رو، به دستش بیرق طاها
خوشا بر حال هر کس که ببیند آن مه زیبا
چرا بهتر بُوَد ایشان از این دنیا و «ما فیها»
خدایا کن فرج نزدیک، ببر غم از دل شیعه
بیارا این جهانت را به عِطر و بوی ریحانها
بده بِرکت به شعبانت که عِطرش مستمر گردد
ز دست پیر فرزانه رسد بیرق به« مولانا»
دلسوخته: شعبان 1401
@nahayate_arezoha2
بوی عطر و عود و عنبر بوی مشک و بوی یاس
در فضا پیچیده گویا جنت آمد بین ناس
شور و شادی و شعف سرمستی و سر زندگی
می تراود روح انسان می کند این درس پاس
درس رسم سادگی و درس ایمانی قوی
باوری با روی کردی جامع و جمع حواس
جمع باید جمعه ها با هم دعای ندبه خواند
اشک و آه و سوز از دل همچو جمعی در کلاس
تا بیاید جمعه موعود و مولا از خفا
عید و عدل و هم عدالت نیست جز آن روز خاص
نیمه شعبان همان سر فصل خاص عاشقی است
از تولد تا ظهور« عجل ولیک» بی هراس
دلسوخته: اسفند۱۴۰۱
@nahayate_arezoha2
هدایت شده از نهایت آرزوها۱
عید آمد و عطر رمضان پیچیده
بر شاخه خشک نسترن خندیده
نوروز قشنگ و این بهار قرآن
سرمست کند هر آنکسی بوئیده
نوروز باستانی و بهار قرآن مبارک
هدایت شده از محسن بیگی
یا کریم و یا کریم و یا کریم
ای حسن جان آیت حی رحیم
مثل بابا مهربان و بی نظیر
شب نمودی سیربسیاری یتیم
مادرت ام ابیها مهربان
بارها بخشید اموالی عظیم
کیست چون ایشان که درلیل الزفاف
هدیه داده جامه اش همچون نسیم
بوده این بخشندگی در خونتان
چون خدیجه که نکرداست هیچ بیم
مال خود بخشید در راه خدا
در کنار مصطفی او شد سهیم
جان این عالم فدای جملتان
کاش گردی ضامنم تا آنکه سیم
دلسوخته: فروردین۱۴۰۲
@nahayate_arezoha2