▪️عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
▪️گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است
▪️این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء
▪️این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است
▪️بانگ و فریاد به گوش آید از افلاک مگر
▪️رحلت ختم رسولان و عزای حسن است
🔳 #شهادت_حضرت_پیامبر (ص) و #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع) تسلیت باد.
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت ۲۳)
پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان🔥 آنها زده شده بود و میسوختند.
اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد.
وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...
اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
ادامه دارد...
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜ حکمت ۲۴۰
امام علی (ع) فرمود :
سنگ غصبی در بنای خانه
مایه ویران شدن آن است
سید رضی می گوید :
اين سخن از پيامبر(ص) هم نقل شده است
و دراينكه سخن اين دو بزرگوار شبيه هم ميباشد هيچ جاى شگفتى نيست
زيرا مانند آبى هستند كه از يك چاه كشيده شدهاند
و در دو دلو ريخته شده است.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۴۰
وقال علی عليه السلام :
الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ
رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا
قال الرضى :
وَ يُرْوى هذا الكَلامُ عَنِ النَّبىٍّ (ص)
وَ لا عَجَبَ اَنْ يَشْتَبِهِ الْكَلامانِ،
لانَّ مُسْتَقاهُما مِنْ قَلِيبٍ
وَ مَفْرَغَهُما مِن ذَنُوبٍ.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 240
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said:
One ill-gotten piece of stone in a house
is a guarantee for its ruin.
Sayyid ar-Radi says the following:
In one tradition this saying is attributed to the Prophet(SAAW).
It is no wonder that the two sayings should resemble each other
because they are driven from the same source
and dispersed through the same means.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃
🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯
برای زندگی واقعی و همیشگیِمان تلاش لازم است، آرزو به درد نمیخورد. باید دست به کاری زد تا چیزی برای آخرت فرستاد. حسرت، کاش و کاشکی آنجا دردی را دوا نخواهد کرد.
يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي (۲۴ فجر)
💌 میگويد: كاش براى زندگی خود [چيزى] پيش فرستاده بودم.
مطالعه بیشتر 👈 ۳۹ مریم، ۱۹۷ بقره،
۵۶ زمر
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه
@nahj_balaq
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت ۲۳) پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت۲۴)
بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد.
اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد.ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم.
در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت:خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند..
ادامه دارد...
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜ حکمت ۲۴۱
امام علی (ع) فرمود : روز ستمديده علیه ستمكار، سختتر است از روز ستمكار علیه ستم كشيده.
💠 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۴۱
وقال عليه السلام : يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 241
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: The day of the oppressed over the oppressor will be severer than the day of the oppressor over the oppressed.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
◼️ شهادت هشتمین اختر آسمان ولایت حضرت علیبنموسی الرضا (علیه السلام) تسلیت باد
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃
🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯
چقدر به حکیم، رزاق، رحیم و ... بودن خدا باور داریم؟ همانقدر با ما برخورد میکند.
امام رضا علیهالسلام: خدا میگوید «من نزد ظنّ و خیال بنده مؤمنم هستم، اگر گمانش خوب بود، برخوردم خوب، اگر بد بود، بد خواهد بود.»
وذٰلِكُم ظَنُّكُمُ الَّذي ظَنَنتُم بِرَبِّكُم أرداكُم فَأصبَحتُم مِنَ الخاسِرین(۲۳ فصلت)
💌 همین خیالهای خامتان درباره خدا بود که شما را به تباهی کشاند و آخرسر سرمایه عمرتان را باختید.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه
@nahj_balaq
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت۲۴) بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم گروهی در حالیکه زانوی غم بغل
💠﷽💠
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۵)
با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند.
همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است... در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند.
اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم قرضت ادا شد...
بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم
گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ...
از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته..
مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜ حکمت ۲۴۲
امام علی (ع) فرمود : از خدا بترس هر چند ترسى اندك باشد و ميان خود و خدا پرده اى بیاویز هر چند نازک باشد.
💠 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۴۲
وقال علی عليه السلام : اتَّقِ اللهَ بَعْضَ التُّقَى وَإِنْ قَلَّ، وَاجْعَلْ بَيْنَكَ وَبَيْنَ اللهِ سِتْراً وَإِنْ رَقَّ.
💠 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 242
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Fear Allah to some degree (even) though it be little; and set a curtain between you and Allah (even) though it be thin.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜ حکمت ۲۴۳
امام علی (ع) فرمود : هر گاه پاسخها همانند و زیاد شد پاسخ صحیح پوشيده و پنهان گردد.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
⚜الحکمة ۲۴۳
وقال علی عليه السلام : إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَاب
💠ُ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 243
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: When replies are numerous the correct point remains obscure.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃
🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯
هر چه که برای «من و ما» و پیش ما باشد، با خودمان از بین میرود. چه بهتر که هر چه داریم را، پیش او بفرستیم، که تا همیشه باقی بماند.
ما عِندَكُمْ يَنفَدُ ۖ و ما عِندَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ َ و لَنجزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَروا أجرَهُم بِأحسَنِ ما كَانوا يَعمَلُون (۹۶ نحل)
💌 آنچه پیش شماست تمام میشود و آنچه پیش خداست پایدار است. و به کسانی که شکیبا بودند، بهتر از اعمالی که انجام میدادند پاداش خواهیم داد.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه
@nahj_balaq
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
💠﷽💠 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۵) با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قر
💠﷽💠
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۶)
گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت.
در همین وقت فرشته ی فریاد رس پرواز کنان ظاهر گردید و سلامی کرد و یک شمشیر،یک لباس زره مانند،یک سپر و یک خنجر به نیک سپرد و رفت
از دیدن این منظره گناه کمی جا خورد و ترس در چهره زشتش آشکار گردید،
با خوشحالی رو به نیک کردم و گفتم: وسایل من بیشتر از گناه است راستی اینها نتیجه ی کدام اعمال من هستند؟
نیک در حالیکه شمشیر را در دستش تکان میداد گفت:
این شمشیر نتیجه ی راز و نیازها و دعاهای توست که در دنیا انجام دادی.
سپس در حالیکه لباس را بر تن من میپوشاند گفت: این هم هم نشانه ی تقوای توست در دنیا، که البته ضخامت آن بستگی به درجه ی تقوای تو دارد.
وقتی زره را پوشیدم شمشیر را به دست راستم داد و سپر را به دست دیگرم سپرد و گفت: این سپر هم نتیجه ی روزه گرفتن های تو در دنیا بوده..
و سپس در حالیکه با لبخند ملیحش به من قوت قلب میداد گفت: اصلا نهراس با یک ضربه او را از پای در خواهی آورد.
سرم را به نشانه ی تایید تکان دادم و به سمت گناه حرکت کردم. گناه شمشیر را بلند کرد و شروع کرد به رجز خواندن:
من به نمایندگی از شیطان و دنیا در برابر تو ایستاده ام تا تو را از پای در آورم.در همان لحظه سایه ی شمیر گناه را بالای سرم حس کردم و فورا سپر را روی سرم گرفتم.
ضربه ی شمشیر چنان محکم بود که از سپر عبور کرد و دو دندانه آن سرم را زخمی کرد...
در همین حال شمشیرم را بر پهلوی آن شیطان فرود آوردم و او در حالیکه فریاد زنان از من دور میشد،
من مشغول رسیدگی به زخم سرم شدم که ناگهان فریاد نیک را شنیدم که فریاد زد:
مواظب باش از پشت سرت می اید....
بیدرنگ به عقب برگشتم و با یک ضربه ی شمشیر ضربه او را دفع و ضربه ی دیگری به پهلویش وارد کردم.
هر از گاهی صدای نیک را میشنیدم: بهای بهشت،نابودی گناه است و من روحیه میگرفتم.
لحظات میگذشت و گناه خسته و خسته تر میشد.تا اینکه وسط جاده افتاد.
رفتم تا ضربه ی آخر را بر فرقش بکوبم که نیک با خنجری که در دست داشت به من نزدیک شد و گفت: فقط با این میتوانی از شر او خلاص شوی وگرنه او نابود نمیشود.
تازه فهمیدم که در میدان بدون خنجر بوده ام!
نیک گفت: این خنجر نتیجه ی صلواتهایی است که در دنیا فرستاده ای. چون صلوات این قدرت گناه را به کلی نابود کند.
خود را به پیکر نیمه جان گناه رساندم و بلافاصله خنجر را در تنش فرو کردم و به سرعت فرار کردم.
بدنش بزرگ و بزرگتر شد تا با صدای مهیبی منفجر شد و به هزاران تیکه تقسیم شد..
ادامه دارد...
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
⚜حکمت ۲۴۴
امام علی (ع) فرمود : خداوند در هر نعمتى حقى دارد هر كه آن را ادا كند، برنعمتش بيفزايد و هر كه در اداى آن كوتاهى كند نعمت را در خطر زوال قرار مى دهد.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعربی
ا⚜لحکمة ۲۴۴
وقال علی عليه السلام : إِنَّ لله فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا، وَمَنْ قَصَّرَ مِنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانگلیسی
⚜saying 244
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Surely in every blessing there is a right of Allah. If one discharges that right Allah increases the blessing, and if one falls short of doing so one stands in danger of losing the blessing.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🍃هـــرروز یک آیـه یـک نکتـــــه 🍃
🕯ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕯
عدهای آمدند و میآیند میچاپند و میدوشند و ... دنیا لگدی میزند که بس است. و دنیا به سیاست، اقتصاد، عدالت و ... اهلبیت رو میکند.
امیرالمومنین فرمود: دنيا پس از سركشى، به ما روى مىكند، مثل شتر ماده بدخو كه پس از دوشیدن زیادش به فکر بچهاش میافتد و لگد میزند تا شیر برای بچهاش بماند، بعد اين آيه را خواند:
میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم. (۵ قصص)
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه
@nahj_balaq
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
💠﷽💠 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۶) گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر د
💠﷽💠
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت۲۷)
ناگهان سوالی به ذهنم رسید که مرا خیلی نگران کرد..
️با دلهره از نیک پرسیدم: و اگر برایم نیاورند چه؟ اگر شفاعتم نکنند؟؟
نیک سرش را به زیر انداخت و گفت: در این صورت بدبخت🔥 خواهی شد
ولی نگران نباش ما اینهمه راه را آمده ایم و لطف آنها خیلی بیشتر از این حرفها است و ...
️ناگهان صدای سلام اشنایی شنیدیم
همان فرشته ی رحمت بود که با داروی شفاعت به سراغ ما آمده بود.
✨فرشته دارو را به نیک داد و گفت:این دارویی است به عنوان مژده ی شفاعت از خاندان رسول الله و سپس بال زنان از آنجا رفت..
از خوشحالی به گریه افتادم .
نیک با خوشحالی دارو را روی زخمهایم نهادو بلافاصله احساس کردم تمام دردها و رنجهایم از بین رفت.
با خوشحالی فریاد کشیدم:
درود بر محمد و خاندان پاک او،همانها که در برابر محبت،
شفاعت میکنند(و خداوند شفاعت آنها را در قیامت هرگز رد نخواهد کرد.)
☄صدایم چنان رسا بود که به صدای بعضی از اهالی برزخ رسید و با سرعت به سمت من دویدند
و گفتند: چه شده؟ صدای شادی از تو شنیدیم.
با خوشحالی گفتم،بله من نیز مورد شفاعت قرار گرفته ام.
وقتی علت شفاعت خواهی ام را پرسیدند
گفتم: بخاطر ضرباتی بود که گناه بر پیکرم وارد کرده بود و آن بزرگواران مرا شفا دادند.
🍁یکی از آنها با ناراحتی گفت: پس ما چه کنیم؟ کی ما را شفاعت خواهد کرد؟
گفتم : شما برای چه شفاعت میخواهید؟
گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.
میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید...
✍ادامه دارد..
⚠️نکته:
ذکر این نکته ضروری هست که شفاعت مخصوص قیامت کبری هست نه برزخ.
اما بخاطر محتوای تربیتی و آموزنده بودنش،
ناچار شدیم در این قسمت تحت عنوان مژده شفاعت به تحریر در بیاریم تا جلوه ی کوچکی از این مساله اعتقادی مهم را به نمایش در آورده باشیم.
ادامه دارد...