#داستانهای_نهج_البلاغه_ای
✍ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚
✨به خاطر دو هدف
پس از رحلت پيامبر (ص)، با اينكه اميرمومنان علي (ع) خليفه و وصي بحق آن حضرت بود، ابوبكر به مقام خلافت دست يافت.
پس از دو سال و چهار ماه، ابوبكر از دنيا رفت و عمر بن خطاب به جاي او نشست و يازده سال و چند ماه خلافت كرد و پس از عمر، عثمان به جاي او نشست و حدود دوازده سال خلافت كرد و پس از عثمان كه قتل او در اواخر سال 35 هجري قمري اتفاق افتاد، مردم حجاز به سوي خانه علي (ع) سراسيمه شدند و با آن حضرت بيعت كردند و آن حضرت چهار سال و 9 ماه و چند روز خلافت كرد و در اين مدت نيز غالبا به جنگ با ناكثين و قاسطين (معاويه و هوادارانش) و مارقين (خوارج) اشتغال داشت.
اميرمومنان علي (ع) در گفتاري، پس از ذكر ماجراي خلافت بعد از خود، به ماجراهاي اسفبار خلافت خود، آنگاه كه زمام امور را به دست گرفت، پرداخته و سخناني ميفرمايد كه خلاصهاش اين است:
💫جمعيت فراوان (پس از عثمان) به سراغ من آمدند،
تعدادشان به قدري زياد بود كه همچون يالهاي كفتار (زياد و بهم فشرده) بودند، آنها از هر سو مرا احاطه كردند،
ازدحام آنها نزديك بود كه دو نور چشمم حسن و حسين (ع) را زير پا قرار دهند، فشار جمعيت به پهلوهايم آسيب رساند و لباسم از دو طرف پاره شد،
آنها همانند گوسفندهاي گرگ زده كه به دور چوپان اجتماع ميكنند به دور من اجتماع نمودند، مرا به قبول خلافت واداشتند و وقتي بيعت كردند، من هم آن را پذيرفتم،
ولي طولي نكشيد كه جمعي بيعت خود را شكستند (طلحه و زبير و پيروانشان) و جمعي از اطاعت فرمان من سرباز زدند (خوارج) و جمعي ديگر راه معاويه را رفتند، زيورهاي دنيا، چشمشان را خيره كرد و فريفت.
آگاه باشيد سوگند به خدا اگر نبود بيعت آن همه جمعيت كه باعث اتمام حجت ميشود،
و ما اخذالله علي العلماء الا يقاروا علي كظه ظالم و لا سغب مظلوم لا لقيت حبلها علي غاربها …
و اگر نبود عهد و پيماني كه خداوند از علماء و دانشمندان گرفته كه در برابر شكمخوارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را رها ميساختم و از آن چشم ميپوشيدم …
در اين هنگام شخصي از اهالي عراق از مجلس برخاست و نامهاي به علي عليهالسلام داد
(كه بعضي گويند سوالاتي در آن نامه نوشته شده بود تا حضرت علي (ع) پاسخ آنها را بدهد)
علي (ع) همچنان آن نامه را ميخواند، نامهاي كه خطبهي داغ و گرم علي (ع) را قطع كرده بود و سكوت همه جا را فراگرفته بود و مردم منتظر بودند، بقيهي گفتار علي (ع) را بشنوند.
عبدالله بن عباس (كه از دانشمندان بزرگ اسلام بود) احساس كرد كه علي (ع) سخن خود را قطع نمود، عرض كرد: «چقدر شايسته بود كه به گفتار خود ادامه ميدادي؟!».
امام علي (ع) در پاسخ او فرمود: هيهات اي پسر عباس!
شقشقه هدرت ثم قرت: «سوزي از آتش دل بود كه شعلهور شد و سپس فرونشست».
ابن عباس ميگويد: «سوگند به خدا هيچگاه بر سخني مانند اين گفتار، متاسف و اندوهگين نشدم، كه (جوسازي جوسازان) نگذاشت تا آنچه امام ميخواست بيان كند
به اين ترتيب دريافتيم كه هدف اصلي علي (ع) از قبول مسئوليت خلافت و رهبري، دو موضوع بود:
1- جلوگيري از ظلم ظالم
2- حمايت از مستضعف و مظلوم.
✍ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
#داستانهای_نهج_البلاغه_ای
✍ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚
💫وقتشناسي سياسي
پس از رحلت پيامبر عظيمالشان اسلام (ص) و پيش آمدن ماجراي سقيفهي بني ساعده و انتخاب ابوبكر، جمعي از بنيهاشم كه در ميانشان، عباس عموي پيامبر (ص) نيز بود، همراه ابوسفيان، به حضور علي (ع) آمدند و از آن حضرت درخواست كردند كه به عنوان خليفهي رسولخدا (ص) با او بيعت نمايند.
حتي ابوسفيان افزود:
«اگر اجازه دهي با سپاهي فراوان، پياده و سواره از تو حمايت ميكنيم!».
اميرمومنان كه سابقه سوء ابوسفيان را ميدانست و شرائط را مساعد نميديد در پاسخ آنها سخني فرمود كه در نهجالبلاغه در خطبهي 5 آمده است.
نخست فرمود:
اي مردم! امواج كوه پيكر فتنهها را با كشتيهاي نجات درهم بشكنيد و به اختلاف و پراكندگي دامن نزنيد.
و در پايان فرمود:
و مجتني الثمره لغير وقت ايناعها كالزارع بغير ارضه:
«دست انداختن به ميوهاي كه هنوز نرسيده
مانند بذر پاشي در زمين شورهزار و نامساعد ميباشد».
امام (ع) با اين بيان، توجه داد كه در انقلابهاي عظيم، بايد به شرائط و آمادگيها توجه داشت و با توجه به جوانب كار، آنچه براي اسلام مهمتر است، به آن اقدام كرد و به افراد مشكوك، اعتماد نكرد.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ..............
#داستانهای_نهج_البلاغه_ای
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚
💫پاداش شركت در هدف
جنگ جمل اولين جنگ بزرگي بود كه در زمان خلافت حضرت علي (ع) در بصره در سال 36 هجري در ماه جماديالاولي اتفاق افتاد،
اين جنگ را ناكثين (بيعت شكنان) كه در راس آنها طلحه و زبير بود، به وجود آوردند كه منجر به شهادت پنج هزار نفر از سپاه علي (ع) و هلاكت سيزده هزار نفر از مخالفان آن حضرت گرديد.
سپاه علي (ع) به فرماندهي آن حضرت، پيروز شدند و جنگ به پايان رسيد، يكي از ياران علي (ع) كه در جنگ، شركت داشت، به حضور علي (ع) رسيد و گفت: «چقدر شايسته بود، كه برادرم نيز در اين نبرد، شركت ميكرد و پيروزي شما را ميديد و به پاداش و افتخار اين شركت، نائل ميشد؟!»
حضرت علي (ع) به او فرمود: «آيا فكر و دل برادر تو با ما بود؟»
او عرض كرد: آري.
امام فرمود:
فقد شهدنا: بنابراين او نيز در اين نبرد با ما بوده و شركت داشته است.
سپس افزود: حتي آنانكه در صلب پدران و رحم مادرانشان هستند و در اين جنگ با ما هم عقيده باشند، با ما هستند، كه به زودي متولد شده و دين و ايمان به وسيله آنها تقويت ميشود.
جالب اينكه، در تاريخ شبيه جريان فوق داستان ديگر به شرح زير آمده است:
به نقل ابوالاسود و حبهي عرني:
امام علي (ع) پس از پايان جنگ جمل وارد خانهاي شد كه بيتالمال بصره از طلا و نقره و … در آنجا قرار داشت، چند بار خطاب به آن فرمود: غري غيري:
«غير مرا فريب بده» سپس دستور داد آن اموال را بين اصحاب و رزمندگان، تقسيم كنند و به هر كدام پانصد درهم بدهند، آن حضرت خودش نيز همين مقدار برداشت و در اين هنگام شخصي كه در جنگ شركت نداشت، از راه رسيد و عرض كرد:
اي اميرمومنان! اگر چه من در جنگ، شركت نداشتم، ولي قلبم با شما بود، به من هم از غنائم چيزي بده، امام (ع) سهم خود رابه او بخشيد و چيزي براي خود باقي نگذاشت، مجموع بيتالمال دوازده هزار درهم بود و مجموع رزمندگان، شش هزار نفر بودند، گوئي از نخست، مقدار پول و تعداد جمعيت را آن حضرت ميدانست.
به اين ترتيب ميبينيم، امام علي (ع) براي آنان كه در فكر و نيت، طرفدار حق هستند، احترام قائل شده است،
چرا كه آنها را قابل جذب ميديد، از اين رو آنها را نه تنها طرد نكرد، بلكه به آنها فرمود: شما در پاداش رزمندگان، شريك هستيد و در صف آنها ميباشيد.
📚
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
#داستانهای_نهج_البلاغه_ای
✍ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚
🔰ضوابط، نه روابط
در همه جاي مدينه، سخن از مسالهي خلافت و رهبري علي (ع) بود، روز گذشته همهي مسلمانان ازدحام كرده بودند و در حضور علي (ع) با آن حضرت بيعت نمودند، كه با تمام توان در خط او حركت كنند و ياور خوبي براي انقلاب اسلامي به رهبري امام علي (ع) باشند، مسجد مدينه هيچگاه آن همه جمعيت نديده بود،
جمعيتي كه با شور و شوق و هيجان، به سوي علي (ع) آمده بودند و او را به عنوان خليفهي رسول خدا (ص) پذيرفتند.
مردم مسلمان در دستههاي كوچك و بزرگ، پيرامون خلافت و شيوههاي آن در گذشته و زمان حاضر گفتگو ميكردند، بعضي خيال ميكردند امام علي (ع) همان روش خلفاي سابق را ادامه ميدهد و بعضيها عقيدهاي مخالف اين داشتند و عدهاي نيز ميگفتند:
در بعضي از موارد كه مطابق موازين اسلام است، روش آنها را دنبال ميكند وگرنه، نه …
همه با خبر شده بودند كه فرداي آن روز (يعني روز دوم خلافت آن حضرت) قرار است او با مردم سخن بگويد و حتما منشور و برنامه رهبري خود را در سخن خويش بيان ميدارد و قطعنامهاي در اين راستا ارائه خواهد داد، از اين رو طبيعي است كه جمعيت بسيار درمسجدالنبي اجتماع خواهند كرد.
زمان با سرعت ميگذشت و لحظه موعود آرام آرام فراميرسيد، سران قوم در جنب و جوش بودند، خائنان و خادمان و بيتفاوتان و خلاصه هر گروهي با خود ميگفتند:
«آيا به راستي حكومت علي (ع) نسبت به ما چگونه خواهد بود؟!»
ولي مومنان پرهيزگار، ميدانستند كه «علي (ع) با حق است و حق با علي»
💫فردا فرارسيد، جمعيت از هر سو اجتماع كردند، اميرمومنان برخاست و خطاب به مردم كرده و اولين سخنش، بعد از حمد و ثناء اين بود:
ذمتي بما اقول رهينه و انابه زعيم، ان من صرحت له العبر عما بين يديه من المثلات حجزته التقوي عن تفحم الشبهات …
✨: «آنچه ميگويم ذمهام در گرو گفتارم است و خودم ضامن اجراي آن هستم، (چنين نيست كه حرفي بزنم ولي به آن عمل نكنم)
كسي كه از رفتار گذشتگان و كيفر اعمال سوء آنها، پند و عبرت گيرد، تقوا و خداترسي، او را از فرورفتن به آنگونه رفتار بيفرجام بازميدارد … »
امام علي (ع) در همين گفتار، خط بطلان بر روش گذشتگان كشيد و به حاضران هشدار داد كه پيروي از آن روش نكنند و قاطعانه اعلام كرد كه من مرد عمل هستم نه حرف و پس از مطالبي فرمود:
✨و الذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن سوط القدر حتي يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم …
: «سوگند به پيامبر اسلام كه خداوند او را به حق مبعوث كرد،
شما (از اين پس) به سختي آزمايش و غربال ميشويد و همانند غذاي داخل ديگ هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد، آنچنان كه افراد بالا، پائين و پائين بالا قرار خواهند گرفت،
آنانكه در اسلام به راستي سبقت داشتند، ولي كنار زده شده بودند، سر كار خواهند آمد و كساني كه با ترفند و نيرنگ خود را به پيش انداخته بودند، عقب زده ميشوند … »
✨سپس فرمود: مردم سه دستهاند:
1- به سرعت به سوي حق ميروند، اينها نجات مييابند
2- با كندي به سوي حق ميآيند، در اينها هم اميد نجات هست
3- در راه حق كوتاهي ميكنند، اينها در آتش دوزخ سقوط خواهند كرد.
تا اينكه فرمود:
✨اليمين و الشمال مضله و الطريق الوسطي هي الجاده عليها باقي الكتاب و آثار النبوه
: «انحراف به راست و چپ، گمراهي است، راه مستقيم و ميانه، همان جادهي حق است، كه قرآن و سنت، به همين جاده سفارش ميكند».
به اين ترتيب مردم روش آن حضرت را در رهبري، دريافتند كه براساس تقوي و قرآن و سنت است و برتريهاي موهوم قومي و رفاقت و دوست بازي و پارتي بازي و روابط در كار نيست، بلكه كارها بر اصول ضوابط است.
📚
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
#داستانهای_نهج_البلاغه_ای
✍ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚
❗️اشعث، زير رگبار سرزنش امام
💫اشعث بن قيس از قبيلهي كنده سردستهي منافقان در عصر خلافت امام علي (ع) بود و در ميان اصحاب اميرمومنان (ع) همچون عبدالله بن ابي بن سلول در ميان اصحاب پيامبر (ص) بود كه هر دو سردسته منافقان بودند، تا آنجا كه ابن ابيالحديد مينويسد:
كل فساد كان في خلافه علي عليهالسلام و كل اضطراب حدث، فاصله الاشعث:
«تمام پيشآمدهاي ناگوار و تباهيها كه در خلافت علي (ع) پيش ميآمد و هر اضطرابي كه روي ميداد، باعث و باني آن، اشعث بود».
💫اشعث در زمان خلافت ابوبكر، به دودمان كافر بنيوليعه پيوست و مرتد شد و سپس توسط مسلمانان اسير گرديد و اين اسارت او در اسلام بود و اسارت او در كفر نيز آن وقت بود كه هنوز مسلمان نشده بود و براي خونخواهي در مورد قتل پدرش خروج كرد و اسير گرديد.
🔺روزي اميرمومنان علي (ع) در مسجد كوفه بالاي منبر در حضور جمعيت سخن ميگفت، ناگهان در وسط خطبه، اشعث بن قيس به امام اعتراض كرد، سخن علي (ع) پيرامون مساله سياسي «حكمين» بود كه در خطبه 121 نهجالبلاغه آمده است، حتي علي (ع) طبق اين خطبه به قدري نسبت به سپاهش در آن وقت ناراضي بود كه خطاب به آنها فرمود:
👈 اريد ان اداوي بكم و انتم دائي، كناقش الشوكه بالشوكه و هو يعلم ان ضلعها معها
✨: «ميخواهم به وسيلهي شما به درمان بيماريها بپردازم، ولي شما خود درد و بيماري من هستيد و من بسان كسي هستم كه بخواهد خار را به وسيله خار بيرون آورد،
با اينكه ميداند خار همانند خار است».
به هر حال موضوع اعتراض از اين قرار بود:
🔺حضرت علي (ع) بالاي منبر مسجد كوفه در مورد ماجراي «حكميت» سخن ميگفت، مردي برخاست و به عنوان اعتراض گفت: ما را از قبول حكميت نهي كردي و سپس به آن امر نمودي، ما نميدانيم كدام يك از اين امر و نهي، صلاحتر بود.
در اين هنگام علي (ع) يكي از دستهايش را به روي دست ديگرش زد و فرمود:
هذا جزاء من ترك العقده:
«اين كيفر كسي است كه فرمان رهبرش را رد كند و (بيعتش را بشكند) و از مخالفان پيروي كند و رهبر خود را مجبور كند كه از مخالفان پيروي كند».
اشعث كه در مجلس حضور داشت، خيال كرد كه منظور امام از اين سخن، اين است كه: «اين جزاي من است كه احتياط را از دست دادم و حكم حكمين را پذيرفتم»، از اين رو به امام اعتراض كرد: كه «اين مطلب به زيان تو است نه به سود تو»،
(در صورتي كه منظور علي (ع)اصحابش بودند).
از آنجا كه اشعث، اين اعتراض را از روي عناد كرد، نه از روي حقيقت، امام پاسخ كوبندهاي به او داد و فرمود:
👈ما يدريك ما علي مما لي …
: تو چه ميداني، چه كاري به سود من است و يا برايم ضرر دارد، نفرين خدا و نفرين نفرينكنندگان بر تو باد اي ابله پسر ابله!
واي منافق پسر كافر، به خدا سوگند تو يكبار در حال كفر و بار ديگر در حال اسلام، اسير شدي و ثروت و قبيلهات نتوانست تو را از يكي از اين دو اسارت آزاد سازد …
هدف علي (ع) از اين سخنان كوبنده اين بود كه مردم را از سابقهي سوء و طينت ناپاك اشعث آگاه سازد و آنها بدانند كه اعتراض اشعث از روي خيرخواهي نيست، بلكه براساس رياستطلبي و خودنمائي است،
چنانكه گفتهاند از كوزه همان برون تراود كه در او ست،
👌آري اين است روش و برخورد حضرت علي (ع) با منافقان و انسان نماهاي دروغين و تبهكار.
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
#داستانهای_نهج_البلاغه_ای
✍ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚
✨انتقاد شديد از سستي در جهاد
پس از آنكه اميرمومنان علي (ع) به خلافت ظاهري رسيد ميبايست همهي مسلمانان از او پيروي كنند، ولي رياست و انحرافات نفساني باعث شد كه گروههائي با آن حضرت مخالفت نمودند.
سرسختترين مخالف علي (ع) كه در همان آغاز، بناي مخالفت گذاشت، «معاويه بن ابوسفيان» بود،
معاويه كه از طرف عثمان، استاندار شام شده بود، پس از عثمان، شام را مركز حكومت خود قرار داد و با زور و كشت و كشتار، به توسعهطلبي پرداخت و لشكركشيهاي مختلف به اطراف و اكناف نمود، كه شهرهاي اسلامي را از تحت حكومت علي (ع)، به زير پرچم خود درآورد.
يكي از نمايندگان خونريز و سنگدل معاويه، شخصي به نام «بسر بن ارطاه» بود، كه به فرمان معاويه، با عنوان فرماندهي لشكر، به بلاد و شهرها ميرفت و با خونريزي و جنايات بيشمار، شهرها را در قلمرو حكومت جبار معاويه درميآورد.
از جمله او به يمن رفت و دو فرماندار علي (ع) يعني «عبيدالله بن عباس» و «سعيد بن نمران» را شكست داد و يمن را از تحت فرماندهي آنان بيرون آورد.
سنگدلي و بيرحمي بسر بن ارطاه به اندازهاي بود كه پس از تسلط، وارد خانه عبيدالله بن عباس شد و دو كودك او را سر بريد و اشعار جانسوز مادر آنها در تاريخ، منعكس است.
پيوسته اخبار توسعه طلبي و سلطهگري معاويه، به بلاد و شهرهاي اسلامي، به امام علي (ع) ميرسيد، در اين بحران، عبيدالله بن عباس و سعيد بن نمران، به حضور علي (ع) رسيدند و جريان كشت و كشتار عاملين مزدور معاويه را شرح دادند، و شكست خود را اعلام داشتند.
اميرمومنان، كه از سستي و سهلانگاري سپاه خود در جهاد، سخت ناراحت شده بود، به كوفه آمد و در حضور جمعيت به منبر رفت و سخنان كوبندهي زير را عنوان نمود:
💫: «اي مردم! با اين شيوهاي كه شما داريد، بايد گفت غير از كوفه هيچ نقطه ديگري در حكومت من نيست!!
و اي كوفه اگر غير از تو، دژي در برابر حملههاي دشمن نباشد، ميخواهم كه نباشي، در اين صورت، چهرهات زشت باد اي كوفه!».
سپس مردم را از جريان اشغال يمن توسط دژخيمان معاويه، با خبر كرد و جنايت جاني بيرحم «بسر بن ارطاه» را اعلام نمود، آنگاه فرمود:
💫دشمنان در راه باطلشان با هم متحدند، ولي شما در راه حق، از هم پراكندهايد، و با اين وضع بدانيد كه دشمن بر شما مسلط خواهد شد
آنچنان علي (ع) از اين غم و ننگ، خشمگين بود و قلبش گرفته و اندوهگين كه گفت:
«خدايا به جاي اين سست عنصران، افراد بهتر به من عنايت كن و به جاي من كسي را كه ناشايست و ستمكار است بر آنها مسلط فرما!».
آنگاه با دل پردرد و قلبي داغدار فرمود:
💫«سوگند به خدا دوست داشتم به جاي شما هزار سوار از قبيلهي «بنيفارس بن غنم» (مردان شجاع و دلاور) ميداشتم كه همچون ابر متراكم سريع و بيتابانه به سوي دشمن حركت ميكردند». [
به اين ترتيب، آن بزرگوار، انزجار خود را نسبت به افراد بيتفاوت و تماشاچي نشان داد و اصحاب خود و همهي مسلمانان تا روز قيامت را به پيكار بيامان با دشمنان خدا و عدالت، دعوت كرد.
جالب اينكه:
🔹مدائني نقل ميكند: اميرمومنان علي (ع) به قدري نسبت به «بسر بن ارطاه» خشمگين بود كه او را چنين نفرين كرد:
💫«خداوندا!
بسر، دينش را به دنيا فروخته و احترام و حرمت دين و احكام تو را هتك نموده و پيروي از انسان فاسق و مجرم (معاويه) را بر اطاعت تو مقدم داشته است،
خداوندا! تا عقلش را نگيري، مرگ او را مرسان و هيچگاه رحمتت را شامل حال او مكن، خداوندا بسر و معاويه و … را لعنت كن و عذاب و قهر خود را بر آنها فروفرست».
👌بعد از اين نفرين، بسر بن ارطاه چندان عمر نكرد و در پايان حيات خودش ديوانه شد و هذيان ميگفت و فرياد ميكشيد كه، شمشير بدهيد تا بكشم.
اطرافيانش شمشيري از چوبدستي درست كرده بودند و آن را به او ميدادند و مشكي پر از باد را در اختيارش مينهادند، او با آن شمشير به آن مشك ميزد بيهوش ميشد و اين وضع همچنان ادامه داشت تا مرگ او را در كام خويش فروبلعيد.
👈و اين نيز درس ديگري از مكتب علي (ع) است كه به ما درس ميدهد، تا با ستمگران خونخوار اين گونه برخورد كنيم و به راستي آنانكه با جنايتكار فعلي آمریکا يا با اسرائيل ميخواهند از راه سازش وارد شوند، جواب علي (ع) را چه ميدهند؟!
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
➫
http://eitaa.com/joinchat/159055872C48cb7d8af1
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............