نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
〰🔶🔸🌹🔸〰🔶🔸🌹🔸〰🔶〰 #ماندگار_ی_انقلاب_اسلامی #تمدن_نوین_اسلامی #نهج_البلاغه_کتاب_تدوین_شده_انقلاب #قسمت_
〰🔶🔸🌹🔸〰🔶🔸🌹🔸〰🔶〰
#ماندگار_ی_انقلاب_اسلامی
#تمدن_نوین_اسلامی
#نهج_البلاغه_کتاب_تدوین_شده_انقلاب
#قسمت_پنجم
#وحدت
در موارد دیگری از نهج البلاغه این اصل به عنوان یک قانون عام مورد توجه است:
👈 انه لم یجتمع قوم قط علی امر الا اشتد امرهم و استحکمت عقدتهم... لم یتمنع قوم قط الارفع الله عنهم العله و کفاهم جوائح الذله و هداهم الی معالم المله«:
« به طور قطع تاکنون هیچ ملتی بر آرمان خاصی #وحدت_کلمه پیدا نکرد مگر اینکه نیرو گرفت و همبستگی آنان قدرت یافت... (و به این قدرت) هیچ ملتی نرسید مگر اینکه خداوند نابسامانیها را از آنان برداشت و بلای ذلت را از آنان دفع نمود و آنان را به معالم و نشانه های دین راهنمائی کرد .
↩️ ادامه دارد ....
کانال نهج البلاغه ای ها
@nahjolbalagheiha
نهج البلاغه؏ــلےیامولـا علیہ السلام
📛😳📃😢📛 📄 #سیاحت_غرب 📙 #آقانجفی_قوچانی #قسمت_چهارم چه بسا که در همان عالم ملتفت به بعضی لغزشها شویم
~📛😳📃😢📛
📙 #سیاحت_غرب
📝 نوشته: #آقانجفی_قوچانی
#قسمت_پنجم
گفت بنشین که من نه پیغمبرم و نه امام و نه مَلَک (فرشته) بلکه حبیب و رفیق تو هستم. پرسیدم شما کی هستید و اسم تو چیست؟ و حسب و نسب خود را به من بگو و زهی توفیق که تو رفیق من باشی و من همیشه با تو باشم. گفت اسمم هادی است یعنی راهنما و یک کنیهام ابوالوفاء و دیگری ابوتراب است. من بودم که آن جواب آخری را به دل تو انداختم و تو گفتی و خلاصی یافتی و اگر آن جواب را نگفته بودی، با آن عمود (گُرز) میزدند که جای تو پرآتش میشد.
گفتم از مَراحِم حضرت عالی ممنونم که حقیقتاً آزاد کرده شما هستم، ولی آن سؤال آخر آنها به نظر من بیفایده و بهانهگیری بود؛ زیرا که عقاید اسلامی را به درستی جواب دادم و امور واقعی را که شخص اظهار میکند، چون و چرایی ندارد. مثلاً اگر آتش به دست آدم بگذارند و اظهار کند که دستم سوخت، نباید پرسید که چرا اظهار میکنی دستم سوخت؛ و اگر کسی هم جاهلانه بپرسد، جوابش این است که مگر کوری نمیبینی آتش روی دستم هست؟ و این سؤال آخری از این قبیل است. گفت چنین نیست زیرا که مجرّد (صِرف) مطابقت کلام با واقع، به حال انسان مفید نیست بلکه انصاف و عقیده قلبی لازم است که او را به سوی عمل حرکت دهد؛ چنانکه گفته شده « قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا .. وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِکُمْ؛ بگو ایمانتان (از زبان) به قلب وارد نشده و به حقیقت هنوز ایمان نیاوردهاید. / سوره حجرات،14»
مگر در روز اول در جواب «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟» همه بلی نگفتند؟ و اقرار به ربوبیت و معبودیت حق کما هو الواقع (همچنان که حقیقتاً هست) نکردند؟
گفتم: چرا.
[هادی] گفت: در جهان مادی که [انسانها] به تکالیف امتحان شدند، چون آن اقرار روز اول، زبانیِ صِرف بود، از بعضی از این تکالیف سر برتافتند و از بوتهی امتحان، خالص عیار بیرون نیامدند. حالا در منزل اولِ این جهان نیز همه ـ از مؤمن و منافق ـ سؤالات اینها را به درستی و موافق با واقع جواب میدهند. و این پرسش آخری امتحان است که اگر عقیده قلبی باشد، همان جواب داده میشود و خلاصی حاصل است و الا جواب خواهد داد که به تقلید مردم گفتم «سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ فَقُلْتُ؛ از مردم شنیدم که چنین میگفتند پس من هم آن را گفتم. / در حدیث از امام کاظم علیهالسلام، بحارالأنوار، ج۶، ص۲۶۳» ...
ادامه دارد ...
@nahj_balaq
💀🔥🔥👹🔥🔥💀