eitaa logo
نهج البلاغه 📜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
637 ویدیو
27 فایل
📍مطالعه ترتیبی کتاب ارزشمند نهج البلاغة 🖇به همراه شرح مختصر ارتباط با ادمین 👇 Yazahra256 کپی آزاد به شرط: _ 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(64).mp3
6.83M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷 سهم : نامه ۲۷ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
گزارش موضوعات مهم نامه ۲۷.mp3
3.37M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۲۷ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت۸۸ ✅ 💥 گفت: « ستار شهید شده بود. عملیات لو رفته بود. ما داشتیم شکست می‌خوردیم. باید برمی‌گشتیم عقب. خیلی از بچه‌ها توی خاک عراق بودند. شهید یا مجروح شده بودند. آتش دشمن آن‌قدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما برنمی‌آمد. به آن‌هایی که سالم مانده بودند، گفتم برگردید. نمی‌دانی لحظه‌ی آخر چه‌قدر سخت بود؛ وداع با بچه‌ها، وداع با ستار. » 💥 یک لحظه سرش را روی فرمان گذاشت. فریاد زدم: « چه‌کار می‌کنی؟! مواظب باش! » زود سرش را از روی فرمان برداشت. گفت: « شب عجیبی بود. اروند جرز کامل بود. با حمید حسین زاده دو نفری باید برمی‌گشتیم. تا زانو توی گل بودیم. یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوخته‌ای که به گل نشسته بود. حالا عراقی‌ها ردّ ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک می‌کردند. گلوله‌های توپ، کشتی را سوراخ‌سوراخ کرده بود. از داخل آن سوراخ‌ها خودمان را کشاندیم تو. نزدیک‌های صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم. جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یک کمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم. » 💥 گفتم: « پس دلهره‌ی من و مادرت بی‌خودی نبود. همان وقتی که ما این قدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی. » انگار توی این دنیا نبود. حرف‌های من را نمی‌شنید. حتی سر و صدای بچه‌ها و شیطنت‌هایشان حواسش را پرت نمی‌کرد. همین طور پشت سر هم خاطراتش را به یاد می‌آورد و تعریف می‌کرد. ادامه دارد... ‍ ‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سهم : از نامه ۲۶ تا نامه ۲۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به برخی از مأموران مالیات که در سال٣٦ هجری برای فرمانداری اصفهان مخنف بن سلیم فرستاده شد. 1️⃣ اخلاق كارگزاران مالياتی 🔻او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی و اعمال مخفی سفارش می كنم، آنجا كه هيچ گواهی غير از او و نماينده ای جز خدا نيست و سفارش می كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت و در خلوت نافرمانی كند و اينكه آشكار و پنهانش و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهی را اداء و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش می كنم با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگويد و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بی اعتنایی نكند، چه اينكه مردم برادران دينی و ياری دهندگان در استخراج حقوق الهی اند. بدان برای تو در اين زكاتی كه جمع می كنی سهمی معيّن و حقی روشن است و شريكانی از مستمندان و ضعيفان داری همانگونه كه ما حق تو را می دهيم تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنين نكنی در روز رستاخيز بيش از همه دشمن داری و وای بر كسی كه در پيشگاه خدا فقرا و مساكين و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان دشمن او باشند و از او شكايت كنند. 2️⃣ امانتداری 🔻كسی كه امانت الهی را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند و خود و دين خود را پاك نسازد، درهای خواری را در دنيا به روی خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود و همانا بزرگترين خيانت، خيانت به ملت و رسواترين دغلكاری، دغلبازی با امامان است، با درود. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به مأمور جمع آوری ماليات در سال٣٦ هجری 1️⃣ اخلاق اجتماعی كارگزاران اقتصادی 🔻با ترس از خدایی كه يكتاست و همتایی ندارد حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانی را نترسان يا با زور از زمين او نگذر و افزون تر از حقوق الهی از او مگير، هرگاه به آبادی رسيدی در كنار آب فرود آی و وارد خانه كسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حركت كن، تا در ميانشان قرارگيری به آنها سلام كن و در سلام و تعارف و مهربانی كوتاهی نكن. سپس می گویی: «ای بندگان خدا مرا ولی خدا و جانشين او به سوی شما فرستاده تا حقّ خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقی است كه به نماينده او بپردازيد؟» اگر كسی گفت: نه ديگر به او مراجعه نكن و اگر كسی پاسخ داد: آری همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانی يا تهديد كنی يا به كار مشكلی وادار سازی، هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار و اگر دارای گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو كه اكثر اموال از آن اوست. آنگاه كه داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر و سختگير رفتار نكن، حيوانی را رم مده و هراسان مكن و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از اين تقسيم و انتخاب پشيمان است و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهی كن، پس حيوانات را درهم كن و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حقّ خدا را از آن برگيری و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير و به فردی كه اطمينان نداری و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست مسپار. تا آن را به پيشوای مسلمين رسانده در ميان آنها تقسيم گردد. 2️⃣ حمايت از حقوق حيوانات ♦️در رساندن حيوانات آن را به دست چوپانی كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار. سپس آنچه از بيت المال جمع آوری شد برای ما بفرست تا در نيازهایی كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را به دست فردی امين سپردی، به او سفارش كن تا (بين شتر و نوزادش جدایی نيفكند و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زيانی وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند و مراعات حال شتر خسته يا زخمی را كه سواری دادن برای او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببريد و از جاده هایی كه دو طرف آن علفزار است به جاده بی علف نكشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند) تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر اساس رهنمود قرآن و سنت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تقسيم نماييم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگی پاداش و هدايت تو خواهد شد، ان شاءالله. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(65).mp3
8.69M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷 سهم : نامه ۲۶ تا ۲۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
گزارش موضوعات مهم نامه ۲۶ تا نامه ۲۵.mp3
4.69M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۲۶ تا نامه ۲۵ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت ۸۹ ✅ 💥 از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یک‌طوری بچه‌ها را خبر کنیم. شب که شد، من زیرپوشم را درآوردم و طرف بچه‌های خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشه‌ام گرفت. بچه های خودی ما را دیدند. گروهی هم برای نجاتمان آمدند، اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند. 💥 رو کرد به من و گفت: « حسین آقای بادامی را که می‌شناسی؟! » گفتم: « آره، چه‌طور؟! » گفت: « بنده‌ی خدا بلندگویی را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد، دعای صباح را می‌خواند. آن‌جا که می‌گوید یا ستارالعیوب، ستار را سه چهار بار تکرار می‌کرد که بگوید ستار! ما حواسمان به تو است. تو را داریم. یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت منتظر باش، شب برای نجاتتان به آب می‌زنیم. » 💥 خندید و گفت: « عراقی‌ها از صدای بلندگو لجشان گرفته بود. به جان خودت قدم، دوهزار خمپاره را خرج بلندگو کردند تا آن را زدند. » گفتم: « بالاخره چه‌طور نجات پیدا کردی؟! » گفت: « شب ششم دی ماه بود. نیروهای 33 المهدی شیراز به آب زدند. بچه‌های تیز و فرز و ورزیده‌ای بودند. آمدند کنار کشتی و با زیرکی نجاتمان دادند. » دوباره خندید و گفت: « بعد از این‌که بچه‌ها ما را آوردند این‌طرف آب، تازه عراقی‌ها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن‌ها کشتی را نشانه گرفته بودند. » ادامه دارد... ‍ ‍