هدایت شده از .
با سلام و احترام
لطفا ما را در مطالعه نهج البلاغه همراهی بفرمائید.🙏🙏
اجرکم عندالله
نهج البلاغه
http://eitaa.com/joinchat/3325624337C718d94f441
@Nahjolbalaghe2
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (47)
🔹فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ (48)
🔹وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (49)
🔸پس (در پاسخ موسى و هارون) گفتند: آيا ما به دو انسان مانند خودمان ايمان آوريم در حالى كه قوم موسى و هارون برده ى ما بودند؟
🔸پس آن دو پيامبر را تكذيب كردند، و از هلاك شدگان گشتند.
🔸و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم، شايد (مردم به واسطه آن) هدايت شوند.
📜پیام:
- موسى و هارون، از نژاد بنى اسرائيل بودند. «وقومهما لنا عابدون» (با توجّه به اينكه بنى اسرائيل برده ى فرعونيان قرار گرفته بودند)
- متكبّران به جاى مراعات منطق و معجزه، به جايگاه اجتماعى افراد نظر دارند. «سلطان مبين... قومهما لنا عابدون»
- نژادپرستى عامل استكبار است. «وقومهما لنا عابدون» (فرعونيان نژاد خود را برتر از بنى اسرائيل مى پنداشتند)
- منطق انبيا، معجزه و استدلال و منطق طاغوت، استضعاف و دربند كشيدن ملّت است. «قومهما لنا عابدون»
- نتيجه ى تكذيب حقّ، هلاكت است. «كذّبوهما فكانوا من المهلكين»
منبع:تفسیر نور
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🎇 شب پرهيزكاران پرهيزكاران در شب بر پا ايستاد
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
🎆روز پرهيزكاران
پرهيزكاران در روز، دانشمنداني بردبار، و نيكوكاراني باتقوا هستند كه ترس الهي آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است، كسي كه به آنها مي نگرد مي پندارد كه بيمارند اما آنان را بيماري نيست، و مي گويد، مردم در اشتباهند! در صورتيكه آشفتگي ظاهرشان از امري بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمي شمارند، نفس خود را متهم مي كنند، و از كردار خود ترسناكند، هرگاه يكي از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مي گويد: (من خود را از ديگران بهتر مي شناسم و خداي من، مرا بهتر از من مي شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مي گويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مي گويند، و گناهاني كه نمي دانند بیامرز.)
🌺🌿
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
📕نهج البلاغه/حکمت۲۸۹
✅الگوی کامل انسانیت(اخلاقی،اجتماعی،تربیتی)
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : كَانَ لِي فِيمَا مَضَي أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّي يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَي مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّي يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَي الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَي السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَي مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَي أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَي الْهَوَي فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِير
🔹ِ و درود خدا بر او فرمود: در گذشته برادري ديني داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چنان دنياي حرام در چشم او بي ارزش مي نمود، و از شكم بارگي دور بود، پس آنچه را نمي يافت آرزو نمي كرد، و آنچه را مي يافت زياده روي نداشت، در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهي كه لب به سخن مي گشود بر ديگر سخنوران برتري داشت، و تشنگي پرسش كنندگان را فرو مي نشاند، بظاهر ناتوان و مستضعف مي نمود اما در برخورد جدي چونان شير بيشه مي خروشيد، يا چون مار بياباني به حركت درمي آمد، تا پيش قاضي نمي رفت دليلي مطرح نمي كرد، و كسي را كه عذري داشت سرزنش نمي نمود، تا آنكه عذر او را مي شنيد، از درد شكوه نمي كرد، مگر پس از تندرستي و بهبودي، آنچه عمل مي كرد مي گفت، و بدانچه عمل نمي كرد چيزي نمي گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشي مي گرفتند اما در سكوت مغلوب نمي گرديد. و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود، اگر سر دو راهي دو كار قرار مي گرفت، مي انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديكتراست با آن مخالفت مي كرد، پس بر شما باد روي آوردن به اينگونه از ارزشهاي اخلاقي، و از يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخي از آن ارزشهاي اخلاقي بهتر از رها كردن بسيار است
🌿🌺🌿🌺🌿
شرح و تفسیر حکمت ۲۸۹ رو اینجا👇👇 بخوانید
https://www.yjc.ir/fa/amp/news/6429795
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَي
⚘
✅سوره مُؤْمِنُونَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَي رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ (50)
و ما (عيسى) فرزند مريم و مادرش را معجزه قرار داديم و آن دو را در سرزمينى مرتفع كه داراى آرامش و امنيّت و آب گوارا بود جاى داديم.
🌿نکته:
كلمه ى «مَعين» به آبى گفته مى شود كه روى زمين جارى باشد.
خداوند در اين سوره از عيسى ومريم به عنوان يك آيه ياد كرده است، ولى درباره ى شب و روز مى فرمايد: «جعلنا الليل والنّهار آيتَين» [89] شب و روز دو آيه هستند و اين به خاطر آن است كه تولّد عيسى بدون پدر، همان زايمان مريم بدون شوهر است.
در اينكه منطقه بلندى كه آب جارى داشته و خداوند عيسى و مادرش را در آنجا جاى داده، كجاست؟! دو مورد بيان شده است:
الف: مراد از «رَبوَة» كوفه و مراد از «ذات قرار» مسجد كوفه و مراد از «مَعين» آب فرات است كه در كوفه دائماً جارى مى باشد. [90]
ب: مراد دمشق است كه از بهترين مناطق شام است. [91]
-----
89) اسراء، 12.
90) بحار، ج 14، ص 239.
91) تفسير درّالمنثور.
ان
📜پیام:
- مقام نبوّت، برترين مقام هاست. (نام عيسى به خاطر مقام نبوّت قبل از مادرش برده شده است). «ابن مريم و اُمّه آية»
- پديده هاى مهم و حوادث عجيب را وسيله ى شناخت خدا و نشانه ى قدرت غيبى او بدانيد. «آية»
- آب و امنيّت، از مزاياى ضرورى مسكن و زندگى است. «ذات قرار و مَعين»
منبع:تفسیر نور
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران 🎆روز پرهيزكاران پرهيزكاران در روز، دانشمنداني
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳-به همام درباره پرهيزكاران
✅فراز آخر
🌸نشانه هاي پرهيزكاران
و از نشانه هاي يكي از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مي بيني، در دينداري نيرومند، نرمخو و دورانديش، داراي ايماني پر از يقين، حريص در كسب دانش، و با داشتن علم بردبار، و در توانگري ميانه رو، در عبادت فروتن، و آراسته در تهيدستي، در سختي ها بردبار، در جستجوي كسب حلال، در راه هدايت شادمان، پرهيزكننده از طمع ورزي، مي باشد، اعمال نيكو انجام مي دهد و ترسان است، روز را به شب مي رساند با سپاسگزاري، و شب را به روز مي آورد با ياد خدا، شب مي خوابد اما ترسان، و برمي خيزد شادمان، ترس براي اينكه دچار غفلت نشود، و شادماني براي فضل و رحمتي كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مي كند،
روشني چشم پرهيزكار در چيزي قرار دارد كه جاودانه است، و آنچه را ترك مي كند كه پايدار نيست، بردباري را با علم، و سخن را با عمل، درمي آميزد پرهيزگار را مي بيني كه: آرزويش نزديك، لغزشهايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند، اگر در بيخبران باشد نامش در گروه يادآوران خدا ثبت مي گردد، و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بيخبران نوشته نمي شود، ستمكار خود را عفو مي كند، به آنكه محرومش ساخته مي بخشد،
آن کس که با او بریده مي پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بديهاي او پنهان و كار نيكش آشكار است. نيكي هاي او به همه رسيده، و آزار او به كسي نمي رسد. در سختي ها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشيها سپاسگزار است، به آنكه دشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آنكه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پيش از آن كه بر ضد او گواهي دهند به حق اعتراف مي كند، و آنچه را به او سپرده اند ضايع نمي سازد، و آنچه را به او تذكر دادند فراموش نمي كند. مردم را با لقبهاي زشت نمي خواند، همسايگان را آزار نمي رساند، در مصيبتهاي ديگران شاد نمي شود، و در كار ناروا دخالت نمي كند، و از محدوده حق خارج نمي شود، اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمي كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمي شود، و اگر به او ستمي روا دارند صبر مي كند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولي مردم در آسايشند، براي قيامت خود را به زحمت مي افكند، ولي مردم را به رفاه و آسايش مي رساند، دوري او از برخي مردم، از روي زهد و پارسايي، و نزديك شدنش با بعضي ديگر از روي مهرباني و نرمي است، دوري او از تكبر و خودپسندي، و نزديكي او از روي حيله و نيرنگ نيست، (سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همام ناله اي زد و جان داد. امام (ع) فرمود:) سوگند بخدا من از اين پيش آمد بر همام مي ترسيدم، سپس گفت: آيا پندهاي رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مي كند؟ شخصي رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد؟ امام (ع) پاسخ داد: واي بر تو، هر اجلي وقت معيني دارد كه از آن پيش نيافتد و سبب مشخصي دارد كه از آن تجاوز نكند، آرام باش و ديگر چنين سخناني مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.
🌴🌴🌴
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
📕نهج البلاغه/حکمت ۲۹۰
✅ مسؤلیت نعمتها(اخلاقی،اعتقادی)
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَي مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَي شُكْراً لِنِعَمِه
ِو درود خدا بر او فرمود: اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمي داد، لازم بود نافرماني نشود به خاطر سپاسگزاري از نعمتهاي او
🌺🌿
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۹۰
💥به پاس نعمت هایش عصیان مکن
امام علیه السلام در این کلام شریف خود به نکته دقیقى در مسائل مربوط به اطاعت وترک معصیت اشاره مى کند، مى فرماید: «اگر خداوند تهدید به عذاب در برابر عصیان نکرده بود باز واجب بود که به پاس نعمتهایش نافرمانى او نشود»؛ (لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ آللّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ). متکلمان، در علم کلام، نخستین مسئله اى را که مورد بحث قرار مى دهند مسئله وجوب معرفة الله است؛ یعنى ما باید به دنبال این مسئله برویم که خالق این جهان کیست و صفاتش چیست؟ چراکه وجود خود را مشمول نعمتهاى فراوان مادى و معنوى مى بینیم و مى دانیم این نعمتها از ما نیست؛ از لحظه انعقاد نطفه ما در رحم مادر، تا لحظه اى که چشم از این جهان فرو مى بندیم نعمت هایى به سوى ما سرازیر است که بسیارى از آنها را حتّى یک گام براى تحصیلش برنداشتیم. وجدان آدمى قضاوت مى کند که به دنبال آفریننده این نعمتها برویم و شکر منعم به جا بیاوریم. از اینجا مسائل مربوط به خداشناسى و معارف دینى شکل مى گیرد. در مسائل عملى که مربوط به اطاعت و ترک عصیان است نیز همین معنا صادق است. به فرض که خداوند مجازاتى براى معصیت کاران قرار نداده بود بازهم وجدان ما قضاوت مى کرد که از باب شکر منعم عصیان او را ترک کنیم. از اینجا روشن مى شود که مسئله اطاعت فرمان خدا و ترک عصیان او مسئله اى عقلى است که از مسئله شکر منعم، سرچشمه مى گیرد. برخلاف کسانى که تصور مى کنند اینها تنها جنبه شرعى و قرارداد الهى دارد. ازاینرو در حدیثى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مى خوانیم که شبى از شبها عایشه (هنگامى که تلاش و کوشش پیامبر صلی الله علیه و آله را در عبادت پروردگار دید) گفت: چرا اینقدر خود را به زحمت و رنج مى افکنى در حالى که خداوند گذشته و آینده تو را بخشیده است؟ پیامبر صلی اله علیه و آله فرمود: «اى عایشه! أَلا أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؟؛ آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟». اضافه بر اینها مى دانیم، ترک معصیت پروردگار و اطاعت فرمان او چیزى بر جلال و عظمت او نمی افزاید، بلکه تمام واجبات داراى آثار مثبت و مصالحى است که به فاعل آن مى رسد و تمام معاصى و گناهان داراى زیانها و آثار منفى است که از تارک آن دور مى شود. در کتاب مناقب «ابن جوزى» دو شعر در زمینه همین روایت، از شاعرى آمده است که بعضى گفته اند گوینده این شعر، مولا امیرمؤمنان علیه السلام است. هَبِ الْبَعْثَ لَمْ تَأْتِنَا رُسُلُهُ وَجَاحِمَةُ النَّارِ لَمْ تُضْرَمْ أَلَیْسَ مِنَ الْوَاجِبِ الْمُسْتَحَقِّ حَیَاءُ الْعِبَادِ مِنَ الْمُنْعِم گیرم خداوند پیامبرانش را به سوى ما نفرستاده بود ـ و آتش دوزخ افروخته نبود. آیا واجب و لازم نیست ـ که بندگان از بخشنده نعمت ها حیا کنند؟ (و ترک نافرمانى و عصیان نمایند؟) مرحوم کمره اى این حدیث را به شعر فارسى درآورده و مى گوید : خدا گر به عصیان نکردى عذاب سزا بود ترکش به شکر نعم قابل توجه اینکه در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام که در غررالحکم آمده است مى خوانیم: «اَقَلُّ ما یَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أنْ لا یَعْصِىَ بِنِعْمَتِهِ؛ کمترین چیزى که به عنوان اداى حق بخشنده نعمتها واجب است این است که با نعمت او عصیان او نشود». مثلاً خداوند به انسان چشم و گوش بخشیده است، با چشم و گوش خود او را معصیت نکنیم، اموالى عنایت فرموده، با این اموال به عصیان او برنخیزیم. از آنچه گفته شد این نکته روشن مى شود که پاداش هاى الهى، تفضلى است از سوى او نه استحقاقى از سوى بندگان، چراکه هرگونه اطاعت و ترک معصیت، حداقلِ شکر نعمت است، بنابراین استحقاقى در کار نیست و همانگونه که در بالا آمد در اطاعت فرمان خدا و ترک معصیت او منافعى است که به مکلفان بازمى گردد. در برابر خدمتى که انسان دارد به خود مى کند پاداش، چه مفهومى دارد؟
🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ ✅سوره مُؤْمِنُونَ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً
⚘
✅سوره مُؤْمِنُونَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (51)
اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه (و پسنديده) بخوريد و كار نيكو انجام دهيد، همانا من به آنچه انجام مى دهيد آگاهم
🌿نکته:
در قرآن كريم، در كنار «كُلوا» دستورات ديگرى نيز ذكر شده است مانند:
الف: «كُلوا... وشكروا» [92] بخوريد و خدا را شكر كنيد.
ب: «كُلوا... واطعموا» [93] بخوريد و اطعام كنيد.
ج: «كُلوا... ولاتسرفوا» [94] بخوريد و اسراف نكنيد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ذيل اين آيه فرمودند: حضرت عيسى از دستمزد نخ ريسى مادرش مريم تغذيه مى كرد. [95]
امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه مى فرمايد: مراد از طيّب، حلال بودن است. [96]
در حديث مى خوانيم: «اِنّ اللّه لايقبل عبادة مَن فى جُوفه لُقمة من حرام» كسى كه يك لقمه مال حرام خورده باشد، خداوند عبادت او را نمى پذيرد. [97]
-----
92) سبأ، 15.
93) حج، 28.
94) اعراف، 31.
95) تفسير درّالمنثور.
96) بحار، ج 11، ص 58.
97) تفسير مراغى.
پیام:
- انبيا نيز از موادّ غذايى و مواهب طبيعى بهره مند مى شوند. (توقّع نابجا از انبيا ممنوع) «كُلوا»
- براى دعوت مردم به حقّ، اوّل به فكر زندگى مادّى آنان باشيم.«كلوا... واعملوا»
- تمام اديان الهى با رهبانيّت، انزوا ورياضت مخالفند. «كلوا» (شايد فرمان بخوريد بعد از نام عيسى براى جلوگيرى از رهبانيّتى باشد كه در مسيحيّت مطرح است)
- در آنچه مى خوريد، دو اصل مهم را فراموش نكنيد: الف: حلال بودن. ب: طيّب و پاكيزه بودن. «كلوا من الطيّبات»
- غذا خوردن نيز بايد هدفدار باشد، نه بر اساس هوس. «كلوا - واعملوا»
- عفّت در شكم و تقوا در عمل، مقارن هستند. «كلوا من الطيّبات واعملوا صالحا»
- توفيق عمل صالح، در سايه ى تغذيه حلال و طيب است. «الطيّبات - صالحا»
- تغذيه ى طيّب و سالم و عمل صالح، مورد توجّه تمام اديان الهى است. «يا ايّها الرسل - الطيّبات - صالحا»
- اگر بخوريد و عمل صالح انجام ندهيد، خداوند حتّى به حساب انبيا مى رسد. «اِنّى بما تعملون عليم»
منبع:تفسیر نور
⚘
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۹۴
🔸 در وصف منافقان
خدا را بر توفيقي كه به اطاعتش داده، و ما را از نافرماني بازداشته، ستايش مي كنيم، و از او مي خواهيم كه نعمتش را كامل، و دست ما را به ريسمان محكمش متصل گرداند.
🍂مشكلات رسالت
و شهادت مي دهيم كه محمد (ص) بنده و فرستاده اوست كه در راه رضايت حق در كام هرگونه سختي و ناراحتي فرو رفت، و جام مشكلات و ناگواريها را سركشيد، روزگاري خويشاوندان او به دورويي و دشمني پرداختند، و بيگانگان در كينه توزي و دشمني با او متحد شدند، اعراب براي نبرد با پيامبر عنان گسيخته، و با تازيانه بر مركبها نواخته و از هر سو گرد مي آمدند، و از دورترين سرزمين، و فراموش شده ترين نقطه ها، دشمني خود را بر پيامبر (ص) فرود آوردند.
🍁سيماي منافقان
اي بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش مي كنم، و شما را از منافقان مي ترسانم، زيرا آنها گمراه و گمراه كننده اند، خطاكار و به خطاكاري تشويق مي كنند، به رنگهاي گوناگون ظاهر مي شوند از ترفندهاي گوناگون استفاده مي كنند، براي شكستن شما از هر پناهگاهي سود مي برند، و در هر كمينگاهي به شكار شما مي نشينند، قلبهايشان بيمار، و ظاهرشان آراسته است، در پنهاني راه مي روند، و از بيراهه ها حركت مي كنند، وصفشان دارو، و گفتارشان درمان اما كردارشان دردي است بي درمان، بر رفاه و آسايش مردم حسد مي ورزند، و بر بلا و گرفتاري مردم مي افزايند، و اميدواران را نااميد مي كنند، آن ها در هر راهي كشته اي، و در هر دلي راهي، و بر هر اندوهي اشكها مي ريزند، مدح و ستايش را به يكديگر قرض مي دهند، و انتظار پاداش مي كشند، اگر چيزي را بخواهند اصرار مي كننند و اگر ملامت شوند، پرده دري مي كنند، و اگر داوري كنند اسراف مي ورزند. آنها برابر هر حقي باطلي، و برابر هر دليلي شبهه اي، و براي هر زنده اي قاتلي، و براي هر دري كليدي، و براي هر شبي چراغي تهيه كرده اند، با اظهار ياس مي خواهند به مطامع خويش برسند، و بازار خود را گرم سازند، و كالاي خود را بفروشند، سخن مي گويند اما به اشتباه و ترديد مي اندازند، توصيف مي كنند اما فريب مي دهند، در آغاز، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مي كشانند، آنها ياوران شيطان و زبانه هاي آتش جهنم مي باشند. (آنان پيروان شيطانند، و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند.)
⚘
@Nahjolbalaghe1
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
نهج البلاغه/حکمت ۲۹۱
✅روش تسلیت گفتن(اخلاقی،اجتماعی)
🔹وَ قَالَ ( عليه السلام ) : وَ قَدْ عَزَّي الْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ .
يَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَي ابْنِكَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْكَ ذَلِكَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللَّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ يَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَي عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَي عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ يَا أَشْعَثُ ابْنُكَ سَرَّكَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَكَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ
🔸و درود خدا بر او فرمود: (جهت تسليت گفتن به اشعث بن قيس در مرگ فرزندش) اي اشعث! اگر بر پسرت اندوهناكي به خاطر پيوند خويشاوندي سزاوار است، اما اگر شكيبا باشي هر مصيبتي را نزد خدا پاداشي است. اي اشعث! اگر شكيبا باشي تقدير الهي بر تو جاري و تو پاداش داده خواهي شد و اگر بي تابي كني نيز تقدير الهي بر تو جاري و تو گناهكاري. اي اشعث! پسرت تو را شاد مي ساخت و براي تو گرفتاري و آزمايش بود، و مرگ او تو را اندوهگين كرد در حالي كه براي تو پاداش و رحمت است.
🌺🌿
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
.
🌿شرح و تفسیر حکمت ۲۹۱
اینگونه باید تسلیت گفت امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، به اشعث بن قیس براى از دست دادن فرزندش تسلیت مى گوید؛ تسلیتى بسیار پرمعنا و آموزنده که براى هر مصیبت زده اى کارساز است. نخست به اشعث حق مى دهد که به سبب جنبه هاى عاطفى، محزون باشد. مى فرماید: «اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نیست، زیرا) پیوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى کند»؛ (یَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ). بدون شک عواطف انسانى ایجاب مى کند که انسان به دلیل از دست دادن فرزند یا برادر یا دوست و یا عزیزى از عزیزان غمگین باشد هیچکس نمى تواند این واقعیت را انکار کند. به همین دلیل پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله براى از دست دادن فرزندش ابراهیم گریست و بزرگان دین در مصائب مختلفى گریه کردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دلیل بر ضعف عاطفى اوست. ولى امام علیه السلام به دنبال این سخن، او را به صبر دعوت مى کند و مى فرماید: «اگر صبر و شکیبایى پیشه کنى، خداوند به جاى هر مصیبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى دهد»؛ (وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ). بنابراین لازم است که انسان جلوى طغیان عواطف را بگیرد و زبان به ناسپاسى نگشاید و بى تابى نکند و سخنانى که دلیل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگوید تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شایستگى خود را ازنظر خویشتندارى اثبات کند. درواقع صابران، تسلیم رضاى خداوند و تقدیر او مى شوند و این تسلیم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. این پاداش ممکن است پاداش دنیوى و معادل چیزى که از دست رفته است یا بهتر از آن باشد و ممکن است پاداش اخروى باشد و تعبیر «خَلَفْ» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه که در داستان ایوب پیغمبر علیه السلام مى خوانیم که پس از آن همه صبر و شکیبایى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نیز به او داد. در حدیثى از امام باقر علیه السلام مى خوانیم: «هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه وآله رحلت فرمود (و مصیبت سنگینى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانه آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام کرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلی الله علیه وآله. سپس با استفاده از آیه اى از قرآن چنین گفت: بدانید همه سرانجام مرگ را مى چشند وپاداش خود را روز قیامت همگى مى یابند، آنها که از آتش دوزخ نجات یابند وداخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنیا جز متاع غرور و فریب نیست. (آنگاه افزود: فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَلَفٌ مِنْ کُلِّ هالِکٍ وَعَزاءٌ مِنْ کُلِّ مُصیبَةٍ وَدَرَکٌ لِما فاتَ؛ نزد خداوند متعال براى هرچیزى که از دست رفته ثوابى است و تسلیتى از هر مصیبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است». در دومین بخش این تسلیت، امام علیه السلام بار دیگر خطاب به اشعث می کند و به نکته دیگرى در تأیید نکته اول، نکته اى که بسیار آموزنده و جامع است، اشاره کرده مى فرماید: «اگر صبر و شکیبایى کنى مقدرات بر تو جارى مى شود (و مسیر خود را طى مى کند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى کنى بازهم مقدرات مسیر خود را مى پیماید و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (یَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ ).
هدایت شده از وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى⚘
اشاره به اینکه شکیبایى و بى تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختیار ما چیزى را تغییر نمى دهد، نه شکیبایى جلوى حادثه را مى گیرد و نه بى تابى. تنها تفاوتى که در این میان پیدا مى شود این است که شکیبایان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسلیم و رضایشان در برابر تقدیرات الهى مى برند و بى تابان براثر ترک تسلیم و رضا و گاه اعتراض به تقدیر الهى و شکایت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى شوند. جالب اینکه در حدیثى مى خوانیم: «جمعى (از شیعیان) خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند در زمانى که فرزند بیمارى داشت، آنها آثار غم و اندوه و بى قرارى را در حضرت دیدند، به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند اگر این بیمار از دنیا برود ما از این بیم داریم که چیزى از حضرت مشاهده کنیم که براى ما ناخوشایند باشد؛ ولى چیزى نگذشت که صداى گریه و ناله را از داخل خانه شنیدند. امام بیرون آمد در حالى که روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض کردند: فداى تو شویم ما بیم داشتیم که اگر چنین حادثه اى واقع شود از تو چیزى ببینیم که همه ما را اندوهگین کند. امام علیه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ أنْ نُعافا فیمَنْ نُحِبُّ فَإذا جاءَ أمْرُ اللهِ سَلَّمْنا فیما أُحِبُّ؛ ما دوست داریم که عافیت نصیب کسى بشود که محبوب ماست و لذا نگرانیم و دعا مى کنیم؛ اما هنگامى که فرمان خدا فرا برسد (و محبوب ما از دست برود) ما تسلیم در برابر چیزى هستیم که خدا آن را دوست دارد». حضرت در سومین جمله با تعبیر زیبا و گویاى دیگرى اشعث را تسلیت مى دهد و مى فرماید: «اى اشعث، فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى که (زنده بود و) آزمایش و فتنه براى تو محسوب مى شد ولى تو را محزون ساخت در حالى که براى تو مایه ثواب و رحمت است (آیا باید از بلا و فتنه مسرور باشى و از ثواب و رحمت غمگین؟)»؛ (یَا أَشْعَثُ، ابْنُکَ سَرَّکَ وَهُوَ بَلاَءٌ وَفِتْنَةٌ، وَحَزَنَکَ وَهُوَ ثَوَابٌ وَرَحْمَةٌ). این سخن، اشاره اى است به آیه شریفه (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ). مرحوم «مغنیه» در شرح نهج البلاغه خود مى گوید: فرزند ازآنرو براى پدر خود بلاست که تکالیفى بر دوش او مى نهد به خصوص امروز که پسران ودختران براثر انحرافات اخلاقى مایه غم و اندوه پدرانند و این پدرانِ بیچاره، گویى در میان دو طبقه آتش، تحت فشار قرار دارند: آتش محبت و عاطفه و آتش اندوه وحزن نسبت به فرزندى که شیطان او را از دست آنان گرفته است. وچاره اى جز حسرت و اندوه و ناله ندارند و شک نیست که این حزن، مایه ثواب و رحمت است، همانگونه که امام علیه السلام در جمله بالا فرموده است. آنچه را مرحوم «مغنیه» گفته گرچه یک واقعیت است؛ ولى تفسیر کلام امام علیه السلام نیست. منظور امام علیه السلام این است که فرزند در حیات خود، مایه امتحان وآزمایش وفتنه است؛ولى درمرگش خداوند ثواب و رحمت به صابران مى دهد؛ آیا جاى تعجب نیست که انسان از حیاتش مسرور باشد و از مرگش غمگین؟ نکته ها ۱. اشعث بن قیس کیست؟ در جلد نخست و جلد هشتم از همین کتاب، شرح حال اشعث بن قیس را آورده ایم که خلاصه اش این است: اجمالاً او مردى منافق و مفسد بود که در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله ظاهرآ مسلمان شد و بعد از آن حضرت در صف مرتدّین قرار گرفت. سپس اسیر شد واظهار ندامت و پشیمانى کرد و خلیفه اول او را بخشید و در حکومت امیرمؤمنان على علیه السلام با دشمنان آن حضرت رابطه داشت، هرچند ظاهرآ در صف پیروان آن حضرت بود و فعالیتهاى تخریبى فراوانى داشت. اینکه امیرمؤمنان على علیه السلام این منافق را به سزاى اعمالش نمى رساند ظاهرآ به دلیل داشتن قوم وقبیله اى نیرومند بود که امکان داشت ناآگاهانه سر به شورش بردارند. فرزندان اشعث نیز راه او را ادامه دادند و در داستان امام حسین علیه السلام وکربلا در صف دشمنان آن حضرت قرار گرفتند. دخترش جعده، همان کسى بود که امام حسن مجتبى علیه السلام را مسموم کرد. براى شناختن این خانواده ننگین این حدیث امام صادق علیه السلام کفایت مى کند که فرمود: «إِنَّ الاَْشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ شَرِکَ فِی دَمِ أَمِیرِالْمُوْمِنِینَ وَابْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ الْحَسَنَ وَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ شَرِکَ فِی دَمِ الْحُسَیْنِ؛ اشعث بن قیس در ریختن خون امیرمؤمنان علیه السلام (با ابن ملجم مرادى) شرکت داشت و دخترش جعده، امام حسن علیه السلام را مسموم کرد و پسرش محمد، در ریختن خون پاک امام حسین علیه السلام شرکت جست». ۲. راه و رسم تعزیت گفتن یکى از کارهایى که اسلام به آن تشویق کرده تعزیت گفتن و تسلّى دادن افراد غمگین و مخصوصاً مصیبت دیده است تا آنجا که حتى آن بزرگواران به دشمنانشان نیز در مصیبتها تسلیت مى گفتند، همان گونه که در حدیث شریف بالا، امیرمؤمنان على علیه السلام به اشعثِ منافق تسلیت گفت و این یک خلق و خوى انسانى و بزرگوارانه است. در حدیثى از رسول خدا علیه السلام مى خوانیم: «مَنْ عَزَّى مُصَاباً کَانَ لَه