eitaa logo
یاوران نهج‌البلاغه✌️
34 دنبال‌کننده
97 عکس
22 ویدیو
0 فایل
امروز اگر می‌خواهی غربت امام‌زمانت را پایان‌دهی... باید به حرمت چادر خاکی مادر😢 برای یاری علی قیام کنی ارتباط با ادمین: @farzandemahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت دوازدهم: «فتح خیبر، پایانی بر افسانه یهود» ✳️ پرچم فتح در دست محبوب خدا و رسول 🔻[در جنگ خیبر، پس از آنکه مسلمانان قلعه های یهود را به محاصره در آوردند] رسول خدا دستور حمله را صادر کردند و در روز اول پرچم لشکر را به دست ابوبکر و در روز دوم به دست عمر دادند و آنها را با گروهی روانه میدان کردند، اما هر دو با تحمل شکست بازگشتند. بعد از این دو شکست رسول خدا فرمودند: «قسم به خداوندی که جانم در دست اوست فردا پرچم را به دست مردی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. وی هرگز از میدان جنگ فرار نمی کند و خداوند به دست او پیروزی را نصیب ما خواهد کرد». 🔻[بعد از انتظار همگان در روز سوم] رسول خدا کسی را پی من فرستادند و من با وجود چشم در شدید نزد ایشان رفتم. ایشان دست بر چشمان من نهادند و برای من دعا کردند و درد چشم من برطرف شد. ✳️ فتح خیبر با نیروی الهی 🔻مردان و پهلوانان جنگجوی یهود از قریش و غیر قریش با ساز و برگ کامل همچون کوه در دژهای محکمشان در برابر ما ایستاده بودند. هرکدام از همراهان من که به نبرد رفت نتیجه ای نگرفت تا اینکه همگی می گفتند: ای ابو الحسن برخیز! پیامبر مأموریت فتح خیبر را به من واگذار کردند. من هر جنگجویی را که از قلعه خارج شد و به نبردم آمد کشتم و هر قهرمانی را زمین گیر کردم. چونان شیری بر آنها یورش بردم تا همگی به قلعه گریختند. در قلعه خیبر را با دست خود از جا کندم و به تنهایی وارد قلعه شدم. هر کس عرض اندام کرد کشته شد و بقیه به اسارت در آمدند. در آن حال، جز خدا کسی یاور من نبود. 🔻به خدا سوگند، آن نیرو و توانی که با آن در قلعه خیبر را از جا کندم و چهل ذراع پشت سر خود انداختم، نیروی بدنی در اثر خوردن غذا نبود. آن نیرو از قدرت ملکوتی و جانی نشأت می گرفت که از نور خدا و رسولش روشن شده بود. پس از فتح خیبر خدمت رسول خدا رسیدم و ایشان با گرمی از من استقبال کردند و سخنانی فرمودند و گفتند اگر از امتم نمی ترسیدم که همانند مسیحیان درباره عیسی که کفرآمیز و اغراق آمیز سخن گفتند مطالبی درباره فضیلت تو می گفتم که پس از آن بر هر جمعی وارد شوی خاک پای تو و قطرات وضوی تو را برای شفا و تبرک ببرند! ..... 📚 منابع: 1. مسنداحمدحنبل جلد1 صفحه 99 2 . خصایص النسایی صفحه 52 3 . العقدالفرید جلد4 صفحه 312 4 . فرائدالسمطین صفحه 264 📗 کتاب علی از زبان علی @nahjolbalagheiam
✍ بازنویسی تاریخ زندگی اميرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت سی و سوم ❇️ شورای شش نفره خلافت 🔻هنگامی که به طور ناگهانی به عمر حمله شد و در بستر مرگ افتاد، می‌رفت تا زمامداری امت به سهولت به دست من برسد تا بتوانم وظایفم را در قبال امت اسلامی، همراه با آینده روشن رقم بزنم، اما متاسفانه خلیفه دوم در بستر مرگ تصمیم جدید گرفت، وی شش نفر را برای خلافت کاندیدا کرد و مرا یکی از آن ۶ نفر قرارداد و هیچ یک از امتیازات مرا به حساب نیاورد؛ حتی بعضی از آن افراد را به من ترجیح داد. 🔻 در هر حال خلافت را میان شش تن به شورا گذاشت تا با اکثریت آرا فردی را از میان خود برای زمامداری تعیین کنند و پسرش را نیز بر سر ما گماشت تا اگر کسی را از میان خود به خلافت بر نگزیدیم گردن همه ما را بزند. ❇️ تعجب از بی خبری مردم 🔻 تعجبم از بی خبری مردم بود که می‌پنداشتند ابوبکر را رسول خدا صلی الله علیه و آله به جانشینی خود منصوب کرده است، که اگر این مطلب درست بود، از انصار پوشیده نمانده بود. مردم از یاد برده بودند که خود آنان با تشکیل شورایی با ابوبکر بیعت کرده بودند و ابوبکر فقط با اراده و خواست شخصی خود، این مسئولیت را به عمر واگذار کرد و عمر نیز با نظر خود این انتخاب را در میان شش تن قرارداد!! بسیار جای تعجب و شگفتی است از اختلاف و تفاوت عملکرد ایشان؛ هنگامی که عمر ترکیب شورای خلافت را مشخص کرد، به عباس گفتم: خلافت را از ما گرفتند. عباس پرسید: چگونه فهمیدی؟ گفتم: از آن جا که اسم آن را کنار من قرار داده، و گفته است: نظر اکثریت معتبر است و اگر اکثریتی نباشد و دو گروه سه نفره تشکیل شود، فردی که برای خلافت انتخاب می شود از گروه عبدالرحمان بن عوف باشد، با این حساب سعد که با عمویش عبدالرحمان مخالفت نخواهد کرد، از سوی دیگر عبدالرحمان نیز داماد عثمان است. این سه تن که با هم اختلاف نخواهند کرد. عبدالرحمان هم در این جمع سه نفره قرار دارد، در نتیجه یا عبدالرحمان به عثمان رای خواهد داد یا عثمان به عبدالرحمان، درچنین اوضاعی، حتی اگر دو تن دیگر یعنی طلحه و زبیر نیز با من باشند، فایده ای نخواهد داشت. آری من مطمئن هستم که یکی از این دو تن (یا عبدالرحمن یا عثمان) خلیفه خواهد شد. 📚منابع: 1.الخصال جلد 2 صفحه 374 2.الاختصاص صفحه 173 3.ارشادالقلوب جلد2 صفحه 351 4.کشف المحجه صفحه 245 5.تاریخ طبری جلد3 صفحه 294 6.شرح نهج البلاغه جلد1 صفحه 191 📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @nahjolbalagheiam
✍ بازنویسی تاریخ زندگی اميرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت سی و چهارم: ❇️ حکمت حضور در شورای شش نفره 🔻عبدالله بن عباس همانند من پیش‌بینی کرد که خلافت عثمان قطعی خواهد بود؛ به همین دلیل از من خواست که از شرکت در شورا اجتناب کنم ولی من دلایل دیگری برای حضور در شورا داشتم و به او گفتم: من هم از نتیجه شورا آگاهم ولی همراه آنها وارد شورا خواهم شد؛ زیرا حضور من در شورا به معنی این است که عمر مرا شایسته خلافت دانسته است؛ در حالی که در جریان سقیفه از رسول خدا نقل می‌کرد که نبوت و امامت در یک خاندان جمع نمی شود. من وارد شورایی که عمرتعیین کرده می شوم تا به مردم ثابت شود رفتار وی متناقض با سخنی است که خود او به رسول خدا نسبت داده است. ❇️ گزارشی از جلسه داخلی شورا 🔻هر یک از اعضای شورای شش نفره تلاش می کرد کار را به نفع خود تمام کند. سخنان زیادی رد و بدل می شد و من در همه حال خاموش بودم تا این که از من نیز نظرخواهی کردند. من گزارشی از گذشته و سابقه خود به آنها ارائه دادم و مطالبی که بر آنها هم پوشیده نبود، فقط به منظور یادآوری و اتمام حجت، دلیل شایستگی خودم را برای خلافت متذکر شدم و در پایان وصیت و سفارش اکید رسول خدا را که بر عهده شان بود به یادشان آوردم. اما علاقه به ریاست و فرمانروایی و طعم شیرین دنیا و مقام و منصب و پیروی از راه و روش گذشتگان موجب شد که آنان در پی خلافت حقی باشند که خداوند برای آنها قرار نداده بود. 🔻با هر کدام از آنان که به تنهایی سخن می گفتم و سرانجام کارش را متذکر می شدم و از فرجام جایگاهی که به ناحق در جستجویش بود می ترساندمش، اظهارات مرا می پذیرفت اما برای بیعت با من شرط می‌کرد که پس از خود خلافت را به او واگذارم. آنان در صحبت‌های ایشان با من به وضوح دریافتند که من فقط فکر احیای حق وپیمودن صراط مستقیم الهی هستم..... و دریافتند که غیر از حقوقی که خدا برای آنها در نظر گرفته، حقی به آنها نخواهم داد، با اینکه می دانستند تنها فرد شایسته خلافت من هستم، بنابراین یکی از مستبدان جمع برخاست و با تندی کار را از دست من خارج ساخت و به طمع استفاده های نامشروع آن را به عثمان واگذار کرد… 🔻 آنان از سوابق و شخصیت عثمان به خوبی آگاه بودند و می دانستند که وی شایستگی لازم را برای زمامداری امت ندارد. او در جنگ بدر که قلّه افتخار مسلمانان بود، نقشی ایفا نکرد و در صحنه های سرنوشت ساز دیگر، رسول خدا را یاری نکرد و سابقه درخشانی از او در دست نبود.. 📚منابع: 1.شرح نهج البلاغه جلد یک صفحه 189 2.ارشادالقلوب جلد 2 صفحه 353 3.الاختصاص صفحه 173 4. الخصال جلد 2 صفحه 375 📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ادامه دارد...
✍بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت سی و پنجم: ❇️ نصیحت به اعضای شورا 🔻حمد و سپاس از آن خدایی که محمد (صلی الله علیه و آله) را از میان ما به عنوان پیامبر برانگیخت و به عنوان فرستاده به سوی ما فرستاد. پس ما خاندان نبوت و معدن حکمت و امان برای اهل زمین و نجات برای کسانی هستیم که در پی سعادت هستند. 🔻ما را حقی است که اگر به ما بدهند آن را می‌گیریم و گرنه بر پایداری خود ادامه می دهیم اگر چه روزگارانِ درازی طول بکشد. اگر رسول خدا تعهدی از ما گرفتند، بدون ضعف و سستی آن را به انجام می‌رسانیم و اگر سخنی به ما گفته‌اند تا پای جان برای تحقق آن مبارزه می کنیم. ...سخنم را خوب گوش کنید و گفتارم را با دقت در نظر بگیرید شاید پس از این جلسه شمشیرها از میان کشیده شود و پیمانها بشکند و برخی پیشوای گمراهان شوند و از نادانان پیروی کنند. ❇️ خودداری از قبول پیش شرط عبدالرحمان 🔻در شورا زبیر رأی خود را به من واگذار کرد و طلحه به عثمان و سعد نیز به عبدالرحمان رأی داد. در این وضعیت رأی عبدالرحمان سرنوشت ساز شد...عبدالرحمن سه بار از ما دو نفر پرسید: کدام یک از شما امر خلافت را می پذیرید؛ مشروط بر اینکه به سیره رسول خدا عمل کنید و همانند دو صحابی ایشان ابوبکر و عمر رفتار کنید و از روش آن دو تجاوز نکند؟ 🔻پاسخ من در هر بار چنین بود: من خلافت را می‌پذیرم، مشروط بر اینکه در میان امت اسلامی به اندازه‌ای که امکان تلاش هست و در طاقتم می گنجد، مطابق سیره و روش رسول خدا رفتار کنم و برای موفقیت در این امر از خدایم یاری می طلبم و عثمان در پاسخ جواب مثبت می‌داد و عمل به سیره ابوبکر و عمر را می پذیرفت و بدین ترتیب عبدالرحمان با عثمان بیعت کرد. ❇️ قصد عبدالرحمان از شرط سنت ابوبکر و عمر عبد الرحمن گفت: من با تو بیعت می کنم، به همان شرطی که مدنظر عمر بود؛ یعنی کسی از بنی هاشم را بر مصدر امور نگماری. 🔻من در پاسخ به او با قاطعیت گفتم: وقتی مسئولیت اداره حکومت را به من واگذار می کنی، دیگر به تو چه ارتباطی دارد که من به چه کسانی مسئولیت می دهم. وظیفه من این است که تمام سعی و تلاش خود را برای اداره امت اسلامی به کار بندم و هر کسی را که توانا و امانتدار یافتم برای اداره امور به کار گیرم، چه از میان بنی هاشم باشد یا از میان غیر بنی هاشم. عبدالرحمان پاسخ داد: نه! به خدا سوگند تا این شرط را نپذیری با تو بیعت نمی کنم. من هم با صراحت گفتم به خدا سوگند که تا ابد چنین تعهدی به تو نمی دهم و به او یادآوری کردم با وجود کتاب خدا و سنت هیچ نیازی نیست که وام دار کس دیگری باشیم، ولی تلاش تو این است که با پیروی از سنت و سیره شیخین حکومت را از دست من خارج کنی! 🔻 وقتی او با عثمان بیعت کرد به او یادآور شدم که این اولین باری نیست که به ما هجوم آورده اید و حق ما را ضایع ساخته اید، صبری نیکو خواهیم داشت و خداوند یگانه یار و مددکار ماست. به خدا سوگند، تلاش تو بدین منظور بود که او پس از خود، تو را به مسند بنشاند و البته قدرت خداوند در هر روز تدبیری دارد. عبدالرحمن مرا تهدید کرد و گفت: ای علی! خویش را در معرض خطر قرار نده! من بسیار اندیشیدم و با مردم نیز مشورت کردم ، مردم به غیر از عثمان راضی نبودند. 📚منابع: 1.تاریخ طبری جلد3 صفحه 297 2.العقدالفرید جلد 4 صفحه 279 3.الکامل جلد 2 صفحه 223 4.شرح نهج البلاغه جلد 1صفحه 195 📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد ...
✍بازنویسی تاریخ زندگی اميرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت سی وششم: ❇️ پاسخ به یک تهمت 🔻 عبدالرحمان که در برابر استدلال های قوی من پاسخی نداشت و ناچار شد بگوید ای فرزند ابوطالب تو به امر خلافت حریص هستی. گفتم: به خدا سوگند شما با اینکه از رسول خدا دورتر هستید بیشتر به خلافت حرص می ورزید. اما من شایسته خلافت و نزدیکتر به رسول خدا هستم. من فقط حق خویش را مطالبه می کنم و این شمایید که همواره مانع راهم شده اید. وقتی اینگونه با وی سخن گفتم و در میان حاضران اقامه دلیل کردم، مبهوت و سرگردان ماند و نمی دانست در پاسخم چه بگوید. ❇️ اگر لب به حقایق بگشایم…. 🔻به خدا سوگند مردم در حالی با ابوبکر بیعت کردند که من از همه به امر خلافت شایسته تر بودم و بیشتر از دیگران حق ورود به این عرصه را داشتم، اما همراهی کردم، زیرا نگران بازگشت مردم از دین بودم و می‌ترسیدم که مخالفت من زمینه را برای جنگ داخلی فراهم سازد. ابوبکر زمینه را برای بیعت مردم با عمر فراهم ساخت .... ولی باز هم به دلایل قبل همراهی کردم. 🔻اکنون عمر از دنیا رفته است، شما تصمیم گرفته اید با عثمان بیعت کنید؛ این بار همراهی نمی‌کنم و زیر بار نمی روم. عمر مرا در کنار پنج نفر قرارداده است و من نفر ششم شده‌ام! او به جایگاه و صلاحیت من هیچ توجهی نکرده است و دیگران نیز به جایگاه من اعتنایی ندارند و حقوقم را نادیده می‌گیرند، گویی ما همگی یکسان هستیم! به خدا سوگند اگر بخواهم لب به سخن بگشایم و حقایقی را درباره خود بیان کنم هیچ کس نمی‌تواند حتی یک جمله از سخنانم را نقض کند. ❇️ اتمام حجت با شورای شش نفره 🔻[ هنگامی که اعضای شورا خلافت عثمان را پذیرفتند، برای اتمام حجت با آنها برخاستم و به بخشی از سوابق خود اشاره کردند و در پایان هر بخش آنها به درستی سخنانم اعتراف کردند] 🔻من دوست دارم از من بشنوید تا اگر حق بود، بپذیرید و اگر باطل بودند انکارش کنید. شما را به خدا سوگند می دهم که از ضمیر شما آگاه است اگر راست بگویید او از راستگویی شما آگاه است و اگر دروغ بگویید، دروغ شما را می داند. آیا در میان شما، کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و در مقابل دو قبله نماز گزارده باشد؟ آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند متعال درباره اش چنین بفرماید «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»؟ آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟ و به برتری های دیگرم آنها را خطاب دادم؛ مثل شناخت من از خداوند و توحیدم. همچنین عمویم که سرور شهیدان است و یا همسرم که سرور زنان اهل بهشت است و نیز دو فرزندم که سرور جوانان اهل بهشتند و نیز آگاهی ام از ناسخ و منسوخ قرآن و سنت رسول خدا ... 🔻و گفتم آیا جز من کسی در میان شما هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد:«هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست. خداوندا یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن. حاضران این سخنان را به غایبان برسانند»؟ و ماجراهای جنگ خیبر و رشادت ها و پرچمی که رسول خدا به دست من داد را یادآوری کردم. و نیز سخنان رسول خدا را که فرمود: « هر که با علی دشمنی می‌کند و می پندارد مرا دوست می‌دارد، دروغگوست»...و فرموده ی دیگر ایشان که:« همانا من برای تنزیل قرآن جنگیدم و تو برای تأویل آن خواهی جنگید.» 📚منابع: 1.قرآن کریم سوره نساء آیه 59 2. المناقب خوارزمی صفحه 313 3.نهج البلاغه خطبه 246 📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد ... @nahjolbalagheiam
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃قسمت سی و هفتم: ❇️تو و شیعیان تو رستگارند 🔻... و نیز گفتم آیا در میان شما جز من کسی هست که همراه با فرشتگان مقرب، رسول خدا را غسل داده باشد؟ فرشتگان یاری می دادند و من سخنانشان را می شنیدم که می گفتند پیکر پیامبرتان را بپوشانید تا خداوند شما را بپوشاند. 🔻آیا جز من، کسی اعلام کننده سوره برائت بود!؟ آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «بعد از من حق با علی است علی نیز با حق است، به هر سوی که گرایش پیدا کند حق نیز به همان سوی می‌گراید» و آیاتی چون آیه صدقه دهنده در حال رکوع و آیه تطهیر و آیه ۸ سوره انسان و آیه ۱۸ سوره سجده و آیه ۶۱ آل عمران و ۲۰۷ بقره که درباره موسی و هارون است و بسیاری آیات دیگر که همگی درباره من و خانواده ام نازل شده بود، برایشان یادآوری کردم و گفتم: آیا این آیات درباره شما نازل شده است یا من و خانواده ام؟ 🔻سخنان بسیاری را که رسول خدا درباره من و رابطه اش با خود فرموده بود را برای آنها یادآوری کردم. مانند اینکه فرمودند: «تو و شیعیان تو همه رستگارانند. در روز قیامت آنان سیراب و شاداب و دشمنان تو تشنه و پژمرده می آیند» و نیز فرمودند: «تو در قصر بهشتی من با من هستی و منزل تو در بهشت روبروی منزل من است» و نیز فرمودند: «تو تقسیم کننده دوزخ هستی، تو هر کس را که ایمان آورده و اقرار کرده باشد از دوزخ خارج می کنی و هر کس را که کفر ورزیده باشد در آن رها می سازی» و نیز فرمودند: «تو پایدارترین مردم به فرمان خدا، وفادارترین مردم به پیمان خدا، داناترین مردم به قضاوت، عالم ترین مردم در تقسیم ها و مهربان ترین فرد با مردم هستی» و بسیاری برتری های دیگر از جمله خوردن طعام های بهشتی و ....را به آنها یادآوری کردم. ❇️دعوت به رعایت تقوا 🔻پس از این پرسش ها که همگی چاره‌ای جز پاسخ مثبت و تایید شان نداشتند، خطاب به آنان گفتم: اکنون که اعتراف کردید و انگیزه من برای شما روشن شد، رعایت تقوای خداوند یکتا را به شما سفارش می کنم و شما را از خشم خداوند بر حذر می دارم. پس روی برمگردانید .... وحق را به صاحبانش بدهید... زیرا اگر با من مخالفت کنید با پیامبر اکرم مخالفت کرده‌اید. پس آن را به کسی تسلیم کنید که سزاوار این امر است و این امر سزاوار اوست. ❇️میلی به دنیای شما ندارم 🔻به خدا سوگند، من به دنیای شما میلی ندارم و آنچه به شما گفتم، برای فخر فروشی و ستایش خود نبود، بلکه نعمتهای پروردگارم را متذکر شدم و حجت را برای شما تمام کردم. 📚منابع: 1. الامالی شیخ طوسی مجلس 20 صفحه 545 2.تاریخ دمشق جلد 3 صفحه 118 3.کشف الیقین صفحه 421 4. المسترشد صفحه 62 📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ادامه دارد ...
✍🏻بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت سی و نهم: ❇️ دفاع از اصحاب خاص رسول خدا ﷺ، مانند ابوذر و شهادت بر راستگویی او 🔻[ هنگامی که ابوذر به شام تبعید شده بود، معاویه به عثمان نوشت: با فرستادن ابوذر به شام، اوضاع این شهر به هم ریخته است. عثمان دستور داد: ابوذر را سوار بر مَرکبی عریان به مدینه برگردانید. وقتی ابوذر با پاهای زخم شده به مدینه رسید، او را نزد عثمان آوردند، عثمان به او گفت: به من خبر رسیده است که تو از رسول خدا ﷺ نقل کرده ای که هرگاه شمار فرزندان بنی امیه به سی تن برسد، شهرهای خدا را در میان خود دست به دست می گردانند و بندگان خدا را به بردگی خود در می آورند و دین خدا را به بازیچه می گیرند. ابوذر گفت: آری، من این سخن را از رسول خدا شنیده ام. عثمان رو به من کرد و گفت: ای ابالحسن! آیا تو چنین بیانی از رسول خدا ﷺ شنیده ای؟ من سخن ابوذر را تایید کردم و گفتم:] 🔻این سخن رسول خدا ﷺ است که فرمودند: "آسمان بر سر کسی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده و زمین کسی همچون او بر پشت خود ندیده است." ❇️ بدرقه ابوذر هنگام تبعید وی به ربذه 🔻[من در موقعیتهای مختلف از اصحاب رسول خدا ﷺ دفاع می کردم، هنگامی که شنیدم عثمان تصمیم گرفته ابوذر را به ربذه تبعید کند و مردم را از وداع با او منع کرده، برایم بسیار غمبار و تاسّف آور بود. برخاستم و به همراه حسن و حسین، عقیل، عمار یاسر و فرزندان عباس به بدرقه ابوذر شتافتیم. هنگام خداحافظی برای دلداری ابوذر به او گفتم:] 🔻 ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدی؛ پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی. این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند و تو به خاطر دین خویش، از آنان ترسیدی؛ پس دنیا را برای آنان واگذار و دین خود را بر گیر و از این مردم بگریز! 🔻این دنیا پرستان به سخنان و هشدارهای تو بسی نیازمند و محتاج اند و تو از دنیای آنان بسی بی نیازی! به زودی خواهی یافت که چه کسی فردا سود می برد و مردم به چه کسی بیشتر حسد می ورزند. 🔻 اگر آسمان و زمین درهای خود را بر بنده‌ای ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتی از میان آن دو برای او خواهد گشود. آرامش خود را تنها در حق جستجو کن و چیزی تو را به وحشت نیندازد جز باطل. اگر دنیای این مردم را می پذیرفتی، تو را دوست می‌داشتند و اگر سهمی از آن بر می گرفتی، دست از تو بر می داشتند. ❇️ حمایت از عمار یاسر و عبدالله بن مسعود 🔻 بعد از مرگ ابوذر هم، از تبعید عمار یاسر به ربذه توسط عثمان، ممانعت کردم. همینطور از عبدالله ابن مسعود صحابی رسول خدا ﷺ دفاع کردم و اجازه بی احترامی به او را ندادم. 📚 منابع: ۱.نهج البلاغه، کلام ۱۳۰ ۲. کافی، ج۸، ص۲۰۶ ۳. تذکرة الخواص، ص۱۵۶ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و ششم ✳️ گفت‌وگویی با سعد بن ابی وقاص 🔻[ در مسجد النبی و بین قبر و منبر نشسته بودم که سعد بن ابی وقاص آمد و از من خواست به عثمان کمک کنم و برای حفظ جان او تدبیری بیندیشم. به او گفتم: ] 🔻ای ابا اسحاق! به خدا سوگند، به قدری از عثمان در برابر معترضان دفاع کردم که از سخن گفتن با مردم در این زمینه حیا می‌کنم. آنچه امروز مشاهده می کنی، نتیجه اعمال مروان، معاویه، عبدالله‌بن‌عامر و سعیدبن‌عاص است. هر گاه سراغ عثمان رفتم و نصیحتش کردم که این افراد را از اطراف خود پراکنده کند و به آنان اعتماد نکند، گمان کرد که من بدخواه او هستم و درصدد توطئه‌ای علیه اویم تا کار به اینجا رسید که می‌بینی! ✳️ تلاش برای رساندن آب به عثمان 🔻[ طلحه مانع از رسیدن آب به عثمان شده بود. به وی پیام دادم: ] 🔻مانع از رسیدن آب به این مرد نشوید و اجازه دهید که آب چاهی که در اختیار دارد استفاده کند و کاری نکنید که از عطش کشته شود. 🔻[ طلحه به پیام من توجهی نکرد و من نیز از بردن آب معذور بودم؛ زیرا: ] 🔻در یکی از جلساتی که بین من و عثمان برخوردی پیش آمده بود، سوگند خورده بودم که اگر سخن مرا گوش ندهد، دیگر مانع اعتراض کسی به وی نشوم. اگر این سوگند نبود، خودم پیش‌قدم می‌شدم و برای وی آب می‌بردم. ✳️ فرمان به حسن و حسین برای دفاع از عثمان 🔻[ هنگامی که خبر رسید مردم قصد کشتن عثمان را دارند، به حسن و حسین دستور دادم: ] 🔻شمشیرهای خود را بردارید و در مقابل درِ خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسی برای قتل وی وارد خانه شود. ✳️ تبرّی از خون عثمان 🔻[ هنگامی که خبر کشته شدن عثمان را شنیدم، گفتم: ] در دوستی با دوستانت افراط نکن، شاید روزی تبدیل به دشمنت شوند و در دشمنی با دشمن نیز زیاده‌روی نکن، شاید روزی دوست تو شود. 🔻خدایا! شاهد باش که من از ریختن خون عثمان برائت می‌جویم و بیزارم. ✳️ تحلیلی از قتل عثمان 🔻در موضوع اعتراض علیه عثمان و کشته شدن وی، نکاتی را باید ذکر کنم. گویا این موضوع یکی از نشانه‌های قرن‌های گذشته بود، همانطور که در آیه ۵۱ سوره طه آمده است: " علم آن در کتابی است نزد پروردگار من. پروردگار من نه مرتکب خطا می‌شود و نه فراموش می‌کند." 🔻اصحاب رسول خدا ﷺ که در جنگ بدر همراه آن حضرت بودند، دست از یاری عثمان برداشتند و او را به حال خود رها کردند. اهل مصر نیز وی را به قتل رساندند. ✳️ نقش منِ علی در حادثه قتل عثمان 🔻اما نقش من در این حادثه بدین‌گونه بود که نه به قتل وی فرمان دادم و نه کسانی که قصد کشتن وی را داشتند، از این کار باز‌داشتم. من اگر به قتل وی امر می‌کردم، جزو یاران و مددکاران قاتلان وی محسوب می‌شدم و اگر آنها را از این‌کار باز می‌داشتم، جزو یاری رسانندگان به عثمان می‌شدم که آن را نیز مصلحت نمی‌دیدم. 🔻اوضاع بسیار آشفته و حق و باطل در هم آمیخته و مشتبه شده بود. 🔻موافقان و یاوران عثمان معتقد بودند که بیشترین ضربه را من به عثمان وارد کرده‌ام و مخالفان عثمان فکر می‌کردند که بیشترین یاری‌رسانی به عثمان از جانب من بوده است. 🔻اما نظر من درباره عثمان این است که وی در انتخاب خویش درست عمل نکرد و راه بدی برگزید و البته مخالفان نیز عجولانه برخورد کردند و ناخشنودی خویش را از عملکرد عثمان به گونه‌ای نامناسب بروز دادند. به هر حال خدا میان شما و او قضاوت خواهد کرد. به خدا سوگند! در خون عثمان هیچ تهمتی متوجه من نیست و من همانند دیگر مسلمانان و مهاجران در خانه خویش نشسته بودم و در قتل وی دخالتی نداشتم. 📚منابع : ۱. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۰ ۲. أنساب الأشراف، ج۶ ۳. الامامة و السیاسة، ج۱، ص ۵۹ ۴. العقدالفرید، ج۴، ص۲۹۰ ۵. نهج البلاغه، قصار۲۶۸ ۶. کشف المحجة، ص۲۴۹ ۷. المسترشد، ص۴۱۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و هشتم ❇️ نپذیرفتن خلافت، به هدف آزمودن مردم 🔻[ یکی از دلایل نپذیرفتن خلافت را توضیح دادم: ] شما با رغبت و میل‌تان به من، برای اینکه خلافت را بپذیرم، پیش من آمدید و مرا برای بیعت، از خانه‌ام بیرون کشیدید. من از بیعت با شما خودداری کردم تا جدیت شما را بیازمایم. پس شما اصرار کردید و من نیز امتناع می‌کردم تا اینکه شما همچون شترانی که هنگام آشامیدن آب به گودال‌های آب هجوم می‌برند، برای بیعت با من هجوم آوردید! ❇️ من تنها گزینه مردم بودم 🔻[ در برابر انکار و امتناع من، مردم یک حرف را تکرار می کردند و می گفتند: ] ما برای امر حکومت، جز تو شخص دیگری را سراغ نداریم و جز تو به کس دیگری راضی نمی‌شویم؛ پس بیعت ما را بپذیر تا گرفتار تفرقه نشویم و اختلاف دامنگیر ما نشود. 🔻به یقین امت به غیر تو راضی نخواهند شد و ما نگران هستیم که اگر تو حکومت را نپذیری، مردم گرفتار تفرقه شوند و متفرق گردند. 🔻[ من که سه خلیفه را به خلاف میل باطنی و معیارهای ارزشی خود، تحمل کرده بودم تا تفرقه‌ای میان امت رخ ندهد، این بار می‌دیدم که نپذیرفتن خلافت، مایه تفرقه مردم و فروپاشی وحدت امت اسلامی می شود. ] ❇️ شور و هیجان بی نظیر مردم برای بیعت 🔸فراگیر شدن شعار « بیعت ، بیعت» 🔻شما برای بیعت کردن، شتابان به سوی من روی آوردید، همانند شتر ماده تازه‌زاییده که به طرف بچه‌های خود می شتابد. پیاپی فریاد برآوردید: « بیعت! بیعت! » من دستان خویش را فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشودید؛ من از دست درازکردن امتناع کردم و شما دستانم را به سوی خود کشیدید! ❇️ ازدحام شدید جمعیت برای بیعت 🔻آنگاه به من هجوم آوردید، مانند هجوم شتران تشنه که به آبشخور خود هجوم آورند. چنان ازدحام شد که بیم آن می‌رفت در نتیجه ازدحام کشته شوم یا بعضی از شما بعضی دیگر را زیر دست‌وپا از بین ببرید. از شدت هجوم، بند کفش‌هایم گسست و عبا از روی دوشم افتاد و افراد ضعیف زیر دست‌و‌پا ماندند. 🔻به اندازه‌ای برای بیعت با من شادی کردید که مردم خردسالان را بر روی دوش گرفتند تا بتوانند شاهد مراسم بیعت باشند، سالمندان با پای لرزان برای بیعت‌کردن شتاب می‌کردند و ناتوانان را بر دوش می‌کشیدند و پاها از خستگی واماند. آنگاه گفتید: همانند ابوبکر و عمر با ما بیعت کن که ما جز تو کسی را نداریم و به غیر تو راضی نمی‌شویم. بیعت ما را بپذیر تا پراکنده نشویم و اختلاف نکنیم. این چنین بود که من با تکیه بر کتاب خدا و سنت رسول خدا ﷺ با شما بیعت کردم. 📚منابع : ۱. الإرشاد، ج۱، ص۲۶۰ ۲. الإحتجاج، ج۱، ص۱۷۲ ۳.الإمامةوالسیاسة، ص۱۷۶ ۴.الغارات، ج۱، ص۲۰۳ ۵. شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۹۶ ۶. کشف المحجة، ص۲۵۱ ۷. وقعة صفین، ص۲۰۱ ۸.تاریخ طبری، ج۴، ص۴ ۹. الکامل، ج۲، ص۳۹۶ ۱۰. نهج البلاغه، کلام ۱۳۷ ۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و یکم ✳️ نگرانی از سلطه بنی امیه و بازی آنها با کتاب خدا 🔻به خدا سوگند! امر خلافت را فقط برای این پذیرفتم که مبادا گروهی از بنی‌امیه با زیرکی بر اوضاع مسلط شوند و زمام حکومت مسلمانان را در دست گیرند و در نتیجه، کتاب خداوند متعال بازیچه دست آنان شود. ✳️ بیعت طلحه و زبیر 🔻همانطور که قبلا اشاره کردم طلحه و زبیر برای بیعت پیش قدم شدند، حتی قبل از اینکه شرط خلافت را بیعت در مسجد بگذارم، آنها با من بیعت کردند. 🔻من درباره مواضع آینده طلحه و بیعت شکنی زبیر در آینده، به آنها هشدار دادم، آنها به من اطمینان خاطر دادند که از جانب آنها، مشکلی پیش نخواهد آمد و خدا را شاهد و ناظر بر این امر گرفتند. ✳️ سهم خواهی طلحه و زبیر 🔻[ هنگام بیعت طلحه و زبیر جمله‌ای گفتند که از آن بوی سهم‌خواهی به مشام می رسید، گفتند: بیعت ما مشروط به این است که در حکومت شریک تو باشیم! و من با صراحت پاسخ دادم: ] نه، هرگز! شما با من در سهم بردن از بیت‌المال همسان‌اید. در سهم بیت‌المال، هیچ فرقی بین شما و برده حبشی وجود ندارد و نه من امتیاز خاصی در بیت‌المال دارم و نه فرزندانم. اما اگر اصرار دارید که حتماً از عنوان مشارکت استفاده کنید، مانعی ندارد؛ شما شریک من هستید که در هنگام ضعف و درماندگی به یاری‌ام بشتابید و نه در هنگام قدرت و استقامت. 🔻طلحه و زبیر با من بیعت کردند؛ ولی من نشانه‌های خیانت و شکستن بیعت را در چهره‌ها و چشم‌هایشان مشاهده می کردم. ✳️ برخورد با متخلفان از بیعت 🔸اختیار قبل از بیعت است [ عبدالله بن عمر، سعدبن‌ابی‌وقاص، محمدبن‌مسلمه، حسان‌بن‌ثابت و اسامة بن زید از بیعت با من امتناع ورزیدند. همه منتظر واکنش من در برابر این تخلف بودند؛ اما من برخلاف انتظار آنان، کسی را به بیعت مجبور نکردم. ولی در سخنرانی برای مردم، توضیح دادم: ] 🔻ای مردم! شما با من بیعت کردید، همان گونه که با خلفای قبل از من بیعت کرده بودید. بلی، تا مردم با کسی بیعت نکرده‌اند، اختیار دارند و آزادند؛ اما زمانی که بیعت کردند، حق بیعت‌شکنی و انتخاب فرد دیگر را ندارند. پس از بیعت، وظیفه امام، پایداری و وظیفه مردم، فرمان‌برداری است. بیعتی که با من انجام گرفت، بیعتی عمومی است که هرکس از آن سرپیچی کند، از دین اسلام خارج شده و راه دیگری جز راه مسلمانان پیموده است. بیعت شما با من، بیعت ناگهانی و بدون تأمل نبود؛ هرچند انگیزه من و شما یکسان نیست: من شما را برای خدا می‌خواهم؛ ولی شما مرا برای خود می‌خواهید. 🔻به خدا سوگند! تمام تلاش خود را برای بهترین برخورد با ستیزه‌جویان به کار خواهم برد و برای کمک به ستمدیدگان، جانب انصاف را مراعات‌ خواهم کرد. 🔻از جانب سعد، فرزند مسلمه، اسامه، عبدالله و حسان بن ثابت مطالبی به من رسیده که مایه نگرانی است و البته حق متعال در میان من و ایشان حکم خواهد کرد. 📚منابع: ۱. شرح نهج البلاغه، ج ۱ ۲. الجمل، ص ۱۳۰ ۳. الغارات، ج ۱،ص ۱۱۵ ۴. نهج البلاغه، قصار ۲۰۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و دوم ✳️ پس از بیعت، مجالی برای بیعت شکنی نیست 🔻[ شبهه‌ای در میان مردم مطرح کردند که هر‌گاه همه مردم با کسی بیعت نکرده باشند، این بیعت صحیح نیست. برای پاسخ به این شبهه گفتم: ] 🔻ای مردم! شایسته‌ترین فرد برای امامت و حکومت، کسی است که بر آن تواناتر و از حکم خدا در زمینه حکمرانی آگاه‌تر باشد، تا اگر آشوبگری فتنه برپا کند، او را وادار کنند به حق گردن نهد و اگر تسلیم نشد، کشته شود. به جانم سوگند، اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامی مردم و همدلی و هم‌رأیی آنان باشد، هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت؛ بلکه آگاهانِ با صلاحیت و صاحب رأی، رهبر و خلیفه را انتخاب می‌کنند. آنگاه حاضران بیعت‌کننده حق تجدیدنظر ندارند و نیز آنان که در انتخاب حضور نداشته‌اند، حق انتخابی دیگر نخواهند داشت. ✳️ پیش‌ شرط‌های سران بنی امیه برای بیعت 🔻[ سه تن از سران بنی‌امیه، یعنی مروان و سعیدبن‌عاص و ولیدبن‌عقبه که بیعت نکرده بودند، نزد من آمدند و پیش‌شرط‌های خود را برای بیعت با من اعلام کردند. سخن‌گوی آنان ولید بود که گفت: تو در حق همه ما اجحاف و بدی کرده‌ای: پدر مرا در جنگ بدر کشتی و قطعه‌قطعه‌اش کردی؛ پدر سعید را هم در جنگ بدر کشتی، که به منزله گاو قریش بود؛ به پدر مروان هم اهانت کردی و هنگامی که عثمان وی را پناه داد، از او انتقاد کردی و بر او عیب گرفتی! اکنون ما با تو بیعت می‌کنیم، مشروط بر اینکه آنچه در گذشته انجام داده‌ایم، پیگیری نکنی و با اموالی که دست ما هست، کاری نداشته باشی و قاتلان عثمان را به قتل برسانی. به آنان چنین پاسخ دادم: ] 🔻اما درباره اجحاف در حق شما، من به شما بدی نکرده‌ام؛ بلکه حق بود که شما را درهم کوبید! اما اینکه می‌خواهید از آنچه شما در گذشته انجام داده‌اید، درگذرم و آن را پیگیری نکنم، باید بگویم این در اختیار من نیست و نمی‌توانم حق خدا را درباره شما ضایع کنم و نادیده بگیرم. اینکه خواسته‌اید با اموالی که در دست شماست کاری نداشته باشم، می‌گویم که به قطع، در اموالی که به خدا و مسلمانان تعلق دارد، عدالت حکم خواهد کرد. 🔻در خصوص درخواست قصاص قاتلان عثمان لازم است بگویم اگر به قتل رساندن آنها امروز بر من لازم باشد، پس باید دیروز هم با آنها می‌جنگیدم! وظیفه‌ای که من در مقابل شما دارم، این است که مطابق کتاب خدا و سنت رسول او با شما رفتار کنم و هر کس که در تنگنای حق قرار گیرد، قطعاً باطل او را بیچاره‌تر خواهد کرد. 🔻اگر خواستید به محل اصلی خود ملحق شوید [ یعنی به سراغ معاویه بروید]، راه باز است و می توانید بروید! 📚منابع: ۱.نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ ۲. مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۲۵۸ ۳. تاریخ یعقوبی،ج ۲، ص ۱۷۸ ۴. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۵۳ ۵. شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۳۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و سوم ❇️ سخنرانی‌های آغاز خلافت 🔸خورشید حقیقت طلوع کرد [ پس از انجام بیعت مردم با من، خطبه‌ای ایراد کردم و در آن خطبه گفتم: ] 🔻همانا خورشید طلوع کرد و ماه تابان پرتوافکن شد و ستاره‌ای درخشیدن گرفت. آنچه از جاده حق، خارج شده بود به راه راست بازگشت و خداوند مردمی را به جای مردمی دیگر برگزید و روزی را به روزی دیگر بدل کرد. ما چونان قحطی‌زدگان که در خشک‌سالی انتظار باران کشند، در انتظار دگرگون شدن روزگاران بودیم. آری، امامان از جانب خدا، تدبیرکنندگان امور مردم و کارگزاران آگاه بندگان‌اند. فقط کسی به بهشت می‌رود که امامان را شناخته و امامان او را شناخته باشند و کسی به جهنم نمی‌رود، جز آنکه آنان باشد و امامان هم وی را نپذیرفته باشند. ❇️ ویژگی‌های اسلام 🔻به راستی که خداوند متعال با اسلام به شما ویژگی بخشید و شما را برای اسلام برگزید. اسلام نامی از سلامت و فراهم کننده کرامت جامعه بشری است. راه روشن اسلام را خدا برگزید و حجت‌های آن را روشن قرار داد. علم، ظاهر اسلام است و حکمت، باطن آن. نوآوری‌های آن، پایان نمی‌گیرد و عجایب آن تمام نمی‌شود. در آن، برکت‌ها و خیرهای انبوه چونان سرزمین‌های پر گیاه در اول بهاران است و در تاریکی‌ها چراغ‌های بسیار و فروزان دارد. درهای خیر فقط با کلیدهای آن گشوده می‌شود و تاریکی‌ها فقط با روشنایی آن زدوده می‌شود. خداوند مرزهای آن را محفوظ داشته و رعایت آن را بر خود لازم فرموده است. در آن، شفای هر طالب درمانی است و هر کس را که به دنبال این جهان و آن جهان است، کفایت می کند. ❇️ آزمون های سختی در پیش دارید 🔻آنچه می‌گویم، بر عهده می‌گیرم و خود به آن پایبندم. کسی که عبرت‌های روزگار برای او آشکار شود و از آن پندگیرد، تقوی و خویشتن‌داری، او را از سقوط در شبهات نگاه می دارد. آگاه باشید که شما دوباره در بوته آزمایش قرار گرفته‌اید. آزمون‌ها همانند زمان بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله، بار دیگر به شما روی آورده است. سوگند به خدایی که رسولش را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش می‌شوید و چونان دانه‌هایی که غربال کنند یا غذایی که در دیگ بجوشانند، زیر و رو خواهید شد. آن‌که پایین است، بالا رود و آن‌که بالاست، پایین آید. آنان که سابقه‌ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی شده بودند، بر سر کار می‌آیند و آنها که به ناحق پیشی گرفته بودند، عقب‌زده خواهند شد. 🔻به خدا سوگند، کلمه‌ای از حق را نپوشاندم و هیچ‌گاه دروغی بر زبان نراندم و از سال‌ها قبل، دستیابی من به خلافت و چنین روزی به من خبر داده شده بود! آگاه باشید! گناهان همچون اسب‌های سرکش، سواران خود را که عنان از دست داده‌اند، در دوزخ افکنند؛ اما تقوا چونان مَرکب راهواری است که سوار خود را عنان به دست وارد بهشت جاودان می کند. از دیرباز، حق و باطل در پیکار بوده‌اند و هر یک از طرف‌دارانی داشته است. اگر باطل پیروز شود، تعجب‌آور نیست؛ زیرا از دیرباز چنین بوده است و اگر طرف‌داران حق اندک‌اند، امید است روزی فراوان شوند و پیروزی به دست آورند؛ اما کمتر اتفاق می‌افتد که فرصت‌های ازدست‌رفته بازگردد. 📚 منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه۱۵۲ ۲. أعلام الدین، ص۶۴ ۳. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۵۳ 📗 علی (علیه السلام) از زبان علی (علیه السلام) ↩️ ادامه دارد... @nahjolbalagheiam
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و چهارم ❇️ سرگردانی مردم و ضرورت تقوا 🔻کسی که بهشت و دوزخ را پیش روی خود بیند، آسوده ننشیند و همواره تلاش کند. برخی با سرعت به سوی حق پیش می‌روند و اهل نجات‌اند و بعضی به کندی می‌روند، اما امیدوارند و گروهی دیگر کوتاهی می‌کنند و در آتش جهنم گرفتار خواهند بود. چپ و راست کمینگاه گمراهی است و راه میانه، جاده مستقیم الهی است که آیات قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله به پیمودن آن سفارش می‌کند. این راه، گذرگاه سنت نبوی است و بازگشت همه بدان سو است. 🔻مدّعی باطل تباه شد و دروغگو زیان کرد. هر کس با حق در افتاد، دست به خون خود آلایید و در نادانی انسان همین بس که قدر خویش نشناسد. آن‌چه بر اساس تقوا پایه‌گذاری شود، نابود نشود و کشتزاری که با تقوا آبیاری شود، تشنه نمی‌ماند. مردم، به خانه های خود برگردید و راه آشتی با یکدیگر را در پیش گیرید و مسائل بین خود را اصلاح کنید؛ زیرا راه توبه و بازگشت میسر است. جز پروردگار خود، دیگری را نستایید و جز خویشتن خویش دیگری را سرزنش نکنید. ❇️ وظیفه من نهایت تلاش است 🔻ای مردم! دنیا آزمندان و دنیاطلبان را فریب می‌دهد و برای شیفتگان خود که با دیگران رقابت می‌کنند، ارزشی قائل نیست و آن‌کس را که در این رقابت پیروز شود، بر خاک می‌افکند. به خدا سوگند، هرگز ملتی زندگانی خرم و پرنعمت از کف ندادند، مگر به کیفر گناهانی که مرتکب شدند؛ زیرا خدا بر بندگان خود ستم روا نمی‌دارد. اگر مردم به هنگام نزول بلاها و گرفته شدن نعمت‌ها، با نیت درست به پیشگاه خدا زاری کرده و با قلب‌های پر از محبت از خداوند طلب بخشش کنند، آنچه از دستشان رفته است، باز خواهد گشت و هر گونه فسادی اصلاح خواهد شد. 🔻من نگران شما هستم که مبادا در جهالت و غرور فرورفته باشید؛ چه این‌که در گذشته به سویی کشیده شدید که نزد من درخور ستایش نبودید. اما اگر آنچه در گذشته از دست داده‌اید به شما بازگردد، سعادتمند خواهید شد. وظیفه من تلاش در اصلاح امور شماست. اگر می‌خواستم، بی‌مهری های شما را بازگو می‌کردم. خدا آنچه گذشت ببخشاید. ❇️ به عهد خویش وفادار باشید 🔻انسان هیچ‌گاه از خانواده و قبیله‌اش بی‌نیاز نخواهد بود؛ هرچند مال و فرزند بسیار داشته باشد. اگر شخصی دست خود را از خانواده و قبیله‌اش کوتاه کند، آن قبیله یک یار از دست داده و خودِ آن شخص یاران بسیاری از دست داده است. بدانید راست‌گویی نعمتی الهی است که از مال و ثروت برتر است. هیچ یک از شما نباید برای خود بزرگی قائل شود؛ زیرا در این صورت دچار کبر و خودبزرگ‌بینی خواهد شد. بدانید دنیا پشت کرده و آخرت روی نموده است. امروز به پایان رسید و فردا نیز در پیش است. بهشت در پیش‌ِروی است و آتش در پایان. آرزو قلب را تحریک می‌کند معاد را از یاد می‌برد. قیامت در حال غفلت و ناهوشیاری می‌رسد. این آرزوها حسرت و پشیمانی به بار می‌آورد. 🔻به سوی نیرومند کردن دینتان و خواندن نماز و پرداخت زکات و خیرخواهی برای پیشوایتان بشتابید. کتاب خدا را یاد بگیرید و سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصدیق کنید. به عهد و پیمان خود وفادار باشید. وقتی بر کاری امین شدید، امانت را به صاحب آن برگردانید. به سوی نیکی و پاداش الهی گام بردارید. از عذاب خداوند بگریزید. کار نیک انجام دهید تا در روزی که هر کس به واسطه نیکی کردن رستگار می‌شود، رستگار شوید. 📚 منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۶ ۲. کافی، ج۸، ص۶۷ ۳. نهج البلاغه، خطبه۱۷۸ ۴. نهج البلاغه، خطبه۲۳ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @nahjolbalagheiam
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و پنجم ❇️ شما مسؤولید، حتی در برابر سرزمین‌ها و حیوانات! 🔻همانا خداوند متعال کتابی هدایتگر فرستاد و نیکی و بدی و خیر و شر را آشکارا در آن بیان کرد. پس راه خیر را در پیش گیرید تا هدایت شوید و از شر و بدی پرهیز کنید تا در راه راست قرار گیرید. 🔻واجبات، واجبات! در انجام واجبات کوتاهی نکنید تا شما را به بهشت رساند. خداوند چیزهایی را حرام کرده است که ناشناخته نیستند و چیزهایی را حلال کرده که از عیب خالی هستند و در این میان، حرمت مسلمان را بر هر حرمتی برتری بخشیده و حفظ حقوق مسلمانان را با اخلاص و توحید پیوند داده است. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمانان روا نیست، جز در آنچه واجب باشد. 🔻به سوی مرگ بشتابید که همگانی است و فردفرد شما را از آن گریزی نیست. همانا مردم در پیش روی شما می‌روند و قیامت از پشت سر، شما را می‌خواند. سبک‌بار شوید تا به قافله برسید، که پیش‌رفتگان در انتظار بازماندگان‌اند. 🔻از خدا بترسید و در ارتباط با بندگان خدا و شهرهای خدا تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خداوند مسئول هستید، حتی در برابر سرزمین ها و حیوانات! از خدا اطاعت کنید و از فرمان خدا سرپیچی نکنید. اگر خیلی مشاهده کردید، آن را دریابید و اگر با شر و بدی روبه‌رو شدید، از آن دوری کنید. ❇️ آغاز ناخشنودی خواص 🔸اولین اقدام: بازگرداندن بخشش‌های عثمان به بیت‌المال 🔻[ در روز دوم پس از بیعت اعلام کردم: ] آگاه باشید! هر قطعه زمینی که از طرف عثمان به کسی اختصاص پیدا کرده و هر مالی که از اموال الهی از طرف وی اهدا شده است، همگی را به بیت‌المال برمی‌گردانم؛ زیرا حق با سپری شدن زمان از حق‌بودن ساقط نمی‌شود و هیچ بهانه ای برای نادیده گرفتن آن، پذیرفتنی نیست. اگر این اموال برای مهریهٔ زنان هم اختصاص یافته یا در شهرهای مختلف پراکنده شده باشد، به یقین آن را به صاحبان اصلی اموال باز می‌گردانم؛ زیرا در عدالت، گشایشی برای عموم است و آن‌کس که حق و عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او گران‌تر خواهد بود. ❇️ دومین اقدام: تقسیم عادلانه بیت‌المال میان مردم 🔻[ همچنین شیوه صحیح تقسیم بیت‌المال را با دلایل آن، به اطلاع مردم رساندم: ] ای مردم! هیچ یک از فرزندان آدم برده یا کنیز به دنیا نیامده است. مردمان همه آزادند؛ ولی خداوند به برخی از شما نعمتی افزون‌تر بخشید. اکنون هر کس در راه دین مصیبتی دیده و سابقه‌ای به دست آورده است، باید در این کار خیر، شکیبایی ورزد و در حفظ سابقه‌اش پایداری کند و البته بر خدای بزرگ منتی ندارد و از او امتیازی نخواهد. 🔻آگاه باشید! اینک اموالی جمع شده است و ما میان همه، از سرخ و سیاه، به تساوی قسمت خواهیم کرد. 🔻[ در اینجا، مروان به طلحه و زیبر گفت: ازین سخن جز شما، کسی را در نظر نداشت! دستور دادم به هر یک از مسلمانان سه دینار بدهند، غلام سیاهی آمد و سه دینار خود را گرفت. مردی از انصار گفت: ای امیرالمومنین! این غلام من بود که دیروز آزادش کردم. من و او را برابر قرار می‌دهی؟ به وی گفتم: ] 🔻من در کتاب خدا دقت و هیچ مزیتی برای فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نیافتم. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه۱۰۸ ۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۷ ۳. الکامل، ج۲، ص۳۰۵ ۴. نهج البلاغه، کلام ۱۵ ۵. کافی، ج۸، ص۶۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و ششم ❇️ ناراضیان این نحوه تقسیم، از ما نیستند 🔻[ عبدالله‌بن‌عمر و فرزندان ابوبکر و سعدابن‌ابی‌وقاص نزد من آمدند و خواستند که همانند گذشته، سهم آنان از بیت المال بیشتر باشد! بالای منبر رفتم و خطابه‌ای ایراد کردم: ] 🔻ابتدا حمد و ستایش خداوند و شهادت بر یگانگی او و شهادت بر رسالت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دادم، بعد از آن گفتم: 🔻ای مردم! ما اکنون با مردانی روبه‌رو هستیم که دنیا آنان را در خود فرو برده است، غرق دنیاداری شده‌اند، زمین‌های فراوان به دست آورده‌اند، در آنها چشمه‌ها روان ساخته‌اند، بر مرکب‌های راهوار سوار شده و نرم‌ترین جامه‌ها را بر تن کرده‌اند. با این عیش‌ونوش، ننگ و عاری برای خود فراهم ساخته‌اند که اگر خداوند بخشنده از آنها درنگذرد، عاقبت سختی در پیش رو دارند. 🔻اکنون اگر من متعرض آنان شوم و بخواهم از گردابی که در آن غوطه‌ورند، نجاتشان دهم و به راهی که سعادتشان در آن است، راهنمایی‌شان کنم و در نتیجه این مال و امکانات را از دست بدهند، اینان نباید بگویند که پسر ابوطالب در حق ما ظلم کرده و ما را از حقوق خویش محروم و ممنوع کرد! البته یار و یاور من در مقابل آنها خداوند متعال است. 🔻هرکس رو به قبله ما بایستد و از گوشتی بخورد که بر اساس دستور دین ما ذبح شده است و به پیامبر ما ایمان داشته باشد و همچون ما شهادتین را بر زبان آورد و به دین ما در آید، ما حکم قرآن و حدود اسلام را در حق او جاری خواهیم کرد؛ بی‌آنکه امتیازی جز معیار تقوا برای او قائل باشیم. البته تقوا مایه امتیازهای مادی نخواهد بود؛ زیرا خداوند متعال دنیا را پاداش اهل تقوا قرار نداده است. پاداشی که نزد خداست، برای نیکان بهتر است. 🔻ای متدینان! حقوق خود را در قلمرو قرآن و سنت نبوی جست‌‌وجو کنید و ببینید هدف شما از جهاد در راه خدا چه بود. آیا به انگیزه نژاد و خاندان بود یا به طاعت و زهد؟ و آنها را با آنچه امروز بدان گرایش یافته‌اید و مشتاقش شده‌اید، بسنجید. خداوند رحمتتان کند! بشتابید به سوی منزل آخرت که مأموریت دارید آن را آباد کنید، به گونه‌ای که ویرانی نداشته باشد. آن منزل ابدی و باقی است که پایانی ندارد. خداوند شما را به سوی آن منزل دعوت کرده و تشویقتان نموده و در پیشگاه خود پاداش آن را مقرر کرده است. با تسلیم شدن در مقابل حکم خدا و شکر بر نعمتهایش، الطاف او را برای خود کامل سازید. 🔻هر کس به حکم خدا راضی نباشد، از ما نیست و رو به سوی ما ندارد. به راستی که حاکم تنها به حکم خداوند قضاوت می کند و از این جهت، نگرانی و ترسی ندارد. آری، ایشان رستگاران‌اند. 📚 منابع: ۱.کافی، ج ۷، ص ۳۶۰ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و هشتم ❇️ اِقرار گرفتن از طلحه و زبیر 🔻[ افرادی برای نشان دادن اعتراض خویش، از گرفتن سهمشان از بیت‌المال خودداری کردند که طلحه و زبیر از آن شمار بودند. آنها از اقدام من در تقسیم بیت‌المال ناراضی بوده و از اینکه یکسان رفتار کرده بودم، ناخشنود بودند؛ هرچند بهانه‌هایی مانند خون‌خواهی عثمان را مطرح می‌کردند! من عمار یاسر را به دنبال طلحه و زبیر فرستادم. وقتی آمدند، از آن دو سوال کردم: ] 🔻شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا شما نبودید که با اختیار خود، برای بیعت کردن سراغ من آمدید و از من خواستید که خلافت را بپذیرم، در حالی‌که من به آن بی‌رغبت بودم؟ [ گفتند: آری، چنین است. پرسیدم: ] 🔻آیا شما نبودید که بدون هیچ اجبار و تهدیدی، دست بیعت خود را به سوی من دراز کردید و با من پیمان بستید که به بیعت خویش وفادار بمانید؟ [ پاسخ دادند: آری، این‌گونه بود. سوال کردم: ] پس چه اتفاقی افتاده است که این‌گونه برآشفته و ناآرام هستید؟ 🔻[ پاسخ دادند: ما دست بیعت با تو دادیم تا در کارها بدون نظر ما تصمیم نگیری و در همه امور با ما مشورت کنی و با استبداد رأی رفتار نکنی. می‌دانی که ما از دیگران موقعیت برتری داریم؛ اما تو در تقسیم بیت‌المال و تدبیر امور و صدور احکام با ما مشورت نکردی و از دانش ما بهره نگرفتی. به آن دو گفتم: ] 🔻به اندک چیزی خشمناک شدید و خوبی‌های فراوان را از یاد بردید. از خداوند برای شما مغفرت و آمرزش می‌خواهم. ممکن است به من بگویید کدام حقی را از شما بازداشته و بر شما ستم کرده‌ام؟ [ گفتند: پناه بر خدا! دامن تو از لوث ستم پاک است. گفتم: ] 🔻آیا از این اموال بیت‌المال چیزی به خود اختصاص داده‌ام و سهمی برای خود کنار گذاشته‌ام؟ [ گفتند: پناه بر خدا! تو چیزی برای خود برنمی‌داری. گفتم: ] 🔻آیا برای یکی از مسلمانان مشکلی پیش آمده است که من حکم آن را ندانسته باشم و حقی را ضایع کرده باشم یا از عهده احقاق حق برنیامده باشم؟ [ گفتند: پناه بر خدا! تو عالم‌تر و تواناتر هستی، گفتم: ] 🔻پس کدام کار من موجب ناراحتی شما شده است که تصمیم گرفته‌اید برخلاف نظر من اقدام کنید؟ [ گفتند: تو در تقسیم بیت المال برخلاف روش عمربن خطاب رفتار کردی و سهم ما را همانند دیگران تعیین کردی و میان ما و کسانی که بدون زحمت بر سر سفره‌ای نشسته‌اند که با شمشیرها و تیرها و مجاهدت‌های ما در میدان جنگ، گسترده شده است، مساوی رفتار کردی. ما دعوت اسلام را توسعه دادیم و آنها به اجبار و از روی اکراه اسلام را پذیرفتند. اکنون درست است که ما و آنها حقوق یکسان دریافت کنیم؟! 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @nahjolbalagheiam
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و نهم ✳️ پاسخ‌های قاطع به پرسش‌های طلحه و زبیر به آن دو پاسخ دادم: 🔻اما اینکه گفتید با شما مشورت نکردم، به خدا سوگند، من به خلافت رغبتی نداشتم و به ولایت بر شما علاقه‌ای نشان نمی دادم. شما بودید که مرا به آن دعوت کردید و آن را بر مردم تحمیل کردید نگرانی من این بود که اگر خلافت را نپذیرم، امت اسلام گرفتار تفرقه و اختلاف شود؛ از این رو پذیرفتم. 🔻پس از پذیرش خلافت و رهبری امت، در قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نظر کردم و از هر دستوری که داده و هر فرمانی که صادر کرده بود پیروی کردم. در کنار قرآن و سنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله، به حکم و رأی شما و دیگران نیازی پیدا نکردم و هنوز چیزی پیش نیامده است که حکم آن را ندانم و به مشورت شما و دیگر برادران مسلمان نیاز داشته باشم. اگر موضوعی پیش می‌آمد که حکم آن در کتاب خدا بیان نشده بود و شاهدی از سنت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله برای آن پیدا نمی‌شد و به مشورت نیاز پیدا می شد، حتما با شما مشورت می کردم. 🔻درباره اعتراض شما که چرا با همه به تساوی رفتار کرده‌ام، باید بگویم این روشی نبود که به‌ رأی خود یا با خواسته دل خود انجام داده باشم؛ بلکه من و شما این رفتار را از رسول خدا (صلی‌ الله علیه و آله) آموخته‌ایم و کتاب خدا نیز سنت آن حضرت را تایید کرده است. کتاب خدا همان کتابی است که: " لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛ هیچ‌گونه باطلی، نه از پیش‌ رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است". 🔻اینکه می‌گویید این اموال در نتیجه شمشیرها و نیزه‌های شما گرد آمده است و نباید بین شما و دیگران به تساوی تقسیم شود، پاسخش این است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله هم گروه‌های زودتر اسلام آورده و مجاهدت ها کرده بودند و برخی با تأخیر مسلمان شده و جهاد کمتری کرده بودند ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله در تقسیم غنائم، میان آن دو گروه فرقی نگذاشت و برخی را به دلیل سبقت در اسلام، امتیاز نداد. ولی، خداوند در روز قیامت پاداش اعمال پیش‌گامان در اسلام و جهاد را به طور کامل خواهد داد. 🔻به خدا سوگند برای شما و غیر شما بیش از آنچه به شما اختصاص داده‌ام، سهمی نیست. خداوند قلب ما و شما را به سوی حق، هدایت کند و صبر و استقامت را به ما و شما الهام کند. خدا رحمت کند آن‌کس را که چون حقی ببیند، یاری‌اش کند و هنگامی که ستمی مشاهده کند، به مقابله با آن برخیزد. 📚منابع: ۱. قرآن کریم، سوره فصلت، آیه ۴۲ ۲. شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۴۰ ۳. کافی، ج۸، ص ۳۶۰ ۴. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هشتاد و نهم ✳️ عبدالله‌بن‌عباس؛ استاندار بصره 🔹امیدوار به تقوای ابن‌عباس 🔻[ عبدالله‌بن‌عباس را به استانداری بصره منصوب کردم و به مردم اطلاع دادم: ] ای جماعت مردم، من عبدالله‌بن‌عباس را جانشین خودم در سرزمین شما قرار دادم. به سخنانش گوش فرا دهید و مادامی که او از خداوند و رسولش اطاعت می‌کند، شما نیز فرمان او را گردن نهید؛ اما اگر در میان شما بدعتی پدید آورد یا از حق فاصله گرفت، به اطلاع من برسانید تا او را از استانداری عزل کنم. من امیدوارم که او را عفیف و باتقوا و پارسا بیابم و اگر او را به این مسئولیت برگزیدم، برای این بود که درباره وی چنین گمانی دارم. خداوند ما و شما را بیامرزد! ✳️ تذکرهایی به ابن‌عباس [ و به عبدالله‌بن‌عباس سفارش‌هایی نیز کردم: ] 🔻ای فرزند عباس، تو را سفارش می‌کنم به رعایت تقوای الهی و اقامه عدل درباره کسانی که بر آنان ولایت داری. با مردم با چهره گشاده برخورد کن و به آسانی زمینه حضور آنان را نزد خودت فراهم ساز و با بردباری با آنان رفتار کن. تو را بر‌حذر می‌دارم از خشم، که گذرگاه شیطان است. تو را بر‌حذر می‌‌دارم از پیروی هوای نفس که از پیمودن راه حق بازت می‌دارد. و متوجه باش که هر آنچه موجب تقرب تو به خدا باشد، موجب دوری تو از آتش نیز خواهد شد و هر آنچه تو را از خدا دور کند، به یقین موجب نزدیکی تو به آتش خواهد شد. خدا را بسیار یاد کن و غافلان مباش. ✳️ خروج از بصره 🔻[ هنگامی که می‌خواستیم از شهر بصره خارج شده و به سمت کوفه رهسپار شویم، با اشاره به لباس خودم، به مردم بصره گفتم: ] ای مردم بصره، چه جای انتقاد از من است؟! به خدا سوگند، این لباسی را که به تن من است، خانواده‌ام بافته‌اند. [ و با اشاره به کیسه غذای خودم، به آنان گفتم: ] ای مردم بصره، چرا باید از من انتقام بگیرید؟ به خدا سوگند، این خوراک من از مزرعه‌ای که در مدینه دارم، تهیه شده است. اگر از نزد شما با چیزی بیشتر از همین که می‌بینید بیرون رفتم، در پیشگاه خداوند از خیانت‌کاران باشم. ✳️ رعایت انصاف با مردم و احسان به آنان 🔻[ پس از خروج از بصره، نامه‌ای از عبدالله‌ابن‌عباس دریافت کردم که نشان‌دهنده وجود اختلاف بین مردم بود. در پاسخ وی نامه‌ای نوشتم: ] از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به عبدالله‌ابن‌عباس اما بعد، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است و صلوات خدا بر سرور و سالار ما محمد که بنده و رسول خداست. فرستاده تو نزد من آمد و آنچه درباره مردم بصره یاد کردی و چیزهایی را که پس از خروج من از بصره دیدی و شنیدی، به اطلاع من رساند. 🔻من نیز به تو خبر می‌دهم که مردم بصره چند گروه هستند: گروهی از آنان در اطاعت تو باقی می مانند؛ زیرا به تو امید دارند. گروهی از ترس مجازات دست به شورش نمی‌زنند. پس با کسانی که به تو دل‌بسته و امیدوارند، با رعایت عدل و انصاف و نیکی رفتار کن و با کسانی که هراسناک و نگران‌اند، این‌گونه باش: عقده ترس را از دل‌های آنان بگشای و آرامش خاطر برایشان ایجاد کن. 🔻متوجه این نکته هم باش که مردم بصره برای فرمانروایشان شأن و عظمتی معتقد نبودند و جز به اندکی از آنان، به بقیه احترامی نمی‌گذاشتند. به تذکرات من توجه کن و در رعایت آنها جدی باش. نیز به قبیله ربیعه نیکی کن و به همه کسانی که در نزد تو هستند، در حد توان خویش احسان کن. ان شاء الله. والسلام. 📚منابع: ۱. الجمل، ص۴۲۰ ۲. مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۹۸ ۳. الامامة و السیاسة، ص۱۰۵ ۴. نهج البلاغه، وصیت۷۶ ۵. وقعة صفین، ص۱۰۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...