eitaa logo
نهج البلاغه خوانی و شرح حکمتها
686 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
41 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم در این کانال بر آن هستیم که روزانه(در حد 10 دقیقه) باهم مقداری نهج البلاغه را بخوانیم و حکمتهای آن توسط استاد مهدوی ارفع بوسیله خود نهج البلاغه شرح داده می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۹) 📚 انتشارات عهدمانا روزهای انتظار هرچند طولانی شد ، اما بالاخره به پایان رسید. ابن عباس و شُریح بن هانی ، دو ناظر امام از دومة الجندل بازگشتند. همهٔ نگاه ها به آنها بود که در حلقهٔ علی و یارانش ایستاده بودند. چهره های هر دو نشان می داد که خبرهای خوشی ندارند. ابن عباس در پاسخ علی که پرسید : « چه دیدید و چه شنیدید از آن دو ؟ » پاسخ داد : « خدا لعنت کند ابوموسی اشعری را ! من مردی به خرفتی و کودنی او ندیده ام ! بعد رو به شُریح کرد و گفت : « بگو آنچه را دیدیم و شنیدیم. » شریح گفت : « پیش از صدور رأی حکمین ، آن دو در تعیین و نصب خلیفه سخن گفتند. عمروعاص از ابوموسی پرسید : « آیا میدانی عثمان مظلوم کشته شد ؟ » ابوموسی گفت : « آری میدانم. » عمروعاص لبخندی زد و گفت : « ای مردم ! شاهد باشید که نمایندهٔ علی به قتل مظلومانهٔ عثمان اعتراف کرد. » آنگاه رو به ابوموسی پرسید : « چرا از معاویه روی می گردانید در حالیکه او فردی قریشی است ؟ » ابوموسی گفت : « معاویه سابقه ای در اسلام ندارد . پدر و خانواده ی او ، از دشمنان رسول اللّه بودند و مسلمانان بسیاری به دست آنان به قتل رسیدند . چگونه چنین مردی می تواند خلیفهٔ مسلمانان باشد ؟! » عمروعاص گفت : « ما دربارهٔ علی و معاویه به توافق نخواهیم رسید. بهتراست علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و سرنوشت خلافت را به شورای مسلمانان واگذاریم. » ابوموسی لحظه ای فکر کرد و گفت : « موافقم ، این بهتر است که شخص دیگری خلیفه شود . شاید که غائله ها ختم گردد. » عمروعاص گفت : « من حکم به عزل معاویه میدهم و تونیزحکم به عزل على بده. » ابوموسی گفت : « بسم الله . حکم کن تا بشنوند . » عمروعاص گفت : « نه ابوموسی ، تو بزرگتری و از اصحاب رسول اللّه هستی. حق تقدّم با توست. ↩️ ادامه دارد...
🔴 پرهيز از مواضع اتّهام 💠 كسی كه خود را در جايگاه تهمت قرار داد ، جز خود را نكوهش نكند. 📒 ، حکمت ۱۵۹
شرح حکمت ۵۰ قسمت ۱ راه جذب دلها.mp3
3.28M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 1⃣ ⭕️ راه جذب دلها 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 50 ( 1 ) 🔹 راه جذب دلها 🔰 در حکمت ۵۰ ، مولا می فرمایند : 💠 «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه» " دلهای مردم از هم ترسان و گریزان است ؛ پس هر کس بتواند با این قلوب انس بگیرد ، دلها به سمت او روی خوش نشان می دهند. (اقبال می کنند) " 🔻برای شرح این حکمت از خود نهج البلاغه، فرآیند بسیار زیبا و دقیقی به لطف خدا ترسیم کرده ام که خدمت شما تقدیم می شود. اوّلین نکته این هست که مولا به ما می فهمانند اساساً قلبها اِقبال و اِدبار دارند. یک وقتی روی خوش نشان می دهند، یک وقتی روی خوش نشان نمی دهند. یک وقتی حالش را دارند برای انجام یک کاری ، یک وقتی حالش را ندارند. اگر اینگونه هست، پس اگر خواستید چیزی را به قلبتان تحمیل کنید یا ارائه کنید ؛ فقط در زمانی که اقبال دارد و میل دارد ، سراغش بروید. وگرنه اگر اجبار بشود و اکراه داشته باشد و ادبار داشته باشد ، کور می شود و دیگر حق و خیر را نمی پذیرد. 🔻 در حکمت ۱۹۳ به این حقیقت اشاره شده است: « إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا، فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ » " قلبها میل و کشش اقبال و در مقابل ، ادبار و بی میلی دارند ، پس اگر خواستید سراغ قلبها بروید از آنجایی وارد شوید که میل دارد (اقبال نشان می دهد) ، چرا؟ چون قلب اگر مورد کراهت و اجبار قرار بگیرد ، کور می شود و دیگر حق و خیر را نمی پذیرد." بر این اساس امیرالمؤمنین معتقدند حتی مستحبّات دینی هم مشمول همین اصل و قاعده اند. 🔻لذا در حکمت ۳۱۲ می فرمایند : « إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ » " دل ها اقبال و ادبار دارند، فقط آن موقعی که اقبال نشان می دهند و میل دارند ، مستحبّات را به آنها بار کنید، امّا وقتی دیدید دیگر قلب بی میلی نشان می دهد در آن زمان فقط به واجبات کفایت کنید. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۰) 📚 انتشارات عهدمانا ابوموسی رو به جمعیت حاضر کرد و گفت : « ما وضع امّت اسلام را مطالعه کردیم و برای وضع اختلافات و بازگشت به وحدت و آرامش ، بهتر از این ندیدیم که علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم. بر این اساس ، من علی و معاویه را از خلافت عزل کردم. » سخنانش که به پایان رسید ، نشست. سپس عمروعاص برخاست و گفت : « ای مردم ! سخنان ابوموسی را شنیدید ؛ او امام خود را عزل کرد و من نیز در این مورد با او هم عقیده هستم و علی را از خلافت عزل می کنم و به جای او معاویه را به خلافت می رسانم. » با پایان یافتن سخنان شُریح ، همه سکوت کردند . علی خواست حرفی بزند ، اما پیش از او یکی از یارانش سعید بن قیس فریاد زد و گفت : « اگر آنها بر درستکاری اجتماع کرده بودند ، چیزی به حال ما نمی افزودند ، چه رسد که بر ضلالت و گمراهی اتفاق کردند. نظر آنان بر ما الزام آور نیست و امروز به همان وضع هستیم که قبلاً بودیم و جنگ با آن ها را ادامه میدهیم.» همهمه و همسویی با سعید بن قيس بالا گرفت. شعارهایی در رد حکمیت داده شد . على آنان را به سکوت فراخواند و گفت : « سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جهان را آفريد ، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران ، حجّت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند ، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته و رهایش میساختم و آخر خلافت را به کاسهٔ اول آن سیراب میکردم. آنگاه می دیدید که دنیای شما در نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است . من هرگز حريص خلافت نبوده و نیستم و اگر همین امروز بیعت خود را از من بردارید عطای خلعت خلافت را بر لقای آن می بخشم و در کنجی آرام می نشینم. کناره گیری من ، چونان حضرت موسی برابر ساحران است که به خویش بیمناک نبود ، ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز شوند و دولت گمراهان حاکم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهی حق و باطل قرار دادیم. آن کسی که به وجود آب اطمینان دارد ، تشنه نمی ماند. » ↩️ ادامه دارد...
موضوع : امام شناسی در نهج البلاغه(۸) 💠 همانا می دانيد که سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا، به آنچه انجام داده ايد گردن می نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمين رو به راه باشد و از هم نپاشد و جز من به ديگری ستم نشود و پاداش اين گذشت و سکوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زيوری که به دنبال آن حرکت می کنيد پرهيز می کنم. 📒 ، خطبه ۷۴
شرح حکمت ۵۰ قسمت ۲ راز جذب دلها.mp3
3.28M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 2⃣ ⭕️ راه جذب دلها 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 50 ( 2 ) 🔹 راه جذب دلها 🔰 حال اگر کسی به این اصل دقّت نکرد و در شرایطی که قلب اِقبال نداشت و اِدبار داشت ، خواست کاری را ، حتی مستحبّات را بر آن تحمیل بکند ، آن موقع باید نگران این باشد که زدگی برای دل ایجاد بشود. ✅ پس باید مراقب باشیم که خوبی ها و مستحبّات و امر به معروف و دعوت به نیکی ها را به گونه ای انجام بدهیم که قلب مخاطب پذیرش ، اقبال و آمادگی داشته باشد. 🔻اساساً ، تألیف قلوب، از بین بردن اختلاف ها و جذب دلها از هنرها و برکات وجودی پیامبر عزیز در نهج البلاغه شمرده شده است. 🔻 مولای ما در خطبه ۲۳۱ ، در سطرهای پایانی می فرمایند : " خداوند به برکت پیامبر شکاف های اجتماعی را به وحدت و فاصله ها را به اتّحاد تبدیل کرد و پس از آنکه آتش دشمنی ها و کینه های بر افروخته در دلها راه یافته بود ، میان خویشاوندان یگانگی قرار داد. " 🔻باید بدانیم که دشمنی قلب ها حتی در تاریخ، مایهٔ سقوط امّت های مؤمن پیشین شده است. مولا علی (علیه السلام) در خطبه ۱۹۲ بند ۱۳ ، جملات بسیار مهمی دارند که بارها عرض شده است دقیقاً موردنیاز امروز جامعه ما است. می فرمایند بروید تاریخ گذشتگان را بررسی کنید، ببینید اگر به عزّت و قدرت و اقتدار و آقایی رسیدند دلیلش چه بود ؟ دلیلش وحدت بود ، همدلی بود ، همزبانی بود و همدستی و هم داستانی. و اگر همین امّت های مؤمن سقوط کردند ، به خاطر چه بود؟ بخاطر این بود که دلهایشان پر شد از کینه همدیگر . 🔻 می فرماید : " و از کارهایی که پشت آنها را شکست و قدرت آنها را در هم کوبید ، مانند کینه توزی با یکدیگر ، پر کردن دلها از بخل و حسد ، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن و دست از یاری هم کشیدن ، بپرهیزید. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
Pooyanfar-Arbaein-babolharam.net.mp3
4.96M
|⇦•بنده ات آمد... و روضه ویژۀ شب جمعه و ایام اربعین به نَفسِ کربلایی محمدحسین پویانفر •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● البلاء یعنی اینکه از حرم جا موندم باز دوباره موندم النِّقَم یعنی دوری از شما دشواره حرم نرم میشم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۱) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش به آهستگی قدم بر می داشت و به دو مرد ژنده پوش که جلوی در کلیسا ایستاده بودند ، نگاه می کرد. مردان با تکان دادن سر سلام کردند ، مرد مسن تر گفت : پدر ، ما را آندریان ويتالیویچ فرستاده ، گفت شما کارمان دارید. » کشیش یادش آمد که دیشب از او خواسته بود دو نفر از کارگران رستورانش را برای نظافت کلیسا بفرستد. کشیش به آن دو لبخند زد و گفت : « بله ! بله ! با من بیابید. » کشیش رو به آنها گفت : می بینید که باید چه کار کنید ؛ همه چیز به هم ریخته است... بیابید جلوتر تا بگویم از کجا باید شروع کرد . مردها با تعجّب به محراب به هم ریخته نگاه می کردند. مرد ریش جو گندمی گفت : « اینجا چه خبر است پدر ؟ چرا همه چیز به هم ریخته است ؟ » کشیش گفت : « سارقان به این جا دستبرد زده اند. » هردو مرد روی سینه هایشان صلیب کشیدند. مرد ریش جو گندمی گفت : « یا مریم مقدس ! سرقت ؟! آن هم از کلیسا ! ببینید چه دوره و زمانه ای شده است. » کشیش گفت : « ایمان که نباشد ، کسی از خدا نمی ترسد پسرم. » بعد با دست به آنها اشاره کرد و گفت : «کارتان را از اینجا شروع کنید ، بعد بیایید داخل دفتر... همین طور نایستید... سرقت از خانه های مردم ، گناهش کمتر از سرقت از کلیسا نیست... شروع کنید بچه ها. » این را گفت و راه افتاد به طرف دفتر کارش . به فکر مرد تاجیک افتاد و آن دو مرد روس که قاتلان او بودند و او به خاطر کتاب قدیمی نمی توانست حرفی به پلیس بزند. عذاب وجدان ، چیزی بود که کشیش را آزار می داد. همین طور توی فکر تاجیک و آن دو جوان روسی بود که کسی به او سلام داد. سرش را بلند کرد ، از ترس به خود لرزید. دو جوان روس در چهارچوب در ایستاده بودند ، ترس همهٔ وجودش را گرفته بود. یکی از آن دو ، زیپ کاپشنش را پایین داد و در حالی که با دست استخوانی اش کارد حمايل شده در کمربندش را نشان می داد ، گفت : « پدر ! ما با شما کاری داریم ؛ یک کار کوچک ! » بعد با سر و چشم و ابرو به کشیش فهماند که باید حرف او را جدی بگیرد. کشیش نای برخاستن نداشت. رنگش پریده بود. نمی توانست تصمیم بگیرد چه کند . ↩️ ادامه دارد...
🔵 کتاب خدا و پیامبرش 💠 خداوند پيامبری راهنما را با کتابی گويا و دستوری استوار برانگيخت و هلاک نشود جز کسی که تبهکار است. 📒 ، خطبه ۱۶۹
شرح حکمت ۵۰ قسمت ۳ راز جذب دلها.mp3
3.14M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 3⃣ ⭕️ راه جذب دلها 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 50 ( 3 ) 🔹 راه جذب دلها 🔰 البته نکته بسیار مهمّ دیگری که در این رابطه هست، این است که گاهی مردم در ظاهر نسبت به هم اظهار محبت و مودّت می کنند، اما در قلبهایشان نفرت و کینه و جدایی هست. از این هم باید پرهیز کرد. 🔻 لذا مولا علی (علیه السلام) در بند هفتم از خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه می فرمایند: در آخرالزّمان یا در دوران حکومت بنی امیّه در آینده ، مردم چنین صفاتی پیدا می کنند ؛ از جمله با زبان اظهار دوستی می کنند ولی « تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ» ؛ در دلهایشان با هم مشاجره می کنند. 🔻 نکته پایانی هم عرض بکنم که یکی از نکات جالب در مورد قلب و آرام کردن قلب و مأنوس کردن قلب ، حکمت به آن عرضه کردن است. یعنی انسانها به حکمت احتیاج دارند تا روح و قلبشان در تکاپوی زندگی مادی و مشاجرات اجتماعی ، آرامش بگیرد و رفع خستگی کند. 🔻در این باره مولا علی (علیه السلام) ، حکمتی دارند که در نهج البلاغه تکرار شده است، هم در حکمت ۹۱ و هم در حکمت ۱۹۷ . یک عبارت است که اشتباهاً در نهج البلاغه مثل بعضی حکمت های دیگر تکرار شده است. 🔻 در این حکمت که هم در شماره ۹۱ و هم در شماره ۱۹۷ می خوانید ، حضرت فرمودند : « إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ » ؛ "همانطور که بدن ها در اثر کار خسته می شوند ، قلب ها هم خسته می شوند." وقتی خسته شدند چگونه باید رفع خستگی کنند ؟ فرمود : « فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ » ؛ " در وقتی که قلبها احساس خستگی و ملالت می کنند ، حکمت های نغز و طُرفه را به آنها عرضه کنید ، سرزنده و شاد می شوند. " 🔻از همین جا می شود فهمید چرا نهج البلاغه انقدر انسان را سرحال می کند ، نیرومند می کند ، با نشاط می کند ، امیدوار می کند؛ چون سراسر حکمت است. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۲) 📚 انتشارات عهدمانا مرد ، پشت دو جوان روس ایستاده بود و از پشت شانهٔ آن ها سرک می کشید. با دست زد به کتف یکی از دو جوان و گفت : « بروید کنار ببینم ! راه را چرا بسته اید ؟ » از بین آن ها گذشت و جلوی کشیش ایستاد. رنگ پریده اش مرد را نگران کرد. پرسید : « چه شده پدر ؟ حالتان خوب نیست ؟ می خواهید برایتان آبی چیزی بیاورم ؟ » مرد ریش جوگندمی به طرف کشیش خم شد ، اما دستی از پشت يقه اش را گرفت و به عقب کشید و گفت : « بروید سرکارتان ! ما خودمان مواظب پدر هستیم . » مرد ریش جوگندمی برگشت و به جوانی که با او حرف زده بود ، نگاه کرد. جوان لبخندی بر لب داشت که با چهرهٔ عصبی و ترسناکش تناسبی نداشت . مرد ریش جوگندمی که عادت نداشت روی دستوری که به او می دهند نه بیاورد ، از اتاق بیرون رفت. کشیش توانست نفسی بکشد و کمی از آن شوک سنگین اولیه بیرون بیاید. آرام لب هایش را جنباند و گفت : «شما کی هستید ؟ با من چه کار دارید ؟ » یکی از جوان ها جلوتر رفت ، من می خواهم به گناهانم اعتراف کنم و شاید هم شما ؛ فرقی نمی کند ، هر دوی ما گناهکار هستیم. کشیش گفت : « می بینید که اوضاع اینجا آشفته و به هم ریخته است. بروید و عصر برگردید. » مرد یقهٔ قبای کشیش را به دست گرفت و او را به طرف خود کشید. سرش را به صورت کشیش نزدیک کرد ؛ طوری که بوی مشروبی که خورده بود ، به بینی کشیش خورد : _ بگو آن کتاب قدیمی کجاست؟ ↩️ ادامه دارد...
🍁 ره آورد نماز 💠 « همانا نماز گناهان را مانند برگ پاییزی فرو می ریزد» 📒 ، خطبه١٩٩
شرح حکمت ۵۱ بخش ۱ قدرت و عیب پوشی.mp3
4.2M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 1⃣ ⭕️ قدرت و عیب پوشی 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح (1) 🔹 قدرت و عیب پوشی 🔰 امیرالمؤمنین در حکمت ۵۱ می فرمایند: 💠 «عَيْبُكَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَكَ جَدُّكَ» ؛ " عیب تو تا آنگاه که روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است." 🔻 برای فهم عمیق این حکمت کافیست نکاتی را از نهج البلاغه پیرامون روزگار ، دسیسه های روزگار و قواعد روزگار و بعد نکاتی را در مورد عیب بشناسیم. 🔻 در مورد روزگار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۳۹۶ می‌فرمایند: «الدَّهْرُ يَوْمَانِ » ؛ روزگار برای هر کسی دو روز است، یعنی دو جلوه دارد. « يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ » ؛ یک دوره به نفع تو است همه چیز و یک روز هم علیه تو است. 🔻 بر این اساس مولا علی (علیه السلام) به ما در خطبه ۱۵۷ می فرمایند که این قاعده دهر که دو روز است برای گذشتگان بوده و برای آیندگان هم هست برای امروزی ها هم هست. «عِبَادَ اللَّه» ، بندگان خدا ! « إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ» ؛ روزگار همان بلایی را که سر گذشتگان آورد سر امروزی ها هم می آورد، یعنی قاعده همان قاعده است. یکی از کارهایی که روزگار با همهٔ ما می‌کند این است که روز به روز پیرتر می شویم و بدن ها فرسوده تر. 🔻 در حکمت ۷۲ فرمود: «الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ» ؛ "روزگار بدنها را فرسوده می‌کند. " 🔻با این نگاه در حکمت ۲۸۶ مولا علی (علیه السلام) به ما می آموزند که اگر روزگاری چیزی داشتی که مردم شگفت زده می شدند ، منتظر روزی هم باش که مردم رغبت دیدنش را نداشته باشند. در حکمت ۲۸۶ می فرمایند : « مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ‏ءٍ طُوبَى لَه» ؛ مردم در مورد چیزی و کسی نمی گویند خوش به حالش، « إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ » مگر اینکه روزگار برای همان چیز روزگار بدی را هم آماده کرده. اگر اینگونه است باید دانست که اگر کسی دنیا را درست شناخت و درست زندگی کرد، تا روزگار باقی است نام نیک او هم باقی است. 🔻در حکمت ۱۴۷ مولا علی (علیه السلام) می فرمایند: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْر»؛ " تا دنیا دنیاست علما باقی هستند؛ حتی اگر هزاران سال از مرگشان گذشته باشد." 🔻با این فهم از مسأله روزگار ، باید برویم سراغ عیب. بالاخره همه ما که غیر معصوم هستیم عیب یا عیوبی داریم باید در مورد عیب هم باهم صحبت کنیم. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯