✏️📚 قاب عکس خالی 🖼️ !
💠 حتما بخونید. ✅
🌀 تازه باهم عروسی🤵🏻♂👰🏼♀💍 کرده بودند.
💠 با چند تا از دوستان قرار گذاشتیم که گل و شیرینی 💐🍩🍬🎁 بخریم و یه سری به تازه عروس و دوماد 🎉🎊 بزنیم.
🌀 خانه شان 🏡 کوچک بود. یک پذیرایی دوازده متری 2️⃣1️⃣ داشتند.
🌀 تا حالا ندیده بودیم، کسی قاب عکس خالی را به دیوار پذیرایی خانه اش 🏡 ، بچسباند.
💠 سرانجام، من طاقت نیاوردم و به نمایندگی از همه پرسیدم:
🌀 این قاب عکس خالی 🖼️ ، چیه!؟
💠 شاید می خواهید به زودی در این مکان🛋️ ، عکس عروسی تان 💍 را نصب کنید 😂 !؟
🌀 بچه ها خندیدند 😂.
خودش هم لبخندی زد و جواب داد:
💠 نه، این قاب عکس 🖼️ ، جای خالی عکس امام زمان است.
🌀 می خواهیم وقتی حضرت مهدی (ع) ، ظهور کردند و چهره شان را همه دیدند، عکس ایشان را به دیوار 🧱 خانه مان 🏡 ، بچسبانیم.
💠 همه مان مات و مبهوت شدیم 😲😯
🌀 یکی پرسید: پس چرا از حالا، قاب عکس خالی زده ای به دیوار ؟!
💠 هنوز که حضرت ولیعصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ظهور نکرده اند ؟!
🌀 فوری جواب داد:
💠 همین دیگر. . . می خواهیم همیشه یادمان باشد که یک چیزی توی زندگی مان، کم داریم 😔😭 .
🌀 هر لحظه که این قاب عکس خالی 🖼️ را می بینیم، به یادمان می افتد که منتظر و زمینه ساز ظهور حضرت (ع) باشیم.
💠 برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (ع) در حدتوان صلواتی را قرائت کنیم
🌀 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین
💠 اللهم عجل لولیک الفرج
🌀 حتما این متن را منتشر کنیم تا همگی به یاد امام زمانمان (ع) بوده و زمینه ساز ظهورش باشیم
🌹☘️🪴🌹☘️🪴🌹☘️🪴🌹
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۹۴)
📚 انتشارات عهدمانا
سرگئی دستش را گذاشت روی شانهٔ مادرش و گفت : « غصه نخور مادر ! مگر دوست پدر نگفته بود که دزدها قبل از خروج از خانه دستگیر شده اند ؟! پس نگران چه هستی ؟ »
یولا گفت : « حالا که همه چیز به خیر گذشته است . این مدت که این جا بودید ، به ما خیلی خوش گذشت.»
سرگئی گفت : « حالا یکی دو ساعتی وقت هست که راه بیفتم . بهتر است بنشینیم. »
سرگئی و کشیش روی مبل نشستند . یولا به آشپزخانه رفت و ایرینا مشغول جمع کردن وسایل و بستن ساک دستی و چمدان ها شد . سرگئی رو به کشیش گفت : « حتماً خوشحالید که بر می گردید مسکو ؛ چون با خیال راحت می توانید کتابهایی را که خریده اید بخوانید و بعدش هم یک کتاب دربارهٔ علی بنویسید ؛ درست مثل دوستتان جرج جرداق . »
کشیش گفت : « از من گذشته سرگئی . دیگر عمر چندانی باقی نمانده است ، اما به تو یک توصیهٔ جدی دارم و آن اینکه از خودت یک ماشین فعال و پربازده اقتصادی نساز . هر قدر هم که پول داشته باشی و از امکانات بالای زندگی بهره بگیری ، اما بی نیاز از غذای روح نیستی و کتاب ، غذای روح آدمی است .
زمانی برای خودت در نظر بگیر و مطالعه کن ؛ مخصوصاً زندگی نامهٔ افراد بزرگ و نامدار جهان را بخوان و الگوی زندگی ات قرار بده. اگر تنها به یک ماشین بزرگ پول ساز تبدیل شوی ، مثل هر ماشین دیگری فرسوده خواهی شد و ماشینهای مدل بالاتر جایت را می گیرند .
پس پسرم ! سرگئی عزیز ، طوری زندگی کن که علاوه بر بهره جویی از دنیا ، چیزی هم برای آخرتت ذخیره کنی .
عیسی مسیح دنیا را کشتگاه آخرت می داند ؛ یعنی یک دهقان هر آنچه کشت می کند ، خودش به تنهایی همهٔ محصولاتش را نمی خورد ، او به اندازهٔ نیازش بر می دارد و بقیه را دیگران می خورند.
↩️ ادامه دارد...
🔴 پرهیز از حرص زدن برای روزی
💠 ای فرزند آدم! رزق و روزی دو گونه است، روزیی كه تو آن را جویی و روزیی كه تو را می جويد ؛ كه اگر به سراغش نروی به سوی تو آيد، پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت اضافه نکن ، كه برطرف كردن اندوه هر روز از عمر تو را كافی است، پس اگر سال آينده، در شمار عمر تو باشد همانا خدای بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آن چه كار است؟ كه هرگز جوينده ای در گرفتن سهم روزی تو بر تو پيشی نگيرد و چيره شونده ای بر تو چيره نگردد و آن چه برای تو مقدر گشته بی كم و كاست به تو خواهد رسيد.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت ۳۷۹
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
شرح حکمت ۶۹ بخش ۲ حفظ روح امیدواری(1).mp3
1.78M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت69 2⃣
⭕️ حفظ روح امیدواری
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت69 ( 2 )
🔹حفظ روح امیدواری
3⃣ و سومی حضور در طریق و جبهه اصحاب حق است، که عددشان کم باشد.
🔻حضرت در خطبه ۲۰۱ میفرمایند:
«لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ »؛
" در راه هدایت، از کمیِ اهل آن اصلاً نگران نشوید."
4⃣ چهارمی، خیر مداومی است که اندک باشد؛
🔻 در حکمت های ۲۷۸ و ۴۴۴، معنای واحدی را در دو عبارت شبیه به هم میخوانیم، که حضرت میفرمایند:
" کار خوب اندکی که ادامه پیدا کند، بهتر است از کار بزرگ و زیادی که انسان را به ملالت بکشاند. "
5⃣ و پنجمین و آخرین مصداق، در خوبی هایی که کم آن را هم نباید از دست داد، یک قاعده کلی است؛
🔻که حضرت در حکمت ۲۸۹ بیان می کنند؛
میفرمایند:
" خصال نیک را، اگر همه را نمیتوانی به دست آوری، حداقل کم آن را داشته باش. "
« فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْکِ الْكَثِيرِ »
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۹۵)
📚 انتشارات عهدمانا
... در کلام هیچ پیامبری ، کلامی چون کلام علی ندیدم که این همه به فکر مردم گرسنه و پابرهنهٔ جامعه باشد . علی گویا خدمت به مردم را بر خدمت به خود و خانواده اش برتری داده است . سعی کن راهی را که من در پیری شناختم ، تو در جوانی بشناسی . توصیه می کنم ، دربارهٔ علی مطالعه کنی. »
سرگئی گفت : « چرا علی ؟ مگر مصلحان و مشاهیر بزرگ در تاریخ و فرهنگ خود کم داریم ؟ »
کشیش گفت : « نه پسرم ، کم نداریم ؛ دربارهٔ آنها نیز بخوان ، اما بدان که مرتبه و مقام علی بین تمام آنها چیز دیگری است. همهٔ گلها زیبایند ، اما وقتی به گل فروشی می روی زیباترین و خوش بوترینش را انتخاب می کنی. »
سرگئی گفت : « اما من به عنوان یک مسیحی ، چرا باید سراغ یک شخصیت مسلمان بروم ؟ »
کشیش گفت : « از دین حصاری برای زندگی و اندیشه هایت نساز پسرم ! همهٔ ادیان الهی درون مایهٔ مشترکی دارند . تو می توانی مغز و درون مایهٔ سایر ادیان الهی را بشناسی و از آنها پیروی کنی . این را بدان سرگئی که خدای همهٔ ما یکی است و شاقول خدا بر روی اعمال ما می ایستد . »
سرگئی گفت : « اما من دوستان مسلمان بسیاری دارم ؛ آن قدر که شما را شیفتهٔ علی می بینم ، آنها را ندیده ام . چگونه است مردی چون شما که از کودکی در خدمت کلیسا بوده ، از علی چنین یاد می کند و شیفتهٔ او می شود ، اما مسلمانان اغلب چیزی از علی نمی دانند ؟ »
کشیش گفت : « ممکن است من تو را که پسرم هستی نشناسم، یا تو مرا که پدرت هستم نشناسی ؛ همانگونه که بسیاری از مسیحیان هم مسیح را نمی شناسند . برای همین است که می گویم باید حصارها را بشکنی و به انسانیت بندگان خدا ، بیش از آبشخور دینشان بها بدهی. »
سرگئی گفت : « پس فردا که به مسکو برگشتی ، کنار تابلوی کلیسایت ، تابلوی دیگری هم نصب کن و بنویس : مسجد امام علی ! »
کشیش این کنایهٔ سرگئی را به دل نگرفت و گفت : « اگر از امثال کسانی چون تو نمی ترسیدم ، حتماً این کار را می کردم . »
↩️ ادامه دارد...
🔵 اندرزهای حكيمانه
💠 ای بندگان خدا! خود را بسنجيد قبل از آنکه مورد سنجش قرار گيريد. پيش از آنکه حسابتان را برسند، حساب خود را برسيد و پيش از آنکه راه گلو گرفته شود، نفس راحت بکشيد و پيش از آنکه با زور شما را به اطاعت وادارند فرمانبردار باشيد. بدانيد همانا آن کس که خود را ياری نکند و پند دهنده و هشدار دهنده خويش نباشد، ديگری هشدار دهنده و پند دهندهٔ او نخواهد بود.
📒 #نهج_البلاغه ، خطبه ۹۰، بند ۲
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
شرح حکمت ۷۰ بخش ۱ نشانههای جاهل.mp3
2.74M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت70 1⃣
⭕️ نشانه های جاهل
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت70 ( 1 )
🔹نشانه های جاهل
💠 «لَا تَرَى[يُرَى الْجَاهِلُ] الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»
⚜️ در حکمت ۷۰ نهج البلاغه میخوانیم:
" جاهل دیده نمیشود، مگر یا در حال افراط و یا در حال تفریط. "
🔰 پیرامون افراط و تفریط و نسبت آن با جاهل و جهل، در نهج البلاغه شریف سه مبحث قابل ارائه است:
1⃣ مبحث اول، زشتی افراط و تفریط و جهل؛
🔻در حکمت ۱۰۸، پیرامون حالات خوب و بد قلب، میخوانیم: " هر کوتاهی درمورد قلب، مضر است و هر افراطی آن را فاسد میکند. "
🔻همچنین مولا علی(علیه السلام) در خطبه ۱۲۷ و حکمت ۴۶۹، در بیان زشتی افراط، میفرمایند:
"حتی محبِّ افراطیِ من، در آینده هلاک خواهد شد."
🔻مولا همچنین در حکمت ۵۴ نهجالبلاغه، دربارهٔ زشتی جهل میفرمایند: « لا فقرَ کَالجَهل » ؛
" هیچ فقری بدتر از جهالت نیست. " (چون جهل های دیگر به راحتی قابل تحمّل یا جبرانند، اما جهالت به راحتی قابل جبران نیست.)
2⃣ بحث دوم، ثمرات ناگوار تفریط و افراط و جهالت است؛
🔻مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۱۸۱ نهجالبلاغه، اینگونه میفرماید که: « ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَة » ؛
" نتیجه هر تفریطی، پشیمانی است. "
🔻همچنین دربارهٔ عاقبت اهل تفریط، در خطبه ۱۵۷ میفرمایند: «النَّارُ غَایَةُ المُفَرِّطین» ؛ " غایت و پایان کار انسان های اهل تفریط، آتش جهنّم است. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۹۶)
📚 انتشارات عهدمانا
فرودگاه مسکو در آن وقت شب ، آن قدر شلوغ بود که هرکسی سعی می کرد ساک و چمدان هایش را بردارد و با عجله از سالن فرودگاه بزند بیرون . کشیش و ایرینا ، هر دو خسته و خواب آلود ، ساک و چمدان هایشان را برداشتند و راه افتادند به طرف در خروجی که پروفسور در آن جا انتظارشان را می کشید. بین راه ایرینا می خواست که ماجرای سارقان منزل را از زبان پروفسور بشنود و او همهٔ ماجرا را شرح داد، خدا را شکر چیزی از وسایل منزل به سرقت نرفته بود .
پروفسور به کشیش نگاه کرد که داشت توی چمدان مشکی را می کاوید. کشیش هاج و واج به ایرینا نگاه کرد و گفت : « این خرت و پرت ها چیه توی چمدان؟» یک مشت لباس بچه و لوازم آرایش و دو سه مجسمهٔ برنزی کوچک از مریم مقدس که روزنامه پیچ شده بود و چند دست لباس زنانه که اول فکر کرد آنها را ایرینا خریده است ، اما وقتی ایرینا وسایل داخل چمدان را با دقت نگاه کرد ، گفت : « خدای من ! اینکه وسایل ما نیست ! نکند چمدان را اشتباه برداشته ایم ؟ » چمدان را با دقت نگاه کرد ، شبیه همان چمدانی که بود سرگئی خریده بود.
- حالا چه کنیم ؟ این چمدان مال ما نیست ! کشیش نمی توانست به چیزی جز بقچهٔ کتاب قدیمی اش فکر کند، سرش پایین بود و به سر مجسمهٔ مریم مقدس که از لای روزنامه بیرون زده بود ، نگاه می کرد.
...کشیش وقتی به خود آمد که ایرینا صدایش زد :
- حواست کجاست ؟ فردا باید برویم فرودگاه. شاید کسی که چمدان را برده برگرداند .
کشیش حواسش جای دیگری سیر میکرد. ایرینا هر چه نگاهش کرد ، حرفی از او نشنید . در حالیکه به طرف اتاق خواب می رفت گفت : « تا صبح همان جا بنشین ! به درک که چمدان گم شد ! »
بعد در اتاق را محکم پشت سرش بست . کشیش چون شبحی ساکت و بی حرکت ، کنار چمدان نشسته بود ، با قامتی خمیده و سری فروافتاده و چشم هایی فرو بسته. خواب بود یا بیدار ؟ مرده بود یا زنده ؟
↩️ ادامه دارد...
🔵 ارزش تدوام کار
💠 چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانی است که رنج آور باشد.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت ۴۴۴
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
شرح حکمت ۷۰ بخش ۲ نشانههای جاهل.mp3
2.04M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت70 2⃣
⭕️ نشانه های جاهل
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت70 ( 2 )
🔹نشانه های جاهل
🔻همچنین در نهج البلاغه در حکمت های ۱۷۲ و ۴۳۸، دشمنی و عداوت، محصول جهل دانسته شده است؛ آنجا که حضرت میفرمایند:
« النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا »
🔻اثر دیگر، جرأت پیدا کردن بر خداوند متعال است، که مولا علی(علیهالسلام)، در نامه ۵۳ به مالک اشتر می نویسد:
« فَإِنَّهُ لاَ يَجْتَرِئُ عَلَى اللّهِ إِلاَّ جَاهِلٌ شَقِيٌّ » ؛
" کسی جز انسان جاهل بدبخت، علیه خدا جرأت پیدا نمیکند. "
🔻نتیجهٔ دیگر جهالت و افراط و تفریط، زیاده روی جاهلان است؛ حضرت در حکمت ۲۸۳ میفرماید:
«جَاهِلُكُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُكُمْ مُسَوِّفٌ » ؛
" روزگارتان اینگونه شده ؛ جاهلانتان زیاد دارند کار میکنند، اما عالمانتان که باید کار کنند، امروز و فردا میکنند."
🔻همچنین در خطبه ۱۷، امام علی(علیهالسلام) میفرماید:
« إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا »
" خدایا من از جمعیتی که جاهلانه زندگی می کنند و با ضلالت و گمراهی میمیرند، به تو شکایت میکنم.
(که این نشانه عمق زشتی این مسأله جهل و افراط و تفریط است.)
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۹۷)
📚 انتشارات عهدمانا (قسمت پایانی)
کشیش وقتی صدایی شنید ، به خود آمد. انگار کسی او را به نام می خواند : « پدر ایوانف ! »
وقتی برای بار دوم صدا را شنید ، به سختی سرش را بلند کرد ، چشم هایش را گشود . مردی جوان با ردای سفید و محاسنی بلند ، مقابلش ایستاده بود . مرد ، چشمهایی درشت و مردمکی سیاه داشت . کشیش لحظاتی خیره نگاهش کرد . غریبه نمی نمود ، انگار او را بارها دیده بود. جوان بقچه ای را که توی دستهایش بود ، بالا آورد. کشیش که چشمش به بقچه خورد ، مثل برق گرفته ها از جا بلند شد . با دیدن بقچهٔ کتاب قدیمی اش در دست جوان ، گویی همهٔ خستگی سفر و غم و اندوه گم شدن چمدان از او رخت بست. فکر کرد این جوان کتابش را برایش آورده است ، اما چرا بدون چمدان ؟ خواست همین سؤال را از او بپرسد ، حرفی بزند و حداقل تشکّری کند که چنین کتاب باارزشی را به او بازگردانده است. اما هر چه کرد صدایی از حلقومش بیرون نیامد. لبهایش انگار به هم دوخته شده بود و زبانش چون تخته سنگی در دهانش سنگینی می کرد. صدای جوان ، نرم و سبک به گوش رسید. انگار این صدا از راه بسیار دوری می آمد :
- « پدر ایوانف ! تو امانت ما را به خوبی پاس داشتی . آن طفل امروز در روح تو رشد یافته و وجودت را در بر گرفته است . چراغی در وجودت فروزان گشته که روشنایی اش چراغ راه و گرمایش ذخیرهٔ آخرتت خواهد شد .
بدان پدر ایوانف که ما به یاد مؤمنان خود هستیم و آنها را فراموش نمی کنیم ؛ به ویژه تو را که قبای کشیشی را با عبای علی بن ابی طالب آمیختی و روح عریانت را کسوتی پوشاندی که جز رستگاران چنین کسوتی بر تن ندارند .
ما امانت خود را برداشتیم تا ببینیم بعد از تو چه کسی مستعد پذیرش آن است. حال بیا و پیامبر خود عیسی مسیح را بدرقه کن. »
کشیش گنگ و گیج بود ، نمی دانست خواب است یا بیدار . به سختی قدمی به جلو برداشت . جوان به جای اینکه به طرف در خروجی برود ، به سوی دیواری رفت که تابلویی از عیسی مسیح روی آن نصب شده بود . کشیش دیگر نای حرکت نداشت ، ایستاد و به جوان نگاه کرد که کم کم تبدیل به نور شد ، به هاله ای سفید که به طرف تابلو رفت و در آن محو گردید.
کشیش با صدای ایرینا به خود آمد و چشم هایش را باز کرد :
- خدا مرگم بدهد ! از دیشب تا حالا این جا خوابیده ای ؟ بلند شو که باید برویم فرودگاه . شاید بشود چمدانمان را پیدا کنیم . بلند شو دست و صورتت را بشوی تا من صبحانه ات را آماده کنم. کشیش به عکس عیسی مسیح روی دیوار نگاه کرد و گفت : « لازم نیست برویم فرودگاه ، کارهای مهم تری هست که باید انجام بدهیم. »
پایان
🔴 ضرورت ترک حرام و غفلت زدگی
💠 از حرام دنيا چشم پوش، تا خدا زشتيهای آن را به تو نماياند و غافل مباش كه لحظه ای از تو غفلت نشود.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت ۳۹۱
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
شرح حکمت ۷۰ بخش ۳ نشانههای جاهل.mp3
2.74M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت70 3⃣
⭕️ نشانه های جاهل
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت70 ( 3 )
🔹 نشانه های جاهل
3⃣ بحث بعدی، پیرامون حکمت ۷۰ نهجالبلاغه، راههای پیشگیری و درمان بیماری جهالت است :
🔸 ۱. اولین مطلب در حکمت ۳۱ است، که مولا علی(علیه السلام) راه پیشگیری از تفریط را حلم و بردباری معرفی می کنند و میفرمایند:
« مَن حَلُمَ لَم يُفرَِطْ في أمرِهِ و عاشَ في النّاسِ حَميدا »
" کسی که حلم به خرج بدهد، هرگز در کارهای خودش تفریط نمیکند و در بین مردم هم ستوده خواهد زیست. "
🔸 ۲. نکته دوم طاعت الهی است که پیشگیری میکند از تفریط در مقابل جهالت ؛
🔻 که در حکمت ۳۳۱ فرمود:
« إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِيمَةَ الْأَكْيَاسِ، عِنْدَ تَفْرِيطِ الْعَجَزَةِ » ؛
" زمانی که دیگران و عاجزان تفریط می کنند، خداوند طاعت خودش را سود انسان های باهوش قرار می دهد. "
🔻همچنان که در روایتی در اصول کافی داریم:
« الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان »
" اصلاً عقل که در مقابل جهل است، آن سرمایه ای است که هر کس داشته باشد، با آن سرمایه بندگی خدا می کند و بهشت به دست می آورد. "
🔸 ۳. مورد بعدی درباره پیشگیری و درمان جهالت، عبارت است از :
تمسّک به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره او؛ حضرت در خطبه اول میفرماید:
« وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَة »
" خدا به برکت جایگاه پیامبر اهل زمین را از جهالت نجات داد. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
📒 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
📖 قضاوتهای حضرت علی (علیه السلام)
📚 انتشارات پیام حق
1⃣ (قسمت اول) مولا و غلام
🔻 در زمان خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردی با غلام خود به حج می رفتند ، در بین راه غلام مرتکب تقصیری شده مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته ، به مولای خود گفت : تو مولای من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده، به هم می گفتند : ای دشمن خدا ! بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) ببرم. چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد علی رفتند و مولا ( ضارب ) گفت : این شخص ، غلام من است و مرتکب خلافی شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته ، مرا غلام خود می خواند .
دیگری گفت : به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وی را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود می خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید .
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آنان فرمود : بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید.
چون صبح شد ، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به قنبر فرمود : دو سوراخ در دیوار آماده کن !
🔻و آن حضرت (علیه السلام) عادت داشت همه روزه پس از ادای فریضه صبح به خواندن دعا و تعقیب مشغول می شد تا خورشید به اندازه نیزه ای در افق بالا می آمد. آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده می گفتند : امروز مشکل تازه ای برای امیرالمؤمنین روی داده که از عهده حل آن بر نمی آید ! تا اینکه امام (علیه السلام) پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو کرده ، فرمود : چه می گویید ؟
آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگری غلام.
✨ علی (علیه السلام) به آنان فرمود : برخیزید که می دانم راست نمی گویید و آنگاه به آنان فرمود : سرتان را در سوراخ داخل کنید ، و به قنبر فرمود : زود باش شمشیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم ، غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت .
✨ امیرالمؤمنین (علیه السلام) به غلام رو کرده ، فرمود : مگر تو ادعا نمی کردی من غلام نیستم ؟ گفت : آری ، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم .
پس آن حضرت (علیه السلام) از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وی تسلیم نمود.
↩️ ادامه دارد...