#ارسالی_مخاطب
روایت یکی از شرکت کنندگان در کارگاه محله پیشران
وقتی فکر میکردم عاشق تر از من وجود نداره...
جلسه ای به نام محله پیشران در بافق در حال برگزاری بود و من که تعریف آقای یحیایی رو از دوست نهج البلاغه ایم شنیده بودم، منتظر شروع جلسه بودم.
با تاخیر رسیدم و وقتی استاد شروع کردن به صحبت، خیلی شرمنده شدم.
گفتن ما با این سبک رعایت نظم هیچ وقت در سنت های الهی و یاری اون جایی نداریم، اگر سنت های خودمون رو بر سنت های الهی ترجیح بدیم.
شرمندگی از این جمله تموم نشده بود که جمله بعدیشون دیگه واقعا ذوبم کرد!
ترفندشون خیلی زیرکانه بود؛
اون لحظه که با دست به دست شدن انگشتر استاد و در نهایت با تحویل گرفتنش از مخاطبین، ایشون قصد داشتن میزان واقعی بودن علاقه ما به رهبری رو بهمون نشون بدن، گفتن اگر قبل از تحویل انگشترم بهتون میگفتم این انگشتر متعلق به آقای خامنه ای هست، شما ها چکار می کردین؟؟؟
هرکدوم از مخاطبین نظرات مختلفی رو عنوان کردن:
یکی گفت دیگه بهتون نمیدادیم
یکی گفت بیشتر پیش خودمون نگه میداشتیم
یکی گفت...
خلاصه هر کی یه چیزی گفت.
اما استاد گفتن شما که اینقدر به انگشتر و چفیه و ملاقات با آقای خامنه ای علاقه دارید، همینقدر برای عمل به حرفای ایشونم تب و تاب دارید؟
این جمله انگار، تیرآخر بود...
تا مغز استخونمو سوزوند.
اینجا بود که دیگه حالم خیلی خراب شد..
____
🔸جهت ارتباط با ادمین، به آیدی زیر پیام دهید:
@Bafgh_banoo
🔹به بافقبانو؛ اولین رسانه بانوان در بافق بپیوندید.
@bafghbanoo