يكى از ياران امام، نوف بكّالى نقل كرد كه امام در سال 40 هجرى در اواخر زندگى خود در شهر كوفه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى آماده كرد ايستاد، در حالى كه پيراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشيرى با ليف خرما بر گردن، و كفشى از ليف خرما در پا، و بر پيشانى او پينه از كثرت سجود آشكار بود فرمود):
#ستايش_پروردگار_سبحان/بخش اول
🙏 ستايش خداوندى را سزاست كه سر انجام خلقت
و پايان كارها به او باز مى گردد.
خدا را بر احسان بزرگش
و برهان آشكار
و فراوانى فضل و آنچه بدان بر ما منّت نهاده است مى ستاييم
ستايشى كه حق او را اداء كند و شكر شايسته او را به جا آورد
به ثواب الهى ما را نزديك گرداند
و موجب فراوانى نيكى و احسان او گردد.
#خطبه۱۸۲_۱
#نهج_البلاغه_خوانی
@nahjolbalaghekhani110arvane
#ستايش_پروردگار_سبحان/بخش دوم
💠از خدا يارى مى طلبيم، يارى خواستن كسى كه به فضل او #اميدوار، و به بخشش او آرزومند، و به دفع زيانش مطمئن، و به قدرت او معترف، و به گفتار و كردار پروردگار اعتقاد دارد.
🔹 به او #ايمان مى آوريم، ايمان كسى كه با يقين به او اميدوار، و با اعتقاد خالص به او توجّه دارد، و با ايمانى پاك در برابرش كرنش مى كند، و با اخلاص به يگانگى او اعتقاد دارد،
🌴و با ستايش فراوان خدا را بزرگ مى شمارد، و با رغبت و تلاش به او پناهنده مى شود.
#خطبه۱۸۲_۱
#نهج_البلاغه_خوانی
@nahjolbalaghekhani110arvane