eitaa logo
پای درس امیرالمؤمنین علی علیه السلام
666 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
32 فایل
نهج البلاغه خوانی سیری در نهج البلاغه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃#شهیدی_که_به_مادرش_قران_خواندن_یاد_داد 🍃○مادر در خواب #پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم⁉️○مادر می‌گوید: «چیزی نمی‌خوام؛ فقط #جلسه قرآن 📖که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم #خجالت می‌کشم. 🌸 می‌دونن #من سواد ندارم، بهم می‌گن همون سوره توحید رو بخون.». ○پسر می‌گوید: «نماز صبحت رو که #خوندی قرآن رو بردار و بخون!»بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. ○قرآن را بر می‌دارد و #شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد. 🍃○پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت #شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند.○#حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند. #قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. 🌸○میفرمایند:«قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».#مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط.○آیت الله نوری گریه 😭میکنند و چادرمادر#شهیدرامی‌بوسندومی‌فرمایند:«جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم» #شهید_کاظم_نجفی_رستگار 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
°🥀✵﷽✵🥀° *وقایع ماه صفرورود کاروان اسراء به دمشق* *یکم ماه صفر اهل بیت (علیهم السلام) را بعد از معطلی وارد شهر کردند،* *لشکریان وقتی به چهار فرسخی شهر شام رسیدند، به یزید نوشتند تا او را از رسیدن کربلا خبردار کنند،* *یزید ملعون هم داد که پشت دروازه تا صبر کنید تا شهر را کنند و سپس از هر دروازه‌ای که خواستید وارد شوید که همه آماده استقبال هستند،* * (علیه‌السلام) به نعمان بن منذرمدائنی فرمودند: شدیدتر از ورود به ندیدم،عرض کرد چگونه بود؟* * (علیه‌السلام) فرمودند:ظالمان بر سر ما آوردند: آنکه ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای و نیزه‌ها احاطه کردند و با کعب نیزه به ما حمله می‌کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و نی و دف و طبل می‌زدند،* * آنکه سرهای شهدا را در میان هودج‌های زن‌ها و اطفال ما قرار دادند، پدرم و عمویم حضرت عباس (علیه‌السلام) را در برابر عمه‌هایم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و حضرت ام کلثوم (سلام‌الله‌علیها) نگه داشتند، و برادرم حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) و عمویم حضرت قاسم (علیه‌السلام) را در برابر حضرت سکینه (سلام‌الله‌علیها) و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خواهرانم می‌آوردند و با بازی می‌کردند، و چه بسیار بود که بر زمین در میان دست‌ها و پاهای می‌افتاد،* * اینکه زن‌های شامی از بالای بام‌ها، و بر ما می‌ریختند، به افتاد، چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن راخاموش کنم، عمامه‌ام سوخت، و به رسید و سرم را نیز ،* * این بود که از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در و با ساز و آواز ما را دادند و می‌گفتند: ای مردم بکشید این را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند،* * آنکه ما را از شتران پیاده کردند و به یک بستند و به در خانه‌های یهود و نصاری عبور دادند و به آنها می‌گفتند: اینها همان اهل بیتی (علیهم السلام) هستند پدران شما را کشتند،امروز شما انتقام بگیرید و تلافی کنید،ای نعمان، تمام یهودیان و نصرانیان آنچه خواستند از و و به طرف ما ،* * آنکه ما را به برده فروشان بردند و می‌خواستند بجای غلام و کنیز ولی خداوند این موضوع را برای آنها نساخت،* * اینکه محل سکونت ما را در مکانی قرار دادند که نداشت، را از گرما و از سرما آرامش نداشتیم، و از و و خوف کشته شدن آسایشی برای ما نبود،* *از اینجا سِرِّ سخن (علیه‌السلام) معلوم می‌شود که را فرمودند:امان از * *"الشام الشام الشام"* *منابع:* *تذکرة الشهداء ج ۲ ص ۳۶۳ ، رمز المصیبة ج ۳ ص ۲۵۹ ، سحاب رحمت ص ۷۳۶ ، سوگنامه آل محمد (علیهم السلام) ص ۴۹۵*