eitaa logo
نهضت نهج البلاغه خوانی آ.غ
461 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
114 ویدیو
6 فایل
نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی آ.غ ارتباط با خادمان کانال @jafarii_k ... @azzahraa آثار مهدوی @Asaremahdavi_arfae @mahdavi_arfae @mahdavi_tebyan ‌نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی @nahjolbalagheiha استفاده از مطالب کانال، فقط با ذکر منبع جایز است
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۸) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش در را بست و به داخل کلیسا بازگشت و با شتاب، شمع های روشن داخل محراب را خاموش کرد ، سپس کلید همهٔ لامپ ها را زد و به طرف در خروجی حرکت کرد. در کلیسا را که قفل کرد و به طرف ماشین شورلت سفیدش رفت ، متوجه دو جوان بور و بلند قدی شد که جلو آمدند. یکی از آنها پرسید : « ببخشید پدر ، مراسم دعا تمام شده است؟» کشیش به آن دو نگاه کرد ؛ هر دو حدود سی و پنج شش سال داشتند ، شلوار جین پوشیده بودند. هیچ شباهتی به مأموران امنیتی نداشتند ، گفت : « بله بچه ها ، مراسم دعا به پایان رسیده است ، گمان کنم دیر آمدید. جوانی که کاپشن پوشیده بود ، پرسید : « شما در بین مردم یک مرد تاجیک ندیدید ؟ » کشیش تبسّمی کرد و با خونسردی جواب داد : « کلیسا پر از افراد مؤمنی بود که برای مراسم سخنرانی و دعا آمده بودند. من هرگز چهره های تک تک آنها را به خاطر نمی سپارم.» همان جوان گفت : « ما دیدیم که او وارد کلیسا شد ، اما ندیدیم که از آن خارج شود.» کشیش با فلاشر سوییچ ، قفل در ماشین را باز کرد و گفت : « به هر حال من نمیدانم از چه کسی صحبت می کنید ، اما مطمئن هستم کسی داخل کلیسا نمانده است.» سپس پشت فرمان ماشین نشست ، از داخل آیینه دید که آنها به طرف کلیسا رفتند تا احتمالاً گشتی در اطراف آن بزنند. کشیش در آن لحظه نفس آرامی کشید ؛ نفسی که چند روز بعد با دیدن دوبارهٔ آنها مجبور شد در سینه اش حبس کند. ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت۴۳بخشچهارم1(2).m4a
1.47M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 4⃣ ⭕️ الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح (4) 🔹الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🔻اسلام نوع دیگر، اسلام خوب است که امیرالمؤمنین هم در حکمت ۲۳۷ آن را توصیف کردند و فرمودند: « إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ» " گروهی هستند که خدا را از روی شکر گذاری عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است. " یعنی آزاد از ترس و آزاد از طمع. 🔻 و هم در خطبه ۹۱ می‌فرمایند: « {وَاللهُ} نَهَجَ سَبیلَ الرَّاغِبینَ إلَیهِ وَالطَّالِبینَ مَا لَدَیهِ » " خداوند راه کسانی که رغبت در خدا دارند و طالب آن چیزی هستند که نزد اوست از ثواب، باز کرده است." خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) اسوهٔ چنین ایمانی است؛ لذا در خطبه۱۸۲ آمده است: « نُؤمِنُ بِه(الله) إیمانَ مَن لاذَ بِهِ راغِباً مُجتَهِداً » " به خدا ایمان می آوریم؛ آن ایمان کسی که پناهنده به خدا شده است از روی رغبت و با تلاش. " 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش موضوعات مهم حکمت ۹۳ تا ۹۹.mp3
3.67M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۹۳ تا حکمت ۹۹ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : از حکمت ۹۳ تا ۹۹ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : كسی از شما نگويد: «خدايا از فتنه به تو پناه می برم، زيرا كسي نيست كه در فتنه ای نباشد، لكن كسی كه می خواهد به خدا پناه برد، از آزمايشات گمراه كننده پناه ببرد، همانا خدای سبحان می فرمايد: (بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند.) معنی اين آيه آن است كه خدا انسانها را با اموال و فرزندانشان می آزمايد، تا آن كس كه از روزی خود ناخشنود، و آنكه خرسند است، شناخته شوند، گرچه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است، تا كرداری كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد، چه آنكه بعضی مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمي پسندند و بعضی ديگر فراوانی اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند». ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : (از امام پرسيدند (خير) چيست؟ فرمود:) « خوبي آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان، و بردباري تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سرفراز باشي، پس اگر كار نيكي انجام دهي شكر خدا بجا آوري، و اگر بد كردي از خدا آمرزش خواهي. در دنيا جز برای دو كس خير نيست، يكي گناهكاري كه با توبه جبران كند، و ديگر نيكوكاري كه در كارهاي نيكو شتاب ورزد». ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : هيچ كاری با تقوی اندك نيست و چگونه اندك است آنچه كه پذيرفته شود؟ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : نزديكترين مردم به پيامبران، داناترين آنان است به آنچه که آورده اند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (همانا نزديكترين مردم به ابراهيم آنانند كه پيرو او گرديدند، و مومناني كه به اين پيامبر خاتم گرويدند.) (سپس فرمود:) دوست محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) كسي است كه خدا را اطاعت كند هر چند پيوند خويشاوندي او دور باشد، و دشمن محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) كسي است كه خدا را نافرماني كند، هر چند خويشاوند نزديك او باشد. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : (صدای مردی از حروراء را شنید كه نماز شب می خواند و قرآن تلاوت مي كرد) فرمود: « خوابيدن با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است». ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : چون روایتی را شنيديد، آن را بفهمید و عمل كنيد، نه بشنويد و نقل كنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل كنندگان آن اندكند. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ 📒 : (شنيد كه شخصی گفت انّا لله و انا اليه راجعون) فرمود: «اين سخن ما كه مي گوييم (ما همه از آن خداييم) اقراري است به بندگي، و اينكه مي گوييم (بازگشت ما به سوي او است) اعترافی است به نابودی خويش». ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۹) 📚 انتشارات عهدمانا ایرینا آنتونوا ، همسرکشیش ، داشت فنجان قهوهٔ کشیش را هم می زد و زیرچشمی او را زیر نظر داشت که روی کاناپه نشسته بود. کشیش بلوز سرمه ای آستین کوتاه و پیژامهٔ آبی راه راه پوشیده بود . روزنامه جلویش باز بود ؛ اما مثل همیشه با دقت اخبار و مقالات را نمی خواند و حواسش شش دانگ به کتابی بود که امروز به طور معجزه آسایی به دست آورده بود. کافی بود فردا پروفسور آستروفسکی صحت و قدمت آن را تأیید کند و خودش هم فرصتی به دست آورد که آن را بخواند. یاد پروفسور که افتاد ، روزنامه را جمع کرد. گفت : « لطفا موبایلم را بدهید.» ایرینا گوشی را برداشت و آن را به کشیش داد که دستش به طرف او دراز شده بود . وقتی نشست ، پرسید : « به کجا می خواهی زنگ بزنی ؟ کشیش دکمهٔ منوی گوشی را فشرد و در حالی که دنبال شمارهٔ پروفسور میگشت گفت : آستروفسکی. صحبت هایش با پروفسور تمام شد. گوشی را روی میز گذاشت. از جا بلند شد و گفت : « بروم به کارم برسم . نمیدانم چرا امشب این قدر خوابم می آید. » ایرینا مقابلش ایستاد و گفت : « خوب یک ساعتی زودتر بخواب. » کشیش وارد اتاق شد، روی صندلی نشست و عینکش را به چشم زد. کتابی را که دو شب پیش مطالعهٔ آن را شروع کرد برداشت و غرق خواندن بود که صدایی شنید .سرش را که بلند کرد ، از تعجب خشکش زد . مقابلش جوانی با پیراهن سفید بلند ، مثل دشداشهٔ عرب ها ایستاده بود . محاسن بلند و بوری داشت و موهایش روی شانه هایش ریخته بود. جوان ، چشمان نافذ و زیبایی داشت. ↩️ ادامه دارد...
شرح حکمت ۴۳ قسمت ۵.mp3
2.13M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 5⃣ ⭕️ الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح (5) 🔹 الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🔻دومین وصفی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تمجید خباب بن ارت به کار بردند، عبارت است از «و هاجر طائعا» «خباب بن ارت را خدا رحمت کند که با رغبت در راه خدا و پیامبرش هجرت کرد.» 💠 اولا می‌دانید که مهاجرین بر دیگران برتری دارند. امیرالمؤمنین در نامه ۱۷ خطاب به معاویه می فرمایند: «لَا المُهاجِرُ کَالطَّلیق» {می دانید که در جنگ فتح مکه، پیامبر خدا(صلوات الله علیه)، ابوسفیان سردسته بنی امیه و طایفه شان را فرمود: آزادشان کردم؛ از آن به بعد فرزندان ابوسفیان معروف شدند به ابن الطُّلَقا (فرزندان آزاد شده پیامبر).} 🔻علی(علیه السلام) هم در این نامه ۱۷ با کنایه می فرمایند:« شما که فرزندان آزاد شده پیامبر هستید، اصلا در حد و مقایسه با مهاجر نیستید.» در مورد خودشان هم در خطبه ۴۷ می‌فرمایند: «سَبَقتُ اِلَی الاِیمانِ وَ الهِجرَة» «من نسبت به مؤمنین هم در ایمان به خدا و پیامبر و هم در هجرت سبقت گرفتم.» و در خطبه ۱۸۹ بند دوم، حقیقت مهاجر بودن را اینگونه بیان می کنند: «وَالهِجرَةُ قائِمَةٌ عَلیٰ حَدِّها الأوَّل...لا یَقَعُ الإسمُ الهِجرَةِ عَلیٰ أحَدٍ الا بِمَعرِفَةِ الحُجَةِ فِی الأرضِ؛ فَمَن عَرَفَها وَ أقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِر » «و هجرت همچنان بر همان جایگاه و ارزش نخست خود قرار دارد...نام مهاجر را بر هرکسی نمی توان گذاشت، جز آنکس که حجت خدا بر زمین را بشناسد؛ هرکس حجت خدا را بشناسد و به امامت او اقرار کند، پس او مهاجر حقیقی است. » 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش موضوعات مهم حکمت ۱۰۰ تا ۱۰۵.mp3
4.17M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۱۰۰ تا حکمت ۱۰۵ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : از حکمت ۱۰۰ تا ۱۰۵ ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : (آنگاه كه گروهی او را ستايش كردند) فرمود: بار خدايا! تو مرا از خودم بهتر می شناسی و من خود را بيشتر از آنان می شناسم؛ خدايا مرا از آنچه اينان می پندارند، نيكوتر قرار ده و آنچه را كه نمی دانند بيامرز. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : برآوردن نيازهای مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، و شتاب در برآوردن آن، تا گوارا باشد. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : روزگاری بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخن چين را و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه و ناتوان نگردد جز عادل، در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منت گذاری ، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است، در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهی خردسالان، و تدبير خواجگان اداره می گردد. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : (پيراهن وصله داری بر اندام امام بود شخصی پرسيد چرا پيراهن وصله دار می پوشی؟) فرمود: دل با آن فروتن، و نفس رام می شود، و مومنان از آن سرمشق می گيرند. دنيای حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جدای از يكديگرند، پس كسی كه دنياپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنی خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوی آن دو، هرگاه به يكی نزديك شود از ديگری دور می گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : (از نوف بكالی نقل شد، كه در يكی از شبها امام را ديدم برای عبادت از بستر برخواست، نگاهی به ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابی! يا بيدار؟ گفتم بيدارم) فرمود: ای نوف! خوشا به حال آنان كه از دنيای حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند كه زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس رويين خود قرار دادند، سپس دنيا را همانند عيسی مسيح (ع) وانهادند. ای نوف! همانا داوود پيامبر (كه درود خدا بر او باد) در چنين ساعتی از شب برمی خاست، و می گفت: (اين ساعتی است كه دعای هر بنده ای به اجابت مي رسد، جز باجگيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهای انتظامی حكومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل.) ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : همانا خدا واجباتی را بر شما لازم شمرد، آنها را تباه نكنيد و حدودی برای شما معين فرمود، از آنها تجاوز نكنيد و از چيزهایی نهی فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد و نسبت به چيزهایی سكوت فرمود نه از روی فراموشی، پس خود را درباره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۰) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش سرش را که بلند کرد ، از تعجب خشکش زد. مقابلش جوانی با پیراهن سفید بلند ، مثل دشداشهٔ عرب ها ایستاده بود. محاسن بلند و بوری داشت و موهایش روی شانه هایش ریخته بود. جوان ،چشمان نافذ و زیبایی داشت . در آغوشش نوزادی دست و پا میزد. کشیش چشم های خسته و خواب آلودش را به جوان دوخت. نمی دانست با دیدن یک غریبه در اتاقش باید چه عکس العملی نشان بدهد. او چگونه وارد آپارتمانش شده بود؟ کشیش با خود فکر می کرد از او بپرسد کیست و در اتاق او چه می کند ؟ چگونه وارد آپارتمانش شده و با او چه کار دارد؟ اما انگار لال شده بود، جوان تبسمی کرد. در چهره اش آرامش و طمأنینهٔ خاصی وجود داشت. چهرهٔ جوان آشنا بود، اما کشیش به خاطر نمی آورد که او را کجا و چه وقت دیده است. جوان لب هایش را تکان داد، صدایش چنان آرام بود که انگار از راه دوری به گوش می رسید. - پوزش میخواهم که اوقات شما را آشفته ساختم. کشیش به سختی لب هایش را از هم گشود و پرسید: « شما... این جا در اتاق من چه می کنید؟» جوان گفت : «من عیسی بن مریم هستم ، هدیه ای برایتان آورده ام. » کشیش فکر کرد اشتباه شنیده است ، شاید هم جوان غریبه ای که این وقت شب مقابلش ایستاده ، قصد شوخی دارد . گفت :« پسرم ! مزاح نکنید ، پیش از هر چیز دلم می خواهد بدانم این جا، در منزل من چه می کنید و چگونه وارد شدید ؟ » ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۴۳ قسمت ۶.mp3
2.98M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 6⃣ ⭕️ الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح (6) 🔹الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🔻توصیف بعدی در وصف خباب بن ارت، از لسان مبارک امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در حکمت۴۳ این است: «قَنِعَ بِالکَفاف»؛ یعنی به همان مقدار از رزق و روزی که زندگی اش را کفاف می داد، قانع بود. 🔰در نهج البلاغه درمورد قناعت، نکات بسیار بسیار فراوان و کاربردی هست. 🔸 اولین فصل پیرامون قناعت، درباره ارزش و فایده و اهمیت قناعت است. مثلاً امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۴۴ می‌فرمایند: «طوبیٰ لِمَن قَنِعَ بِالکَفاف» : "خوشا به حال کسی که از دنیا، به اندازه کفاف زندگی قناعت کند." یا در حکمت های ۵۷، ۳۴۹ و ۴۷۵ می‌فرماید: قناعت آن سرمایه ای است که هیچ وقت تمام نمی‌شود.(القَناعَةُ مالٌ لا یَنفَدُ) یا در حکمت ۲۲۹ وقتی از حضرت سؤال می کنند که منظور خداوند متعال از حیاة طیبه در آیه «فَلَنُحییَنَّه حَیاةً طَیِّبَة » (پس ما قطعاً او را به حیاة طیبه احیا می کنیم) چیست؟ فرمودند:« هی القَناعَة » ؛ منظور از حیاة طیبه قناعت است. و در همین حکمت فرمودند: «کفیٰ بالقَناعَةِ مُلکاً » ؛ "کسی که میخواهد پادشاه زندگی خودش باشد، کافیست قناعت کند." یعنی کسی که می خواهد محتاج غیر نباشد و خودش آقای زندگی خودش باشد، کافیست قناعت کند. 🔵 فصل دوم از قناعت در نهج البلاغه، اثر قناعت است. علی (علیه السلام) آثاری برای قناعت در نهج البلاغه بیان کردند که به ترتیب اینگونه است: 🔸 اولا چشم و دل سیر شدن؛ حضرت در خطبه ۱۹۲ می‌فرمایند: « مَعَ قناعةٍ تَملأُ القُلوبَ وَ العُیونَ غِنیً » ؛ "با آن قناعتی که دل ها و چشم ها را پر کند." 🔸 دوم اینکه قناعت از صفات برجسته اهل تقواست. در خطبه ۱۹۳، معروف به خطبه متقین، می‌فرماید:« اهل تقوا را نمی‌بینی مگر آنکه نفسش به آنچه خدا داده، قانع است(قانِعَةٌ نَفسُه).» 🔵 فصل بعدی در رابطه با قناعت در نهج‌البلاغه این است که، خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) اسوهٔ قناعت است؛ علی(علیه السلام) در نامه ۴۵، خطاب به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، فرمودند: «وَ أیمُ الله لَأَروضَنَّ نَفسی رِیاضَةً...وَ تنقَعُ بِالمِلحِ مَأدوماً» ؛ " به خدا سوگند! چنان نفس خودم را به ریاضت وادار می‌کنم...که به نمک به جای خورش غذا قناعت کند. " 🎙حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش موضوعات مهم حکمت ۱۰۶ تا ۱۱۳.mp3
2.95M
🔊 گزارش موضوعات مهم حکمت ۱۰۶ تا حکمت ۱۱۳ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : از حکمت ۱۰۶ تا ۱۱۳ ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : مردم برای اصلاح دنيا چيزی از دين را ترك نمی گويند ، جز آنكه خدا آنان را به چيزی زيانبارتر دچار خواهد ساخت. ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : چه بسا دانشمندی كه جهلش او را از پای درآورد و دانش او همراهش باشد و سودی به حال او نداشته باشد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : به رگهای درونی انسان پاره گوشتی آويخته كه شگرف ترين اعضا درونی اوست، و آن قلب است، چيزهایی از حكمت، و چيزهایی متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل اميدی پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدی بر آن چيره شود، تاسف خوردن آن را از پای درآورد، اگر خشمناك شود كينه توزی آن فزونی يابد و آرام نگيرد، اگر به خشنودی دست يابد، خويشتن داری را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشی برسد، دچار غفلت زدگی شود، و اگر مالی به دست آورد، بی نيازی آن را به سركشی كشاند، و اگر مصيبت ناگواری به آن رسد، بی صبری رسوايش كند، و اگر به تهيدستی مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگی بی تابش كند، ناتوانی آن را از پای درآورد، و اگر زيادی سير شود، سيری آن را زيان رساند، پس هرگونه كندروی برای آن زيانبار و هر گونه تندروی برای آن فسادآفرين است. ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : ما تكيه گاه ميانه ايم، عقب ماندگان به ما می رسند، و پيش تاختگان به ما باز می گردند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : فرمان خدا را برپا ندارد جز آن كس كه در اجرای حق مدارا نكند، سازشكار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : (پس از بازگشت از جنگ صفين، يكي از ياران دوست داشتنی امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت) و درود خدا بر او فرمود: اگر كوهی مرا دوست بدارد، درهم فرو می ريزد. (يعنی مصيبتها به سرعت به سراغ او آيد، كه اين سرنوشت در انتظار پرهيزكاران و برگزيدگان خداست، همانند آن در حكمت ۱۱۲ آمده است) ┄┄┅┅✿🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : هر كس ما اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله) را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنی آماده انواع محروميتها باشد). ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄ 📒 : سرمایه اى از عقل سودمندتر نیست، و تنهایى ترسناک تر از خودبینى، و عقلى چون دوراندیشى، و بزرگوارى چون تقوا، و همنشینى چون اخلاق خوش، و میراثى چون ادب و رهبرى چون توفیق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهیز از شبهات، و زهدى چون بى اعتنایى به دنیاى حرام، و دانشى چون اندیشیدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ایمانى چون حیاء و صبر، و خویشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتیبانى مطمئن تر از مشورت کردن نیست. ┄┄┅┅✿❀🍃🌺🍃❀✿┅┅┄┄
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۱) 📚 انتشارات عهدمانا جوان گفت : « من عیسی بن مریم هستم ، هدیه ای برایتان آورده ام . کشیش فکر کرد اشتباه شنیده است ، شاید هم جوان غریبه ای که این وقت شب مقابلش ایستاده ، قصد شوخی دارد . گفت : « پسرم ! مزاح نکنید ، پیش از هر چیز دلم می خواهد بدانم این جا ، در منزل من چه می کنید و چگونه وارد شدید ؟ سپس از جا بلند شد و نزدیک جوان ایستاد. کشیش توانست صورت نوزاد را که در آغوش جوان بود ببیند ؛ پسری بود حدود یک تا یک ونیم ساله ، سفید و زیبا ، با چشمان مشکی و موهای پرپشت و سیاه و سیمایی کاملا شرقی ، نوزاد به کشیش نگاه کرد ، لبخند زد. - من این هدیه را برای شما آورده ام. سپس کودک را به طرف کشیش گرفت ، کشیش ناخودآگاه دستش را بلند کرد و کودک را در آغوش گرفت . - پدر میخائیل ! من کودکم را به دست تو می سپارم . از او به خوبی مراقبت کن . با او باش و او را بشناس ، مدتی نزد تو به امانت خواهد بود ، تا از او بیاموزی آنچه را که لازم است بدانی. کشیش گفت : « اما من پیر و سالخورده ام ، چگونه از او مراقبت کنم؟ » به کودک نگاه کرد که هنوز لبخند می زد. وقتی سرش را بلند کرد صدای ایرینا را شنید: ميخائيل ؟ با کی حرف می زدی ؟ کشیش به ایرینا نگاه کرد که حالا جای مرد جوان ایستاده بود و خیره به او چشم دوخته - چرا دست هایت را این شکلی جلویت گرفته ای؟ کشیش به دست هایش نگاه کرد ؛ نه از نوزاد خبری بود و نه از مرد جوان. ایرنا با نگرانی به او نگاه کرد. - چرا ماتت برده ؟ چرا رنگت پریده ؟ حرف بزن بگو چی شده میخائيل ؟ ↩️ ادامه دارد...