╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت62 ( 2 )
🔹 پاسخی بهتر به خیر و احسان دیگران
🔰 در نهج البلاغه شریف مصادیقی برای این نوع رفتار داریم ؛
🔻مثلاً در نامه ۳۱ نهج البلاغه و حکمت ۲۴۸
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عبارتی مشابه می فرمایند: « مَنْ ظَنَّ بِکَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ » ؛
" هر کس که به تو یک گمان نیک داشت کاری بکن که آن گمان نیکش تصدیق شود. "
یعنی رفتاری را انجام بده که او این حُسن ظنّ نسبت به تو را ببیند که درست بوده ( اشتباه نبوده)
🔻خوب کجاها انسانها به ما حُسن ظن دارند ؟
مثلاً آنجاهایی که از ما امید عفو و بخشش دارند ، امید احترام دارند ، امید احسان دارند.
🔻کسی می آید سراغ شما که نیازمند است ، مثلاً در یک چهارراه شلوغی که همهٔ ماشین ها پشت چراغ قرمز توقف کردند ، چهره متدیّن و مذهبی شما را می بیند ، از بین چندین ماشین عبور می کند و می آید سراغ شما ، این کار او مبتنی بر چه مقدمه ای است ؟ در ذهن خودش این باور زیبا را دارد که ایشان چون مذهبی است، خدا ترس هست و بالاخره از قیامت بیشتر می ترسد، احتمالاً دست به خیرتر باشد؛ با این حسن ظن می آید شیشه ماشین شما را می زند. شما آنجا نباید او را به هیچ بهانه ای رد کنید، چون اگر شما رد کنید یک مقدار به آن اعتقادش به مذهب و مذهبی ها لطمه می خورد. هر طوری شده با محبّت ، با مهربانی او را از بخشی از آنچه نیاز دارد برخوردار کنید، تا پیش خودش بگوید دیدی گفتم مذهبی ها مهربان هستند و دست به خیرند. خوب خود این یک مصداق خیلی مهمی است که در نهج البلاغه شریف آمده است.
🔻 بر این اساس مولا علی (علیه السلام) در حکمت ۶۲ می فرمایند : " وقتی تو را ستودند، تو بهتر از آنان ستایش کن و چون به تو احسان کردند بیشتر از آن ببخش، به هر حال پاداش بیشتر از آنِ آغاز کننده است."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
گزارش موضوعات مهم نامه ۳۱ بند ۱۴ تا بند ۱۵.mp3
3.5M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۳۱ بند ۱۴ تا بند ۱۵
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم #روز_هشتاد_وسوم : نامه ۳۱ #نهج_البلاغه ، از بند ۱۴ تا بند ۱۵
┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه31 : نامه به امام حسن مجتبی (علیه السلام )
5⃣1⃣ حقوق دوستان
🔻چون برادرت از تو جدا گردد، تو پيوند دوستی را بر قرار كن، اگر روی برگرداند تو مهربانی كن و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامی كه دوری می گزيند تو نزديك شو و چون سخت می گيرد تو آسان گير و به هنگام گناهش عذر او بپذير، چنان كه گويا بنده او می باشی و او صاحب نعمت تو می باشد. مبادا دستورات ياد شده را با غير دوستانت انجام دهی، يا با انسانهایی كه سزاوار آن نيستند به جا آوری، دشمن دوست خود را دوست مگير تا با دوست دشمنی نكنی. در پند دادن دوست بكوش، خوب باشد يا بد و خشم را فرو خور كه من جرعه ای شيرين تر از آن ننوشيدم و پايانی گواراتر از آن نديده ام. با آن كس كه با تو درشتی كرده، نرم باش كه اميد است به زودی در برابر تو نرم شود، با دشمن خود با بخشش رفتار كن، زيرا سرانجام شيرين دو پيروزی است (انتقام گرفتن يا بخشيدن) اگر خواستی از برادرت جدا شوی، جایی برای دوستی باقی گذار، تا اگر روزی خواست به سوی تو باز گردد بتواند، كسی كه به تو گمان نيك برد او را تصديق كن و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستی كه با او داری ضايع نكن زيرا آن كس كه حقّش را ضايع می كنی با تو برادر نخواهد بود و افراد خانواده ات بد بخت ترين مردم نسبت به تو نباشند و به كسی كه به تو علاقه ای ندارد دل مبند، مبادا برادرت برای قطع پيوند دوستی، دليلی محكمتر از برقراری پيوند با تو داشته باشد و يا در بدی كردن بهانه ای قويتر از نيكی كردن تو بياورد، ستمكاری كسی كه بر تو ستم می كند در ديده ات بزرگ جلوه نكند، چه او به زيان خود و سود تو كوشش دارد، و سزای آن كس كه تو را شاد می كند بدی كردن نيست.
┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۲)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش گفت : « بله ! جرج جرداق خودش آن کتابها را به من هدیه داد. »
جوان پرسید : « پس لابد شرح نهج البلاغهٔ ابن ابی الحدید را هم مطالعه فرموده اید ؟ »
کشیش گفت : « نه ! این کتاب را ندیده ام . » جوان از داخل قفسه کتابی را برداشت ، به دست کشیش داد و گفت : « البته این کتاب بیست جلدی است ، قیمتش هم کمی گران است ، اما توصیه می کنم شما که نهج البلاغه را خوانده اید ، شرح و تفسیرش را هم بخوانید . »
کشیش گفت : « بسیار خوب ، من این کتاب را می خواهم ؛ همهٔ جلدهایش را. کتاب خورشیدوش را هم می خواهم. »
جوان به کشیش خیره شد و پرسید : « ببخشید ، شما استاد دانشگاه هستید ؟ »
کشیش گفت : « نه پسرم ، من یک کشیش هستم. »
جوان با تعجّبی توأم با هیجان گفت : « خیلی عجیب است ؛ شما یک کشیش مسیحی هستید و این همه کتاب دربارهٔ امام علی خوانده اید و باز هم به دنبال کتابهای دیگر می گردید ! »
کشیش گفت : « شما نهج البلاغهٔ علی را خوانده اید؟»
جوان پس از مکث کوتاهی سرش را تکان داد و گفت : « ای ... چندباری بخش هایی از آن را خوانده ام... اما قرآن را همیشه می خوانم . »
کشیش گفت : « خوب است ، خوب است . باز شما جوانان مسلمان بهتر از جوانان مسیحی ، کتاب آسمانیتان را می خوانید . اغلب جوانان مسیحی حتّی یک بار هم دستشان به انجیل نخورده است. »
آن روز کشیش قادر نبود همهٔ کتاب هایی را که خریده حمل کند . جوان کتاب فروش ، کتابها را داخل کارتن قرار داد و آن را تا داخل تاکسی حمل کرد و در حالیکه دستهای کشیش را به گرمی می فشرد ، او را بدرقه کرد . کشیش کارتن کتابها را گوشهٔ اتاق گذاشت ، کتاب خورشیدوش را برداشت و روی میز گذاشت ، تا شب هنگام آن را مطالعه کند.
↩️ ادامه دارد...
@nahjolblage_urmi
شرح حکمت ۶۳ ارزش شفاعت.mp3
2.82M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت63
⭕️ ارزش شفاعت
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت63
🔹 ارزش شفاعت
💠 امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در حکمت ۶۳ میفرمایند: « الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ » ؛ یعنی
" شفاعت کننده مانند پر و بال طلب کننده است. "
🔻واژهٔ "شفیع" یعنی کسی که ملحق میشود به کس دیگری، برای کمک کردن به او؛ "جَناح" یعنی بال، دست، بازو؛ هر یک از دو طرف یک چیز را میگویند جَناح؛ "طالب" هم که مشخص است؛ کسی که خواسته، اراده کرده، می خواهد که شفاعت بشود.
🔰 دو نکته اصلی در این حکمت هست:
1⃣ اولاً معلوم میشود بدون شفیع کسی نمیتواند به اوج برسد، به بهشت برسد و نجات پیدا کند.
2⃣ و دوم اینکه شفاعت کننده، باید خودش هم تلاش بکند که از واژهٔ طالب بر می آید ؛
🔻 در نهجالبلاغه شریف، سه چیز مایه شفاعت شمرده شده است:
🔸 ۱. اول قرآن کریم؛ که حضرت در خطبه ۱۷۶ میفرماید:
« مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُفِّعَ فِيهِ » ؛
" هر کس در روز قیامت قرآن کریم شفاعتش کند، شفاعت قرآن درباره او، پذیرفته خواهد شد. "
🔸۲. دوم توبه است که در حکمت ۳۷۱ فرمود:
« وَ لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ » ؛
" هیچ شفیعی (شفاعت کننده ای) نجات دهنده تر از توبه نیست. "
🔸 ۳. و سوم هم طاعت خداوند متعال است که در خطبه ۱۹۸ فرمود:
« فَاجْعَلُوا طَاعَةَ اللَّهِ شَفِيعاً لِدَرَكِ طَلِبَتِكُمْ »
" طاعت خدا را مایهٔ شفاعت قرار بدهید برای رسیدن به آنچه طالب هستید و میجویید. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
گزارش موضوعات مهم نامه ۳۱ بند ۱۶ تا بند ۱۷.mp3
3.93M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۳۱ بند ۱۶ تا بند ۱۷
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم #روز_هشتاد_وچهارم : نامه ۳۱ #نهج_البلاغه، از بند ۱۶ تا بند ۱۷
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه31 : نامه به امام حسن مجتبی (علیه السلام
7⃣1⃣ جايگاه زن و فرهنگ پرهيز
🔻در امور سياسی كشور از مشورت با زنان بپرهيز كه رأی آنان زود سست می شود و تصميم آنان ناپايدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند، زيرا كه سختگيری در پوشش عامل سلامت و استواری آنان است. بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست كه افراد غير صالح را در ميانشان آوری و اگر بتوانی به گونه ای زندگی كنی كه غير تو را نشناسند چنين كن. كاری كه برتر از توانایی زن است به او وامگذار كه زن گل بهاری است نه پهلوانی سخت كوش، مبادا در گرامی داشتن زن زياده روی كنی كه او را به طمع ورزی كشانده برای ديگران به ناروا شفاعت كند. بپرهيز از غيرت نشان دادن بيجا كه درستكار را به بيمار دلی و پاكدامن را به بدگمانی رساند. كار هر كدام از خدمتكارانت را معيّن كن كه او را در برابر آن كار مسؤول بدانی كه تقسيم درست كار سبب می شود كارها را به يكديگر وا نگذارند و در خدمت سستی نكنند. خويشاوندانت را گرامی دار، زيرا آنها پر و بال تو می باشند كه با آن پرواز می كنی و ريشه تو هستند كه به آنها باز ميگردی و دست نيرومند تو می باشند كه با آن حمله می کنی. دين و دنيای تو را به خدا می سپارم و بهترين خواسته الهی را در آينده و هم اكنون در دنيا و آخرت برای تو می خواهم، با درود.
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۳)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش در دستی قاشق و در دستی دیگر چنگال ، به نقطه ای از میز غذاخوری خیره مانده بود . سرگئی گفت : « پدر ؟ کجایید ؟ »
کشیش مژه ای زد و گنگ و گیج به سرگئی نگاه کرد . سرگئی گفت : « چه شده پدر ؟ انگار توی این عالم نیستید . »
کشیش گفت : « چیزی نیست ، اشتها ندارم. » ایرینا با چنگال به بشقاب کشیش اشاره کرد و گفت : « وا ! تو که چیزی نخورده ای ؟! »
کشیش رو به یولا گفت : « ممنون دخترم ، غذای خوشمزه ای بود. » بعد از جا بلند شد و زیر نگاه های متعجّب سرگئی و ایرینا و یولا و حتی آنوشا ، به طرف اتاقش رفت. پشت میز کارش نشست ، کتاب خورشیدوش را به دست گرفت و عینکش را به چشم زد. فکر کرد با وجود کتابهایی که خریده ، خواندن کتاب رمان حال و حوصلهٔ ویژه ای می طلبد ؛ مخصوصاً برای او که حال و حوصلهٔ خواندن رمان را نداشت. با وجود این نگاهی به فهرست فصلهای آن انداخت ؛ عناوین برایش آشنا بودند ، به نظر می رسید نویسنده رمانش را بر اساس وقایع زندگی علی نوشته است. عنوان فصل آخر رمان ، غروب خورشید بود . تصمیم گرفت مطالعهٔ کتاب را از فصل پایانی شروع کند . تقه ای به در خورد و سرگئی وارد شد . وسط اتاق ایستاد و گفت : « چه شده پدر ؟ چرا این قدر به هم ریخته و افسرده اید ؟ چیزی هست که من باید بدانم یا کمکتان کنم ؟ »
کشیش از بالای عینک به او نگاه کرد و گفت : « کمی خسته ام ، کمی هم نگران » ، سرگئی به میز کار پدر نزدیک شد ، کنار آن ایستاد و پرسید : « نگران چه هستید ؟ » کشیش گفت : « نگران آینده ام ؛ نمی دانم باید چه کار کنم و چه وقت به مسکو برگردم و تا وقتی راه حلی برای این مسأله پیدا نکنم ، باید مثل یک فراری ، دور از شهر و دیارم باشم. »
سرگئی لبخندی زد و گفت : « خدا را شکر که مشکل شما این است پدر . اگر این مشکل سبب می شود که پیش ما بمانید ، باید گفت خدا پدر آن دو جانی را بیامرزد که طمع ورزیشان سبب چنین خیری شده است ! بهتر است با هم یک سفر به مسکو برویم و هر چه دارید بفروشیم و برگردیم و قید مسکو را برای همیشه بزنید. »
↩️ ادامه دارد...
@nahjolblage_urmi
شرح حکمت ۶۴ بخش ۱ اهل دنیا؛ اهل غفلت.mp3
3.03M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت64 1⃣
⭕️ اهل دنیا ؛ اهل غفلت
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت64 ( 1 )
🔹 اهل دنیا ؛ اهل غفلت
💠 در حکمت ۶۴ نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند:
« أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ »
" اهل دنیا مانند سوارانی هستند که در حالیکه خوابند، آنها را شبانه می برند. "
🔻 درباره " اهل الدّنیا " ، دو نکته اساسی قابل بیان است؛
1⃣ نکته اول این است که جز یک مورد، در تمام مواردی که در نهج البلاغه، ترکیب اهل الدّنیا استفاده شده است، مذمّت است؛ یعنی کسانی که دلبستگی به دنیا دارند و گرفتار دنیا هستند؛ فقط در یک مورد این بار منفی وجود ندارد، که آن هم در خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه است که در این خطبه امیرالمومنین (علیهالسلام)، پیامبر را یکی از اهل دنیا معرفی می کنند و میفرمایند:
« أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً» ؛
" پیغمبر از همه اهل دنیا، از فرط گرسنگی پهلویش بیشتر از همه فرو رفته بود و شکمش از همه گرسنه تر بود. "
در اینجا معنا، معنای خنثایی است؛ یعنی کسی که مدتی در دنیا زندگی کرده است، نه اینکه دلبستگی به دنیا داشته است.
🔻 لذا در خطبه ۲۳۰ درباره زاهدان میفرمایند:
" آن ها با اینکه به ظاهر اهل این دنیا هستند،( یعنی در این دنیا زندگی می کنند)، اما در باطن « لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا » از اهل و دلبستگان دنیا نیستند؛ « فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا »
پس زهّاد، در دنیا به گونه ای زندگی می کنند، گویا اصلاً در دنیا نیستند. »
2⃣ بحث بعدی درباره اهل الدنیا به بهانه حکمت ۶۴، ویژگیهای اهل دنیا در نهج البلاغه است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
گزارش موضوعات مهم نامه ۳۰ تا نامه ۲۹.mp3
2.57M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۳۰ تا نامه ۲۹
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
🌹 سهم #روز_هشتاد_وپنجم : نامه ۳۰ تا نامه ۲۹ #نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه30 : نامه به معاويه
🔹پند و هشدار به معاويه
🔻نسبت به آنچه در اختيار داری از خدا بترس و در حقوق الهی كه بر تو واجب است انديشه كن و به شناخت چيزی همت كن كه در ناآگاهی آن معذور نخواهی بود، همانا اطاعت خدا نشانه های آشكار و راه های روشن و راهی ميانه و هميشه گشوده و پايانی دلپسند دارد كه زيركان به آن راه يابند و فاسدان از آن به انحراف روند، كسی كه از دين سر باز زند از حق رويگردان شده و در وادی حيرت سرگردان خواهد شد، كه خدا نعمت خود را از او گرفته و بلاهايش را بر او نازل می كند، معاويه اينك به خود آی و به خود بپرداز! زيرا خداوند راه و سرانجام امور تو را روشن كرده است. اما تو همچنان به سوی زيانكاری و جايگاه كفر ورزی حركت می كنی، خواسته های دل تو را به بديها كشانده و در پرتگاه گمراهی قرار داده است و تو را در هلاكت انداخته و راه های نجات را بر روی تو بسته است.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه29 : نامه به مردم بصره در سال ٣٨ هجری آنگاه که معاویه قصد توطئه در بصره را داشت
🔹هشدار به مردم بصره
🔻شما از پيمان شكستن و دشمنی آشكارا با من آگاهيد، با اين همه جرم شما را عفو كردم و شمشير از فراريان برداشتم و استقبال كنندگان را پذيرفتم و از گناه شما چشم پوشيدم، اگر هم اكنون كارهای ناروا و انديشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بكشاند، سپاه من آماده و پا در ركابند و اگر مرا به حركت دوباره مجبور كنيد، حمله ای بر شما روا دارم كه جنگ جمل در برابر آن بسيار كوچك باشد، با اينكه به ارزشهای فرمانبردارانتان آگاهم و حق نصيحت كنندگان شما را می شناسم و هرگز به جای شخص متهمی انسان نيكوكاری را نخواهم گرفت و هرگز پيمان وفاداران را نخواهم شكست.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۴)
📚 انتشارات عهدمانا
کشیش گفت : « من به اندازهٔ کافی در غربت زیسته ام سرگئی . دلم می خواهد در وطن خودم بمیرم . »
سرگئی گفت : « حرف از مرگ نزنید پدر که من همیشه از آن وحشت داشته ام . »
کشیش گفت : « تو هنوز هم از یاد مرگ غافلی پسر ! انگار صدای علی را می شنوم که می گوید : « شما را به یادآوری مرگ سفارش می کنم. از مرگ غفلت نکنید . چگونه مرگ را فراموش می کنید در حالیکه او شما را فراموش نمیکند ؟ و چگونه به زنده ماندن طمع می ورزید در حالیکه به شما مهلت نمی دهد ؟ مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است . آنها را به گورهایشان حمل کردند بی آنکه بر مرکبی سوار باشند. آنان را در قبرهایشان فرود آوردند بی آنکه خود فرود آیند . چنان از یادها رفتند و فراموش شدند که گویا از آبادکنندگان این دنیا نبوده اند . آن جا را که وطن خود می داشتند ، از آن رمیدند و در جایی که از آن می رمیدند ، آرام گرفتند . اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند . آنها به دنیایی انس گرفتند که مغرورشان کرد و چون به آن اطمینان داشتند ، سرانجام مغلوبشان کرد . »
کشیش آه بلندی کشید و ادامه داد : « پسرم ! سرگئی تو از چیزی وحشت داری که ناخواسته به سویش در حرکتی . ترس از مرگ بی معناست . بلکه با یاد مرگ می توانی غمها و غصه های دنیا را از خود دور کنی و از زندگی لذت بیشتری ببری . »
سرگئی گفت : « اگر آنچه را به من گفتی خود نیز به آن ایمان داری ، پس چرا از کشته شدن می ترسی ؟ »
کشیش گفت : « ترس من از آن دو جانی ، به معنای ترس از مرگ نیست . از طرفی ، کسی که از مرگ نمی ترسد ، هرگز خودش را به زیر قطار نمی اندازد و خود را در معرض مرگ قرار نمی دهد . غمی که امروز به دلم نشسته ، از بلاتکلیفی است ؛ از اینکه درمانده ام باید چه کنم ... چرا ؟ چون دو انسان طمّاع ، چشم به کتابی دوخته اند که مال آنها نیست ، به من هم تعلّق ندارد ، بلکه امانتی است در دستهای من از سوی عیسی مسیح . »
سرگئی با تعجّب به کشیش نگاه کرد و پرسید : « چه گفتی پدر ؟ امانت عیسی مسیح ؟ »
کشیش گفت : « بهتر است مرا تنها بگذاری سرگئی . باید فصلی از این کتاب را بخوانم . » سرگئی آرام زیر لب گفت : « بله ! می فهمم . » سپس از اتاق خارج شد .
کشیش کتاب را باز کرد . بالای صفحه نوشته شده بود : « غروب خورشید » .
↩️ ادامه دارد...
@nahjolblage_urmi