نهج البلاغه
مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ کسى که خود را گرامى دارد، هوا و هوس را
❇ احساس شخصیت، مانع هواپرستی
#نهج_البلاغه #تفسیر _حکمت_۴۴۹
🔆امام(ع) در اين گفتار حكمت آميز اشاره به تضادى مى كند كه در ميان شخصيت و شهوت پرستى وجود دارد، مى فرمايد: «كسى كه براى خود شخصيت قائل باشد شهواتش در برابرش خوار خواهند بود»; (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَواتُهُ).
«شهوات» جمع «شهوت» به معناى خواسته دل است و معمولاً به مواردى گفته مى شود كه معقول و پسنديده نيست و يا به تعبير ديگر جنبه افراطى و ناپسند دارد. بديهى است كسى كه مى خواهد شخصيتش در ميان مردم و يا حتى براى خودش محفوظ بماند بايد از بسيارى از خواسته هاى نفس صرف نظر كند و به تعبير امام(ع) آن خواسته ها در نظرش خوار و بى ارزش باشد زيرا در ميان اين دو تضاد روشنى است.
✍🏻افراد هوى پرست كه جز شكم و شهوت چيزى نمى فهمند در نظر عموم مردم افرادى پست و بى ارزش اند و به همين دليل مطرود هستند. بنابراين، عواقب سوء شهوت پرستى تنها مربوط به زندگى آخرت نيست در دنيا هم شهوت پرستان زندگى بدى دارند. تعبير به «هانت عليه شهواته» مفهومش اين نيست كه خواسته هاى شهوانى نفس او از بين مى رود بلكه در نظرش بى اهميت مى شود تا آن جا كه گويى وجود ندارد.
✍🏻 امام(ع) در تعبير ديگرى كه در غررالحكم آمده است مى فرمايد: «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ لَمْ يهِنْهَا بِالْمَعْصِيةِ; كسى كه براى خود شخصيت قائل است آن را با معصيت موهون نمى كند».
قرآن مجيد در جاى جاى خود اشاره مستقيم يا غير مستقيم به اين حقيقت دارد. در داستان آدم(ع) مى خوانيم كه توجه به يك خواسته نفس لباس بهشتى را از اندامش فرو ريخت او را از بهشت بيرون كرد. ولى يوسف(ع) با پا گذاشتن بر هواى نفس از بردگى به پادشاهى رسيد.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً هیچ کس شوخى بیجا نکند جز آن که مقدار
❇ تأثیر #شوخی بر #عقل انسان
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکما_۴۵۰
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه به كسانى كه مزاح نامناسب مى كنند يا در مزاح افراط مى ورزند، هشدار مى دهد كه مزاح مايه فروريختن قسمتى از عقل انسان است، مى فرمايد: «هيچ كس شوخى (نامناسبى) نكرد مگر اين كه مقدارى از عقل خود را فرو ريخت»; (مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلاَّ مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً).
✍🏻حقيقت مزاح آن است كه انسان سخنى غير واقعى بگويد ـ البته با قرائن حالى يا مقالى ـ كه مايه انبساط خاطر و تفريح شود ولى اين كار با اين كه در بسيارى از موارد پسنديده است و در اخبار به آن توصيه شده گاه مشكلات عظيمى به بار مى آورد كه بعداً به آن اشاره خواهيم كرد. «مَزَحَ» از ماده «مزاح» (بر وزن كتاب) و معادل آن در فارسى، شوخى كردن است و شامل سخنان غير جدّى است كه براى انبساط خاطر گفته مى شود و در مدح آن همين بس كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در روايتى فرمود: «إنّى أمزَحُ ولا أقولُ إلاّ حقّاً; من مزاح مى كنم ولى جز حق نمى گويم».
✍🏻«مجَّ» از ماده «مجّ» (بر وزن حج) در اصل به معناى بيرون ريختن مايعى از دهان است. سپس به هرگونه ريزشى اطلاق شده است. و «مجَّة» به معناى يك بار فرو ريختن است. همچنين «مزحة» به معناى يك بار مزاح كردن مى باشد.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
زُهْدُکَ فِی رَاغِبٍ فِیکَ نُقْصَانُ حَظٍّ وَ رَغْبَتُکَ فِی زَاهِدٍ فِیکَ ذُلُّ نَفْسٍ دورى تو از
❇ ارتباط صحیح با دیگران
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۱
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه درباره دو موضوع هشدار مى دهد، مى فرمايد: «اظهار بى ميلى به كسى كه به تو علاقه مند است سبب كاستى بهره تو در دوستى او است و اظهار ميل تو به كسى كه به تو بى اعتناست سبب خوارى تو خواهد شد»; (زُهْدُكَ فِي رَاغِب فِيكَ نُقْصَانُ حَظٍّ، وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِد فِيكَ ذُلُّ نَفْس).
✍🏻اين يك واقعيت مسلم است كه اگر انسانى به ما اظهار محبت كند و ما به او بى اعتنايى كنيم خود را از دوستى و محبت و كمك هاى احتمالى او در مشكلات محروم ساخته ايم و به اين ترتيب بهره كمى برده ايم. انسان عاقل و هشيار كسى است كه دست هاى افراد لايقى را كه به عنوان دوستى به سوى او دراز مى شود بفشارد و روزبه روز بر دوستان خود بيفزايد چراكه مشكلات زندگى به قدرى زياد است كه انسان به تنهايى از عهده حل آن ها برنمى آيد ولى اگر دوستان فراوانى داشته باشد آن ها مى توانند به حل مشكلات او كمك كنند و اين جاست كه در ضرب المثل گفته اند: هزار دوست كم است و يك دشمن بسيار. به عكس، هرگاه كسى به انسان بى اعتنا باشد و انسان به او اظهار تمايل كند خود را خوار و بى مقدار كرده است. ضرب المثلى در فارسى هست كه مى گويند: براى كسى بمير كه براى تو تب كند. ولى آن كس كه محبتى ندارد و دست دوستى دراز نمى كند و احساسى در او وجود ندارد، به سراغ او رفتن اشتباه و خطاست.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ فقر و بى نیازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشکار
❇ #فقر و #غنای حقیقی
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۲
🔆امام(ع) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه اشاره به نكته مهمى درباره حقيقت فقر و غنا كرده، مى فرمايد: «غنا و فقر آن گاه آشكار مى شود كه اعمال (انسان ها) بر خدا عرضه شود»; (الْغِنَى وَالْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللّهِ).
✍🏻حقيقت غنا بى نيازى و حقيقت فقر نيازمندى است ولى مى دانيم كه اين دو عنوان گاه جنبه مادى دارد و گاه جنبه معنوى. جنبه مادى آن نيز شاخه هايى دارد: غنا ازنظر مال و ثروت، غنا ازنظر مقام و جاه و جلال و غنا ازنظر علوم و دانش هاى مادى. تمام اين انواع غناى مادى، زودگذر و زوال پذير و ناپايدار است. گاه يك شب انسان مى خوابد در حالى كه صاحب مال و مقام و علم و دانش و سلامت جسم است اى بسا صبح بيدار شود در حالى كه تمام آن ها را از دست داده است و به فرض كه در زمان حيات انسان اين سرمايه هاى مادى موجود باشد در پايان عمر از همه آن ها جدا مى شود و همچون ساير افراد به خاك سپرده خواهد شد بى آن كه تفاوتى ميان او و فقرا باشد. همگى يك كفن را با خود از اين دنيا به گور مى برند. ولى غناى معنوى كه آن هم شاخه هاى متعدد دارد امرى است پايدار كه در دنيا و برزخ و آخرت با اوست. غنا ازنظر علم و عرفان، غنا ازنظر صفات برجسته انسانى و غنا ازنظر كارهاى خير و خدمات بشرى كه آثار همه اين ها در قيامت آشكار مى گردد.
✍🏻امام(ع) در واقع اشاره به همين نكته مى كند كه به هنگام حضور همگان در عرصه محشر و در پيشگاه عدل خداوند، آن جا معلوم مى شود چه كسى غنى است و چه كسى فقير. آن ها كه ميزان اعمالشان سنگين و نامه اعمالشان پر از حسنات و خالى از سيئات است اغنياى حقيقى هستند. اما آن ها كه كفه ترازوى حسناتشان سبك و نامه اعمالشان سياه است فقراى واقعى مى باشند. چنين اغنيايى به بهشت برين هدايت مى شوند كه در آن جا هركدام مالك عرصه هايى هستند كه گاه از تمام اين دنيا وسيع تر و گسترده تر است با آن همه نعمت هاى بى نظير.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّهِ
زبیر همواره با ما بود تا آن که فرزند نامبارکش عبد اللَّه، پا به جوانى گذاشت .
📚 #نهج_البلاغه / #حکمت_۴۵۳
💟 @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللّ
❇ علت انحراف زبیر
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۳
🔆مطابق آنچه در تاريخ طبرى آمده اين گفتار پرمعنا را امام(ع) زمانى فرمود كه در جنگ جمل دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند. على(ع) بر اسب سوار شد و زبير را صدا زد و او در مقابل امام(ع) ايستاد. حضرت فرمود: چه چيز تو را به اين جا آورده؟ گفت: تو سبب شدى زيرا من براى تو اهليت خلافت قائل نيستم و تو اَولى از ما نمى باشى. على(ع) فرمود: آيا من بعد از عثمان شايسته خلافت نيستم؟ ما تو را از طائفه بنى عبد المطلب (از طائفه خودمان) مى دانستيم تا اين كه فرزند بد تو به وجود آمد و بين ما و تو جدايى افكند.
✍🏻سپس امام(ع) سخنانى از پيامبر اكرم(ص) درباره خودش و زبير نقل كرد و زبير از خواب غفلت بيدار شد و از جنگ كناره گيرى كرد. وى بعداً به وسيله ابن جرموز كشته شد و امام(ع) از قتل او ناراحت گشت.
✍🏻ولى بنا بر گفته شيخ مفيد اين سخن را امام(ع) بعد از قتل زبير بيان فرمود و مانعى ندارد امام(عليه السلام) آن را در دو حالت بيان فرموده باشد.
به هر حال امام(ع) در اين گفتار پرمعناى خود مى فرمايد: «زبير همواره از ما اهل بيت (و از ياران خاص ما) بود تا آن كه فرزند شومش عبدالله نشو و نمو كرد (و پدر را گمراه ساخت)»; (مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْؤُومُ عَبْدُاللّهِ).
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ وَ لَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ
فرزند آدم را با فخر فروشى چه کار او که در آغاز نطفه اى گندیده، و در پایان مردارى بد بو است، نه مى تواند روزى خویشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نماید.
📚 #نهج_البلاغه / #حکمت_۴۵۴
💟 @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ وَ لَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا
❇ انسان ضعیف را با فخر چه کار؟
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۴
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه اش به متكبران فخرفروش هشدار مى دهد كه به گذشته و آينده خود بنگرند و اين صفت رذيله را از خود دور سازند، مى فرمايد: «انسان را با تكبر چه كار؟ در آغاز، نطفه بى ارزشى است و سرانجام مردارى (گنديده). نمى تواند خود را روزى دهد و نه مرگ را از خود دور سازد»; (مَا لاِبْنِ آدَمَ وَالْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، وَ لاَ يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لاَ يَدْفَعُ حَتْفَهُ).
✍🏻شك نيست كه انسان امتيازات فراوانى دارد و نسبت به مخلوقات ديگر برتر است و بسيارى از انسان ها امتيازات ويژه اى ازنظر مال و ثروت و جاه و مقام و شرافت خانوادگى و قدرت جسمانى بر ديگران دارند ولى اين امتيازات دليل بر آن نمى شود كه انسان موقعيت خود را فراموش كند و به اين و آن فخر بفروشد و به خويشتن ببالد و گرفتار صفت رذيله اى شود كه مردم را از او و او را از خدا دور سازد.
✍🏻امام(ع) روى چهار نكته براى اثبات كوچكى و حقارت متكبران فخرفروش تأكيد مى كند، نخست روى آغاز آفرينش انسان تكيه مى نمايد كه نطفه اى است كوچك و ناچيز كه بسيارى از افراد از آن اظهار تنفر مى كنند و در پايانش هنگامى كه از دنيا مى رود چند ساعت بعد تبديل به جيفه گنديده اى مى شود. آيا اين امور باعث افتخار و تكبر است؟
✍🏻سپس به بيرون وجود او نظر افكنده، مى فرمايد: توان اين را ندارد كه خود را روزى دهد و نيز مرگ را از خود دور سازد. البته ممكن است انسان براى تحصيل روزى، زراعت و دامدارى و تجارت داشته باشد ولى اگر خشكسالى شود يا آفتى در زراعت و دام ها بيفتد همه سرمايه او بر باد مى رود. يك طوفان يا آتش سوزى ممكن است مال التجاره او را نابود سازد و به تعبير ديگر تمام اين موارد از سوى خداوند روزى بخش است. انسان آن را جابه جا مى كند و از آن بهره مى گيرد. پس هرگز روزى دهنده خويش نيست. مرگ را هم از طريق درمان بيمارى ها و رعايت بهداشت ممكن است بتوان چند صباحى به تأخير انداخت ولى چنين نيست كه مرگ انسان در اختيار خودش باشد. به خصوص مرگ هاى پيش بينى نشده كه ناگهان دامان انسان را از دورن يا برون وجودش مى گيرد و به جهان ديگر مى فرستد.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ
فَقَالَ (ع): إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یَجْرُوا فِی حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغَایَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَالْمَلِکُ الضِّلِّیلُ.
از امام (ع) پرسید بزرگ ترین شاعر عرب کیست ، فرمود: شاعران در یک وادى روشنى نتاخته اند تا پایان کار معلوم شود، و اگر ناچار باید داورى کرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگ ترین شاعر است .
📚 #نهج_البلاغه / #حکمت_۴۵۵
💟 @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ فَقَالَ (ع): إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یَجْرُوا فِی حَلْبَةٍ تُعْرَ
❇ بهترین شاعر عرب
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۵
🔆همان گونه كه بعداً اشاره خواهيم كرد در يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان كه امام(ع) مجلس اطعامى براى مؤمنان فراهم كرده بود سخن از شعر و شاعران به ميان آمد. بعضى از حاضران از امام(ع) پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟ امام(ع) در يك جواب كوتاه حكيمانه فرمود: «شاعران همه يك روش نداشتند و در يك ميدان به مسابقه نپرداختند تا پيشگام آن ها مشخص شود و اگر ناگزير بايد به اين سؤال پاسخ داد بايد گفت: او همان سلطان گمراه بود». منظور امام(ع) امرؤ القيس، شاعر معروف عرب است (كه امام(ع) او را بر همه ازنظر قدرت شعرى مقدم شمرد هرچند اشعار او محتواى جالبى ندارد)».
✍🏻«حَلْبَة» (بر وزن دفعة) به معناى يك مرحله مسابقه اسب سوارى است و گاه به معناى ميدان مسابقه تفسير شده است. «قَصَبَة» (بر وزن شجرة) در اصل به معناى چوبه نِى است و در اين جا منظور آن چوبه نى اى است كه در آن زمان در آخر مسير مسابقه بر زمين نصب مى كردند و هركس از همه پيشتازتر بود خم مى شد و آن را برمى گرفت و برنده از بازنده به اين وسيله شناخته مى شد. «الضِّلِّيلُ» صيغه مبالغه به معناى شخص بسيار گمراه و بدكار است و اين لقب را عرب براى امرؤ القيس انتخاب كرد زيرا او على رغم استعداد فوق العاده اش در شعر، آلودگى هاى فراوان داشت. حتى بعضى گفته اند كه او اباحى مسلك بود.
✍🏻به هر حال گفتار امام(ع) به خوبى نشان مى دهد كه نه تنها آن حضرت در فن خطابه سرآمد بود بلكه در شناسايى اشعار شاعران نيز آگاهى فراوان داشت و ديوانى از آن حضرت امروز در دست ماست كه البته اصالت آن ثابت نيست و يا حداقل بخشى از اشعار آن مشكوك است.
✍🏻نكته اصلى همان است كه امام(ع) به آن اشاره كرده است.مقايسه كردن دو شخص يا دو چيز با هم در صورتى ميسر است كه وجه اشتراك زيادى داشته باشند. هرگز نمى توان گفت كه فلان طبيب داناتر است يا فلان مهندس راه و ساختمان، فلان عالم نحوى برجسته تر است يا فلان فقيه و فيلسوف. شاعران نيز گرچه همه شاعر بودند ولى مسيرهاى بسيار مختلفى را مى پيمودند. بعضى مهارت در غزل هاى عاشقانه داشتند، بعضى در اشعار حماسى، بعضى به دنبال مسائل اخلاقى مى رفتند و بعضى ديگر قهرمان داستان سرايى بودند. بنابراين مقايسه آن ها با هم چندان صحيح نيست. ولى امام(ع) بعد از ذكر اين نكته براى اين كه سؤال كنندگان را بى پاسخ نگذارد اشاره به امرؤ القيس فرمود كه در مجموع، شاعرى بسيار قوى و صاحب قريحه فوق العاده شعرى بود. هرچند زندگانى اش آلوده به انواع فجايع بود و از آن جا كه شاهزاده بود و بعد از پدرش جاى او را گرفت امام(ع) به عنوان «الملك الضليل; پادشاه گمراه» همان لقبى كه در عرب بعد از اسلام مشهور بود از او ياد فرمود.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
💟 @nahjulbalaqah
أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا
آیا آزاد مردى نیست که این لقمه جویده حرام دنیا را به اهلش واگذارد همانا بهایى براى جان شما جز بهشت نیست، پس به کمتر از آن نفروشید .
📚 #نهج_البلاغه /#حکمت_۴۵۶
☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَ
❇ ترک دنیا و کسب بهشت
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۶
🔆امام(ع) با تعبير گويايى اشاره به بى ارزش بودن مواهب مادى و دنيوى و پرارزش بودن وجود انسان مى فرمايد: «آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين ته مانده غذا را به اهلش واگذارد؟ بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد آن را به چيزى جز بهشت نفروشيد»; (أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لاَِهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا).
✍🏻«لماظه» كه غالب شارحان نهج البلاغه به ضم لام ذكر كرده اند و تنها بعضى به فتح لام نوشته اند به معنى باقى مانده غذا در دهان است كه انسان پس از فروبردن لقمه با زبان خود آن را از اطراف دهان جمع مى كند و فرو مى برد و گاه زبانش را بر لب ها مى كشد كه اگر چيزى از غذا مانده آن را نيز جمع كند، و اين تشبيه بسيار گويايى است كه امام(ع) درمورد بى ارزش بودن مواهب مادى دنيا فرموده است. اشاره به اين كه اقوام زيادى به اين دنيا آمده اند و از مواهب آن بهره برده اند و غذاهاى آن را خورده اند گويا ته مانده آن به شما رسيده است، اصل آن ارزشى نداشته تا چه رسد به ته مانده آن. تعبير به «حر» اشاره به اين دارد كه تنها آزادگان مى توانند خود را از قيد و بند دنياى مادى رها سازند ولى آن ها كه اسير شهوات و زرق و برق ها هستند هرگز نمى توانند به آسانى خود را از عشق به دنيا رها سازند و براى رسيدن به آن دست به هر كارى مى زنند. تعبير
«لاهلها» (براى اهل دنيا) اشاره به اين است كه افراد كوته فكر و بى همتى هستند كه گوهر گران بهاى روح و جان انسانى را به متاعى قليل و مال و مقام بى ارزش مى فروشند; دنيا را براى آن ها واگذارند.
✍🏻شك نيست كه هرگز منظور امام(ع) ترك سعى و تلاش براى زندگانى آبرومندانه و كفاف و عفاف نيست چراكه بدون چنين زندگى اى انسان حريت و آزادى ندارد و ناچار مى شود تن به ذلت وابستگى به ديگران بدهد و همچنين جوامع فقير و نيازمند كه همواره وابسته و ذليل در چنگال ديگران اند بلكه منظور غرق شدن در مواهب مادى و فروختن شرافت انسانى خود براى به دست آوردن مال و مقام دنياست.
✍🏻آن گاه امام(ع) در ادامه اين سخن و براى تكميل آن مى فرمايد: به يقين براى وجود و جان شما بهايى جز بهشت وجود ندارد آن را به غير بهشت نفروشيد. بهشت يعنى كانون رحمت الهى، آن جا كه همه مواهب مادى و معنوى جمع است و زشتى هاى دنيا و آسيب هايش به آن جا راه ندارد بهشت يعنى كانون رضا و خشنودى پروردگار، مركز پاكان و نيكان و عالمان و مجاهدان و شهيدان گران قدر.
بهشت يعنى محلى كه پذيرايى كنندگانش فرشتگان والامقام الهى هستند و همنشينانش انبيا و اولياى الهى. بهشت يعنى پيوستن به ابديت قرب خداوند و بهره گيرى از انواع جمال و جلال پروردگار. بهشت يعنى جايى كه حتى يك كلام ركيك بر زبان كسى جارى نمى شود.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
☑ @nahjulbalaqah
مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا
دو گرسنه هرگز سیر نشوند: جوینده علم و جوینده مال.
📚 #نهج_البلاغه /#حکمت_۴۵۷
☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا دو گرسنه هرگز سیر نشوند: جوینده علم
❇ اهل#علم و اهلدنیا، بهدنبال علم و #دنیا
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۷
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه به دو گروه اشاره مى كند كه هرگز سير نمى شوند، مى فرمايد: «دو شخصِ گرسنه اند كه هرگز سير نمى شوند: طالب علم و طالب دنيا»; (مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ: طَالِبُ عِلْم وَ طَالِبُ دُنْيَا).
✍🏻واژه «منهوم» از ماده «نَهَم» (بر وزن دهن) به معناى سيرى ناپذير بودن و اشتهاى شديد به چيزى داشتن است. منهوم به معناى كسى است كه اين گونه شده است.
اما اين كه طالبان علم هرگز از طلب علم سير نمى شوند به اين دليل است كه اولاً علم، حد و مرزى ندارد و به فرموده قرآن: (وَ فَوْقَ كُلِّ ذى عِلْم عَليمٌ).
و در جاى ديگر تمام معلومات انسان را در مقابل مجهولات، ناچيز مى شمارد و مى فرمايد: (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً).
و در مورد علم خداوند و حقايق جهان هستى مى فرمايد: «(وَ لَوْ أَنَّ ما فِى الاَْرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ); و اگر همه درختان روى زمين قلم شود، و دريا براى آن مركّب گردد، و هفت درياچه به آن افزوده شود، اين ها همه تمام مى شود ولى كلمات خدا پايان نمى گيرد; خداوند عزيز و حكيم است».
✍🏻ثانياً علم، نشاط آور است، روح را صيقل مى دهد و در واقع غذاى اصلى روح آدمى است و به همين دليل طالبان علم هرگز از علم سير نمى شوند بلكه هر مرحله اى را كه طى كنند خواهان مرحله بالاترى هستند.
اين سخن معروف است كه بعضى از بزرگان در عين محروميت مادى هنگامى كه بعضى از مسائل پيچيده علمى را مى گشودند به قدرى لذت مى بردند كه مى گفتند: «أينَ المُلوك وأبناءُ المُلوكِ من هذه اللذّة; كجا هستند پادشاهان و شاهزادگان كه ببينند چنين لذتى از كه ما مى بريم».
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
☑ @nahjulbalaqah
الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ وَ أَلَّا یَکُونَ فِی حَدِیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِکَ وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِکَ
نشانه ایمان آن است که راست بگویى، آنگاه که تو را زیان رساند، و دروغ نگویى که تو را سود رساند و آن که بیش از مقدار عمل سخن نگویى، و چون از دیگران سخن گویى از خدا بترسى.
📚 #نهج_البلاغه / #حکمت_۴۵۸
☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ وَ أَلَّا یَک
❇ از نشانههاى ایمان واقعی
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۸
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه حقيقت ايمان را در ضمن سه چيز كه از مظاهر ايمان به خدا هستند بيان كرده است: نخست مى فرمايد: «ايمان آن است كه راست گويى را در آن جا كه به زيان توست بر دروغ گويى در آن جا كه به سود توست مقدم دارى»; (الإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ، عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ).
✍🏻بسيار مى شود كه انسان اگر در بيان حقيقتى، راستى را برگزيند زيان هايى دامن او را مى گيرد. مثل اين كه سؤال كنند: تو چيزى به فلان شخص كه از دنيا رفته است بدهكارى؟ و او حقيقتش را بگويد كه آرى فلان مبلغ را بدهكارم. اين اعتراف گرچه ظاهراً به زيان گوينده است و دروغ گفتن به سود اوست ولى قطعاً اين صدق و راستى از نشانه هاى ايمان به خدا و روز قيامت مى باشد. يا اين كه تصادفى موجب خسارت شده و شخص مى داند مقصر بوده است اگر تقصير خود را بپوشاند و دروغ بگويد نفع مادى مى برد ولى اگر حق را آشكار سازد گرفتار زيان مى شود ولى اين زيان در حقيقت منفعت است و از نشانه هاى ايمان مى باشد.
✍🏻اصل اساسى اين است كه انسان هميشه صدق و راستى را پيشه كند هر چند به زيان او تمام شود ولى اين قاعده موارد استثنايى هم دارد و آن در جايى است كه مصلحت مهم تر از مصلحت صدق به خطر مى افتد.
✍🏻آنگاه امام(ع) به سراغ دومين نشانه ايمان مى رود و مى فرمايد: «اين كه گفتارت بيش از عملت نباشد»; (وَ أَلاَّ يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ).
بسيارند كسانى كه سخن از نيكى ها و خوبى ها و صفات برجسته انسانى، بسيار مى گويند اما عملشان هماهنگ با آن نيست و اين نشانه ضعف ايمان آن هاست. مؤمنان حقيقى آنچه را مى گويند انجام مى دهند و اى بسا اعمالشان فراتر از گفتارشان است.
به تعبير ديگر اگر انسان به چيزى كه مى گويد اعتقاد راسخ داشته باشد حتماً عمل او با آن هماهنگ خواهد بود و اگر نبود، نشانه عدم اعتقاد راسخ به آن گفتار است.
قرآن مجيد مى فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
☑ @nahjulbalaqah
یَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِیرِ حَتَّى تَکُونَ الْآفَةُ فِی التَّدْبِیرِ
تقدیر الهى چنان بر محاسبات ما چیره شود که تدبیر، سبب آفت زدگى باشد.
📚 #نهج_البلاغه /#حکمت_۴۵۹
☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
یَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِیرِ حَتَّى تَکُونَ الْآفَةُ فِی التَّدْبِیرِ تقدیر الهى چنان ب
❇ غلبۀ #تقدیر خدا بر #تدبیر انسان
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۵۹
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه اشاره به تأثير نافذ مقدرات كرده، مى فرمايد: «مقدرات بر تقدير و تدبير (ما) غلبه مى كند تا آن جا كه (گاه) آفت به سبب تدبير (انسان) به وجود مى آيد»; (يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الاْفَةُ فِي التَّدْبِيرِ).
✍🏻اين گفتار حكيمانه در واقع سه پيام دارد: پيام اول اين كه: ما را با مسأله خداشناسى و توحيد افعالى پروردگار آشناتر مى سازد. هنگامى كه مى بينيم براى انجام كارى نقشه هاى فراوان مى كشيم، مشورت بسيار و مديريت كافى مى كنيم ولى به آن نمى رسيم آگاه مى شويم كه پشت اين دستگاه خلقت، دست باعظمتى است كه چرخه جهان را مى چرخاند و درواقع اين كلام شبيه چيزى است كه درگفتارحكيمانه ديگرى از آن حضرت(ع) آمده بود: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ».
✍🏻پيام دوم پيام توكل بر خداست و آن اين كه تنها به تقدير و تدبير و قوت فكر خود اعتماد نكنيم بلكه در همه چيز و در هر كار توجه به مسبب الاسباب داشته باشيم و از او مدد بخواهيم و كمك بگيريم.
✍🏻پيام سوم اين كه: غرور بر ما غلبه پيدا نكند. هنگامى كه مى بينيم صاحب قدرت ظاهرى شده ايم و گروه عظيمى سر بر فرمان ما هستند و مشاوران تيزهوشى داريم كه در همه كار به ما كمك مى كنند مبادا غرور، ما را بگيرد و از خدا غافل شويم. چراكه گاه مى بينيم همه اسباب فراهم است ولى كارى از پيش نمى رود. يعنى مقدرات طرح ديگرى براى ما ريخته و تلاش هاى ما دربرابر تقدير الهى همچون نقش بر آب است.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
☑ @nahjulbalaqah
الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ
بردبارى و درنگ هم آهنگند و نتیجه آن بلند همّتى است.
📚 #نهج_البلاغه / #حکمت_۴۶۰
☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ بردبارى و درنگ هم آهنگند و نتی
❇ حلم و درنگ، نتیجۀ بلندنظری
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۶۰
🔆امام(ع) در اين گفتار حكيمانه خود به اهميت حلم و بردبارى و ترك شتاب در كارها و سرچشمه اين دو صفت برجسته اشاره كرده، مى فرمايد: «بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همت بلند متولد مى شوند»; (اَلْحِلْمُ وَالاَْنَاةُ تَوْأَمَانِ يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ).
✍🏻جالب اين كه ابن عبد ربه در كتاب عقد الفريد شأن ورودى براى اين گفتار حكيمانه ذكر كرده و آن اين كه يكى از بزرگان ايران خدمت امام(ع) رسيد. آن حضرت پرسيد: بهترين پادشاهان شما نزد شما چه كسى بود؟ او در پاسخ عرض كرد: اردشير در كشوردارى پيشگام بود ولى بهترين روش را انوشيروان داشت. امام(ع) سؤال كرد: كدام يك از فضايل اخلاقى در وى برجسته تر بود؟ عرض كرد: بردبارى و عدم شتاب در كارها. امام(ع) فرمود: اين دو، همچون فرزندان دوقلويى هستند كه از علو همت متولد مى شوند.
✍🏻«حلم» همان بردبارى در مقابل سفيهان و افراد بى منطق و همچنين در برابر متخلفان و گنهكارانى كه گناه سنگينى ندارند و ترك مجازات آن ها مى باشد.
«اناة» به معناى شتاب نكردن در انجام كارها پيش از دقت كافى در اطراف و جوانب آن و به تعبير ديگر صبر و حوصله تا روشن شدن تمام جوانب كار و همچنين شتاب نكردن در مجازات بدكاران.
✍🏻البته اين دو، قرابت و نزديكى با هم دارند و به همين دليل امام(عليه السلام) اين ها را به منزله فرزندان دو قلو ذكر كرده است كه در عين دوگانگى، داراى شباهت زيادى هستند.
اما علو همت به معناى شخصيت والا و برجسته، و بلندنظرى و سعه صدر است. بديهى است كسى كه داراى چنين صفتى است هرگز دربرابر سفيهان واكنش نشان نمى دهد بلكه با تحمل و بردبارى، مى گذرد همان گونه كه قرآن درباره صفات مؤمنان فرموده است: (وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً).
نيز افرادى كه داراى علو همت و سعه صدرند در كارها شتاب نمى كنند بلكه تمام جوانب را در نظر مى گيرند تا اقدام نسنجيده اى كه موجب پشيمانى است صورت نگيرد.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
☑ @nahjulbalaqah
نهج البلاغه
الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ غیبت کردن تلاش ناتوان است. 📚 #نهج_البلاغه / #حکمت_۴۶۱ ☑ @nahjulbala
❇ #غیبت، تلاش افراد ضعیف
#نهج_البلاغه #تفسیر #حکمت_۴۶۱
🔆امام(ع) در اين گفتار كوتاه و پرمعنا به يكى از عيوب مهم غيبت اشاره كرده مى فرمايد: «غيبت كردن، آخرين تلاش شخص ناتوان است»; (الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ).
اشاره به اين كه تنها فرومايگان و افراد پست و ناتوان به سراغ غيبت مى روند چراكه اگر انسان در خود، توانايى و استعداد پيشرفت ببيند به جاى اين كه با غيبت مقام كسى را خدشه دار كند خودش مى كوشد و به آن مقام و برتر از آن مى رسد ولى چون عاجز و ناتوان و فرومايه است سعى مى كند به وسيله غيبت آبروى ديگرى را در انظار عموم بريزد. ازاين رو
✍🏻امام(ع) مى فرمايد: غيبت، آخرين تلاش افراد ناتوان است.
در ميان گناهان كبيره كمتر گناهى است كه همانند غيبت، نشانه پستى و ضعف و زبونى و ناجوانمردى باشد. به تعبير ديگر، آن ها كه پشت سر مردم به مذمت و عيب جويى مى پردازند و آبرو و حيثيت افراد را با افشاى عيوب پنهانى، كه غالب مردم به يكى از اين عيوب گرفتارند، مى برند، و آتش حسد و كينه خود را به اين وسيله فرو مى نشانند، افرادى ناتوان و فاقد شخصيت اند كه حتى در مبارزه بى دليل وظالمانه خود شهامت ندارند و تمام قدرتشان اين است كه از پشت خنجر بزنند.
📚 پیام امام امیرالمومنین (ع) ، جلد ۱۵ ؛
آیت اللّه مکارم شيرازى
☑ @nahjulbalaqah