eitaa logo
گروه نحل
539 دنبال‌کننده
410 عکس
28 ویدیو
10 فایل
☘️ گروه نحل در عرصه های فرهنگی، تبلیغی، جهادی و خیریه فعالیت می کند ☘️ 📩 ما را از انتقادات و پیشنهادات خود بهره مند سازید 📩 🆔 @nahl1425
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم الله...🌹 باتوجه به ایام محرم الحرام إن شاءالله سفرنامه خودنوشت جناب حجت الاسلام و المسلمین عمادی از مبلغين گروه نحل که سال گذشته نوشتند را بازنشر خواهیم داد. http://eitaa.com/nahl_ir
سلام. توفیق دارم امسال محرم در خدمت مردم شریف و نجیب کرمان، شهرستان زهکلوت، روستای خرمشهر باشم . شهرستان زهکلوت جنوبی ترین شهرستان کرمان است. از سمت شرق و جنوب آن به سیستان و از سمت غرب و جنوب به هرمزگان منتهی میشود. فاصله تا نقطه صفر مرزی تقریبا ۴ ساعت میباشد. به گفته حاج آقای موحدی روحانی پیشکسوت و مبلغ و جهادی کهنه کار منطقه زهکلوت، عموم روستاهای زهکلوت در همین بعد انقلاب و در مواجهه نظام با مردمی که از طریق قاچاق و غیره ارتزاق میکردند ایجاد شده. به برکت نظام و تلاش ها و تدابیر مستمر حاج قاسم و همراهانش بسیاری از این مردم که سالها در کوهها و سنگ لاخ ها و در تعقیب و گریز زندگی میکردند حال صاحب زمین و ملک هستند و به کار کشاورزی و مانند آن مشغولند. در واقع مردم این بخش ها توسط حاج قاسم و خدمات سپاه کرمان به انقلاب و نظام مومن شدند. من در نزدیکی شهرستان ایرانشهر و دلگان از سیستان قرار دارم که سالیان قبل انقلاب و اوائل آن عطر وجود رهبر انقلاب را و پیام ویژه امام رحمت الله علیه برای مردم آن سرزمین را استشمام نمودند.‌ مهم ترین معضل و گرفتاری این سرزمین ها کم آبی و خشکسالی است. سالها است که دریاچه هامون در سیستان و جازموریان در کرمان دیگر کویری بیش نیست. و همین امر ریزگردها و گرمای فوق تصور را همراه دارد متاسفانه قاچاق سوخت بیداد میکند. گالن گالن بنزین از این شهرها به مرزهای پاکستان که تا آنجا چهار ساعت بیشتر فاصله نیست حمل میشود و با قیمت بالایی از کشور خارج میشود. در حالی که بنزین آزاد برای خود اهالی تا ۱۵ هزار تومان و با صف های طولانی است. در حوزه مسکن الحمدلله سالها است که کم تر خبری از کپر ها و خانه های گلی و چوبی خشتی گذشته است لکن مسکن های فعلی با شرایط بومی منطفه سازگاری ندارد شاید جمع میان کپرهای گذشته و امکانات روز ممکن بوده باشد تا هم از سرمای سخت زمستان و هم گرمای طاقت فرسای تابستان مردم در امان باشند. و هم در مصرف انرژی برق و گاز راه مناسب پیش گرفته میشد . ✍سید محمد علی عمادی یکم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای خرمشهر
سلام. بیخوابی زده به سرم. مجبورم دوباره چشم های شما رو به این سیاه نوشته خود متوجه کنم. امشب برای ما شب اول جلسه بود.‌ مسجد و خانه عالم هنوز آماده نیست. در یک فضای باز و وسیع بچه های جوون تر زحمت کشیدند نور لازم رو فراهم کردند. هم براشون سخن گفتم. هم روضه و هم به جهت اینکه مداح و نوحه خون هنوز نبود خودم نوحه خوندم .‌ خدا خیرشون بده صدای شیون و گریه چند خانم فضای جلسه رو رونق بخشید. یه جوون دبیرستانی هم پای منبر من حال خوشی پیدا کرده بود. بهش غبطه خوردم. البته نگران هم شدم که آیا می تونم شبهای دیگه هم چنین جوی رو ببینم یا نه. به هر حال صحبتهای من پیرامون حرکت کلی امام علیه السلام از مدینه تا کربلا بود. چون شب دوم بود از چگونه منتهی شدن حرکت امام علیه السلام به کربلا و مساله سد راه شدن جناب حر و مسایل پیرامون او صحبت کردم. دیدم بعضی هاشون هنوز بیست دقیقه نشده شروع کردن به چرت زدن البته تک و توک بودن، به هر حال مجبور شدم با ترفندی فضا را به نفع جلسه و صاحب سخن عوض کنم. گفتم من فردا شب از صحبت های امشب طرح سوال میکنم، هر کی جواب داد جایزه میدم. خیلی خوب شد دیدم چطور تا آخر خوب تر گوش میکردن. به هر حال توفیق دست خدا است. روضه جناب حر رو خوندم و روضه عمه سادات رو. غروبی هم با جمعی از اهالی تقریبا هم سن و سال خودمون گفت و شنود داشتم. مهم ترین دغدغه فعلی اهالی این بود که دولت ازشون گندم خریده به قیمت پارسال یعنی یازده تومان با این که وعده ۱۷ تومان مطرح بود. به هر روی دولت وعده داد تا ۱۵ تومان باقی رو واریز کنه. اینجا اینستاگرام فیلتر هست و جوونها حتی هزینه فیلتر شکن رو هم ندارند. بهشون گفتم برین حال کنید لا اقل اعصاب راحتی خواهید داشت. الان موقع استراحت و بیکاری شونه تا ده بیست روز دیگه میرن برای کاشت ذرت و ... راستی این جا از در و دروازه و دیوار هم خبری نیست.‌ پا رو از اتاق خونه بیرون گذاشتی وسط کوچه هستی. ✍سید محمد علی عمادی دوم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای خرمشهر پایگاه اطلاع رسانی l کانال ایتا l ویراستی
سلام. دوباره پاسی از شب اومد و طبع خاطره نگاری ما گل کرد. بریم که یک چند خطی از روز دوم حضورمون در خرمشهر براتون بگم. از این جا شروع میکنم که ساعت نزدیک نه صبح است. صبحانه زحمت کشیدند اُملت فراهم کردند. جاتون خالی بعد صرف صبحانه رفتم سراغ تهیه فیش مطالب برای شب سوم محرم. محور سخن فرمایش حسین علیه السلام است. انّی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدّی محمد صلی الله علیه و آله و سلم ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی، این ما حصل انچه از حسین علیه السلام است که قرار است در عالم رقم بخورد... به هر حال یه چهار صفحه پیرامون این سخن مطلب در دفتر یادداشت مطالبی تهیه کردم در عین حال مطمئن بودم خیلی ها از ین مطالب رو نمیشد برا جمع مردم آبادی گفت. بگذرم بعد از دقایقی رفتم سراغ گوشی و کلا از فضای امام حسین علیه السلام و منبر و شرح سخن آقا بیرون اومدم نگاه به پیام ها کردم. وای یکی از پیام ها این بود (جناب عمادی سید محمد علی؛ فردا موعد قسط فلان است فلان مقدار رو به فلان حساب واریز کنید.) پیش خودم گفتم کجا سیر میکردیم کجا فرود اومدیم. قسط و بدهی و حساب خالی... همین داوری رو برای مخاطبان خودم هم قائل بودم. خوب بالاخره راهی باید این میان پیدا میکردم میان عرش نشین سخن حضرت حسین علیه السلام و سیاهه پیامک های بدهی ها و قسط و قرض و بدهی... واقعا باید برای مردم خیلی محسوس و ملموس صحبت کرد. بعضی وقت ها حرف های ما آخوندها در ذایقه مخاطبانمون از باب شکم سیری است. به هر روی فرمان سخن رو چرخوندم به سمت مخاطب و این که ما جای او بودم دوست داشتم چطور و چگونه حسینی رو از سخنران بشنوم که برای زندگی روزانه هم درس و پند و عبرت باشه. به هر حال گارد سخن برای شب کمی تغییر کرد. نماز ظهر را در خانه با دو آقا پسر صاحب خونه یعنی عرفان و حسین و نیز پسر عموی اینها یعنی ابوالفضل با هم اقامه کردیم. البته در اتاق دیگری صدای حرف زدنشون می اومد. با خودم کلنجار رفتم. قرآن‌ رو باز کردم. استخاره خوب اومد. صداشون کردم بیایید با هم نماز بخونیم. بعد نماز هم‌براشون از اهمیت نماز اول وقت و مکافات سبک شمردن نماز از روی رساله امام رحمت الله علیه خواندم. بله رساله امام رحمت الله علیه. در گوشه طاقچه خونه بود. عرفان و حسین میگند پدر ما ملّا مکتبی هستش. هنوز پدر از سفر نیامده برای تعمیر ماشین تا اصفهان رفته.‌ حس کنجاوی گل کرد کتاب های طاقچه رو کمی زیر و رو کردم. دو سه چاپ قرآن، حلیة المتقین، مفاتیح نوین نگارش ایت الله مکارم شیرازی حفظه الله، کتاب قانون مجازات اسلامی بازبینی سال ۱۳۹۲ !!!!! و البته رساله امام رحمت الله علیه تقریبا نو و شکیل . کربلایی پور صادقی صاحب خانه ما هنوز از سفر باز نگشته است. او برای تعمیر ماشین پژو پارس تا اصفهان رفته است. تصادف از این قرار بود دو پسرش که از مادر سوا هستند ولی باهم زندگی میکنند. سوار ماشین شدند و تو همین روستا سر پیچ با سرعت ۸۰ تا چپ کردند.‌ خودشون چیزی شون نشد. و البته از پدر هم کتک سیر نخوردند و باز هم چیزی شان نشد... البته مطالب دیگری از پدر خانه شنیدم ترجیح میدم بعد از این محضرشون رسیدم چنانچه عمر باقی و حوصله وافی بود بیان کنم. بعد ظهر ساعت ۶ زدیم بیرون. امروز دیگه مسلح بودم. جیب رو پر شکولات کردم. من نمیدانم حضرات روحانیون سابق چه کار کردند که از بچه در قنداقه تا جوان سی ساله از من در خواست شکولات میکنند. البته بعضی بچه ها هم خیلی قانع هستند. تنها چیزی که خواستند ماشین کنترلی بوده. از حق نمیشه گذشت بالاخره دلخوشی این بچه ها دختر و پسر اینه که یه دهه محرم میشه حاج آقا میاد و مسابقه میزاره و بمون جایزه میده. و بزرگتر ها هم از باب مزاح و شوخی میگفتند... خلاصه رفتیم جلوی همون مسجد نیمه کاره رو فرشی رو پهن کردیم و تعدادی پسر و دختر تو سنین مختلف رو مشغول کردیم. از نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تعداد فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و غیره سوال کردیم و با همین بهانه مهمّاتی که از قبل تو جیب داشتم رو خرجشون کردم. البته از نگاهشون معلوم بود که با آبنبات و تافی راضی نشدند ولی خدایی ش گله و شکایت هم نکردند. خوب برای امشب بسه. نماز جماعت و منبر و روضه و نوحه خوانی امشبم رو فاکتور میگیرم. ✍سید محمد علی عمادی سوم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای خرمشهر پایگاه اطلاع رسانی l کانال ایتا l ویراستی