#خاطره_بازی
#خانواده
❇️ پیش زن های دیگه ام!!!!!
ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر می زند. گفت «پیش زن های دیگه م ام. » گفتم «چی؟» گفت «نمی دونستی چهار تا زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم. گفت «جدی می گم. من اول با سپاه ازدواج کردم، بعد با جبهه، بعد با شهادت، آخرش هم با تو. »
❤️شهید مهدی زین الدین❤️
http://eitaa.com/joinchat/129761293C18ecdf27ee
#خاطره_بازی
#اخلاقی
✳️تو درست صحبت کن
سه نفر آمدند گفتند : پایگاه درمان سقوط کرد. از صد و بیست نفر فقط ما توانستیم فرار کنیم.
می گویند چهل و پنج نفر شهید، بقیه اسیر .
صدای بی سیم درمی آید. کومله ها آمده اند روی خط ما. می گویند منتظر باشین. بقیه رو هم می گیریم ازتون.
می گویم پدرت را درمی آورم. پوست از کله ی همه تون می کنم.
محمد می گوید این جوری حرف نزن. درست نیست.
می گویم دری وری می گه. کومله است. نمی شنوی ؟
می گوید عیب نداره ! تو درست صحبت کن.
❤️شهید محمد بروجردی❤️
http://eitaa.com/joinchat/129761293C18ecdf27ee