eitaa logo
أساس الفهم في كلام العرب
499 دنبال‌کننده
38 عکس
6 ویدیو
24 فایل
«النكت العلمية من الكتب الأدبية منها المسائل الصرفية و النحوية» پاسخگوي سوالات ادبي: آقاي محسن عباس زاده @Mohsin_A آقاي سینا زرین قلم @Sina_zarrinqalam زیر نظر انجمن علمي زبان و ادبیات عربي دانشگاه رضوي
مشاهده در ایتا
دانلود
🟠نوشته ای پیرامون تاریخ نحو 🟠 تاریخ النحو 1 : ابوزکریا یحیی بن زیاد فراء (متوفای ۲۰۳)، یکی از مفسران قرن دوم و اوایل قرن سوم و صاحب تفسیر معانی القرآن می‌باشد. ۱ - معرفی اجمالی ابوزکریا یحیی بن زیاد فراء (متوفای ۲۰۳) تفسیری به نام معانی القرآن دارد که اخیرا در سه جلد به چاپ رسیده است. ۲ - جایگاه فراء نزد مامون وی شاگرد کسائی، و ماهرترین عالم کوفه و آگاه‌ترین عالم نحوی، لغوی و ادبی بوده است. ثعلب درباره او گفته است: «اگر فرّاء نبود، علوم عربی هم نبود؛ چون او زبان عربی را خالص و ضابطه‌مند کرد». او نزد مامون عباسی ارج و منزلتی داشت؛ چنانکه او را در بالای مجلس می‌نشاند و آموزش فرزندانش را بدو سپرد و به او پیشنهاد کرد تا آنچه را از علوم عرب شنیده و از اصول نحو می‌داند به رشته تحریر در آورد و دستور داد تا اتاقی در خانه برایش مهیّا کنند و کنیزکان و خادمانی را به خدمت او گماشت تا نیازهایش را بر آورند؛ و کاتبانی را نزدش فرستاد تا هر چه را املا می‌کند بنویسند؛ لذا قدر و منزلت فرّاء در دولت عباسیان، این‌چنین بزرگ داشته شده است. ۳ - حافظه قوی فراء فرّاء حافظه‌ای بسیار قوی داشت و هر چه را از استادانش فرا می‌گرفت به حافظه می‌سپرد و از نوشتن بی‌نیاز بود و تا آخر عمر، این حافظه قویّ را با خود داشت و گفته‌هایش را، بدون مراجعه مجدّد به نوشته‌هایش بر شاگردان املا می‌کرد. درباره او گفته‌اند: وی، در علم نحو، امیرمؤمنان است. ثمامة بن اشرس معتزلی درباره وی -که به دربار مامون آمدوشد داشت- می‌گوید: «در سیمای وی ابّهت ادیبی فرزانه دیدم؛ با او نشستم تا نکاتی بپرسم؛ درباره لغت از او پرسیدم، او را دریایی دیدم؛ درباره نحو پرسیدم او را بافته‌ای یکتا شناختم؛ از فقه جویا شدم، او را فقیهی دانا یافتم که بر مواضع اختلاف آراء واقف بود و در نحو و ادب مهارت کامل داشت؛ با طبّ آشنا و در تاریخ عرب و اشعار جاهلی احاطه و حذاقت داشت ۴ - دلیل تالیف کتاب تفسیری سبب گرد آمدن تفسیر «معانی‌القرآن» -طبق گزارش ابوالعباس ثعلب- آن بود که عمر بن بکیر- یکی از دوستان نزدیکش که در خدمت حسن بن سهل وزیر مامون بود- به وی نوشت که امیر حسن بن سهل، گاه درباره تفسیر قرآن چیزهایی از من می‌پرسد که جوابشان را نمی‌دانم؛ لطف کرده، مطالبی پایه و اساسی در این‌باره برایم فراهم کن یا آنها را در کتابی گردآوری کن تا هنگام نیاز بدان مراجعه کنم! فرّاء، درخواست او را اجابت کرد و به شاگردان و اصحاب خود گفت: گرد آیید تا کتابی در تفسیر قرآن بر شما املا کنم؛ و روزی را برای آن اختصاص داد. فرّاء در آن روز به مسجد آمد و به مؤذّن مسجد که قاری قرآن نیز بود رو کرد و گفت: سوره حمد را بخوان [مؤذّن، سوره حمد را خواند]؛ آنگاه فرّاء آن را تفسیر کرد؛ و با همین شیوه تا آخر قرآن را تفسیر کرد و این کتاب فراهم گردید. ۵ - اقوال مورخین درباره فراء ابوالعباس می‌گوید: «چنین کار باارزشی را پیش از وی از کسی نیافتم و گمان نمی‌کنم بعد از او هم کسی بتواند بهتر از آن را بیاورد». ابوبدیل وضّاحی می‌گوید: «خواستیم افرادی را که برای استماع گرد می‌آمدند بشماریم؛ ولی به شماره نیامدند و تنها قاضیانی را که در آن جمع حضور می‌یافتند شمردیم؛ هشتاد نفر بودند». محمد بن جهم می‌گوید: «در حالی بیرون می‌آمد و به جلسه درس و تفسیر می‌رفت که بهترین و فاخرترین لباس‌های خود را پوشیده و خود را آراسته بود و کلاه بزرگی بر سر نهاده در مسجد حضور می‌یافت. آنگاه ابوطلحه ناقط، ده آیه می‌خواند و فرّاء آنها را از بر تفسیر می‌کرد. سپس سلمة بن عاصم -از برجسته‌ترین شاگردان وی- می‌آمد و نوشته‌های برخی را می‌گرفت و بر فرّاء می‌خواند و کاستی‌های آن را برطرف می‌ساخت ۶ - املای از حفظ فراء همین محمد بن جهم که راوی این تفسیر است، در مقدّمه کتاب می‌نویسد: «در این کتاب، معانی قرآن فراهم آمده است. ابوزکریّا یحیی بن زیاد فرّاء رحمه‌اللّه، در صبحگاهان روزهای سه‌شنبه و جمعه در ماه مبارک رمضان و پس از آن در تمام سال اول؛ و چند ماه، در سال دوم و سال سوم آن را بر ما، از حفظ و بدون نوشته املا نموده است. یعنی در سال‌های ۲۰۲ و ۲۰۳ و ۲۰۴ انجام گرفت» ✍️ سینا زرین قلم https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
تاریخ النحو 2 : 🔸4]️عبدالرحمن بن محمد بن عبیدالله‌ ابوالبرکات‌الانباری[۵۷۷‌ه‌ق] كمال الدين عَبْد الرَّحْمَن بْن مُحَمَّد بْن عُبَيْد اللَّه بْن أَبِي سَعِيد معروف به أَبُو البركات الأنباري، فقیه، ادیب،زبان شناس،شاعر و مورخ ادب عربی از مشاهیر نحو بغداد و صاحب تصنیفات گرانقدر در علوم ادب و مبتکر طرح و نقل مباحث بدیع در نحو مقارن و فلسفه نحو که نظامیه بغداد فقه شافعی را از  أبي منصور ابن الرزاز فرا گرفت و از محضر أبي منصور ابن الجواليقي لغت آموخت و در نزد أبي السعادات ابن الشجري علم نحو آموخت و سپس به منزلتی از علم رسید که شیخ اهل عراق و داناترین عصر خود و استاد نظامیه گردید.[طبقات الشافعيين،ابن كثير ،1/691] ذهبی در کمالات اخلاقی وی گفته است: ابوالبرکات مشغول به علم ،عبادت، ورع، فایده رساندن به مردم،زهد، ترک دنیا،صدق و اخلاص بود.[تاريخ الإسلام۵۹۹/۱۲] ذهبی به نقل از الموفق عَبْد اللطيف پس از ذکر جمله ای از خصوصیات و فضائل اخلاقی ابوالبرکات در زهد و تقوا گفته است: شیخ بیش از صد و سی تصنیف به رشته تحریر در آورد که بیشتر آن درباره نحو و برخی از آن در موضوعات دیگری مانند فقه،اصول،تصوف و زهد بوده است. ابوالبرکات از پدرش، خليفة بْن محفوظ الأنباري،محمد بن محمد بن محمد بن عطّاف و أحمد ابن نظام الملك روایت کرده است و حافظ أَبُو بَكْر الحازمي ،ابن الدبيثي و جماعتی دیگر از وی روایت کرده اند. از ابوالبرکات اشعاری در زهد و تصوف برجای مانده است مانند: دَع الفؤاد بما فيه من الحرق / ليس التصوُّفُ بالتلبيس والخِرَقِ بل التصوف صَفْوُ القلب من كدر /ورؤية الصفو فيه أعظم الخرق وصبر نفس على أدنى مطاعمها / وعن مطامعها فِي الخلق بالخلق وترك دعوى بمعنى فِيهِ حقته / فكيف دعوى بلا معنى وَلَا خلق؟ و همچنین از أبو البرکات است: تدرّع بجلباب القناعة والياس /وصنه عن الأطماع فى أكرم الناس وكن راضيا بالله تحيا منعّما /وتنجو من الضّراء والبؤس والباس فلا تنس ما أوصيته من وصيّة /أخىّ، وأىّ الناس من ليس بالناسى ابوالبرکات با نگارش آثار متعدد و تالیفات گرانقدر در دانش ادبیات مورد توجه و التفات دانشمندان در ادوار مختلف قرار گرفت و تصنیفاتش جایگاه مهمی در میان نحو پژوهان حتی تا به امروز دارد. تالیفات حائز اهمیت و گرانقدری مانند:[أسرار العربية] ،[الإنصاف فِي مسائل الخلاف]،[نزهة الألبّاء في طبقات الأدباء]، [أخبار النحَاة]، [الداعي إلى الْإِسْلَام فِي عِلم الكلام] ، [النور اللائح فِي اعتقاد السلَف الصالح] ، [الجمل في علم الجدل]، [كتاب ما] ، [غرائب إعراب القرآن] ،[ديوان اللغة]، [الضاد والظاء]، [تفسير لغة المقامات] ،[شرح الحماسة] ، [شرح المتنبي] ،[تاريخ الأنبار] و [نَسْمَةُ العبير فِي علم التعبير] از مهم ترین جهودات ادبی و مبذولات علمی وی به شمار می‌آید و به دلیل اهمیت بالا در این مقام علاوه بر شرح اثر ادبی وی در تاریخ نحو به چند اثر دیگر او نیز برای تتمیم و تکمیل فائده می‌پردازیم: 1]الإنصاف فِي مسائل الخلاف: طبیعت نحو بغداد از همان ابتدای پیدایش و ایجاد محاولات علمی مبتنی بر مذهب اختیار و انتخاب آراء بین نحو بصره و کوفه و حل مناقشات و منازعات ادبی موجود در میان مسائل نحوی بوده است به همین خاطر بیشتر مناظرات و مجالسات ادبی در آن عصر صورت گرفت به منظور وصول به دیدگاهی اتفاقی و سنجش آنچه در استدلالات و احتجاجات ادبی بیان گردیده است. نحو مقارن با رسالت حل و فصل اختلافات ادبی به رشد و کمال مطلوبی رسید و آثار متعددی از این عصر با همین نگاه تالیف شد. أبو البرکات الانباری با نگارش اثر [الإنصاف فِي مسائل الخلاف] به عنوان مبتکر و مبدع این روش برای اولین بار به نقد و بررسی منظم و مرتب آراء اختلافی نحو بصره و کوفه پرداخت. البته چه بسا گفتار دقیق تر این باشد که الإنصاف فِي مسائل الخلاف را اولین کتاب در مسائل اختلافی نحو بدانیم که در دسترس ما قرار دارد زیرا برخی گفته اند ابن نحاس [ ۳۳۸ ق] قبل از ابوالبرکات کتابی را به نام [المقنع فی اختلاف البصریین و الکوفیین] تالیف کرده است اما به هرحال همانطور که معلوم است اولین کتاب موجود در عصر حاضر که در دسترس ما قرار داد اثر أبو البرکات الانباری است نه ابن نحاس مصری. ابوالبرکات با تاثیر از آراء نحو بصره در ۱۲۱ مساله اختلافی که در الإنصاف ذکر کرده است فقط در هفت مساله حکم به درستی گفتار نحویون کوفه کرده است و در سائر مسائل حکم به صحت گفتار نحو بصره و رجحان اقوال این مدرسه نموده است. هرچند که الإنصاف ناظر به تمام مسائل اختلافی نحو بصره و کوفه نمی‌باشد اما مسائل مذکور در این کتاب از مهم ترین مسائل به شمار می‌آید و مصنف با ذکر دیدگاه کوفه و سپس ذکر مذهب اهل بصره به سنجش و بررسی اقوال و ترتیب مسائل کتاب پرداخته است. ✍️ سینا زرین قلم https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
أبو البرکات این اثر را در مدرسه نظامیه به درخواست فقیهان ادیب و ادیبان فقیه نوشت تا از مشاهیر مسائل اختلافی به آنها فایده ای برساند به همان ترتیب و نظم مسائل اختلافی بین شافعی و أبو حنيفة تا به این ترتیب اولین نوشتار در این باب باشد که تا عصر و روزگار خود سابقه و نظیر نداشته و مانند آن تالیف نگردیده است. أبو البرکات در سطر پایانی مقدمه گفته است: روش در یاری رساندن به هریک از مدارس بصره یا کوفه بنابر طریق انصاف بوده است نه تعصب و اسراف. در حقیقت وی با این عبارت به اتقان خود در مسیر تحقیق و دفع اشکال احتمالی از جانب کسانی که ممکن است او را متاثر از تعصب و نهج غیر علمی بدانند، اشاره نموده و تمام نقد و بررسی خود را در سایه پژوهش و داوری علمی دانسته است. اختلاف در اصل اشتقاق اسم به عنوان اولین بحث و اسم یا حرف بودن رُبّ به عنوان آخرین مساله مذکور در الإنصاف فِي مسائل الخلاف می‌باشد. المسائل الخلافية و التبین عن مذاهب النحویین اثر أبو البقاء العکبری، نتائج الفکر سهیلی و دیگر آثار مرتبط با نحو مقارن و ناظر به مسائل اختلافی از برکات بذل سعی و تلاش أبو البرکات در این راستا به شمار می‌آید که نگارنده اثر حاضر در فوائد علویة به مجموعه ای از این اختلافات پرداخته است و علی الله الاتّکال. 2]أسرار العربية: شرح علل و حجج نحو، بیان وجه تسمیه مصطلحات نحوی و گفتاری جامع در فلسفه نحو و تنظیم و ترتیب گفتار پیشینیان در این باب توسط أبو البرکات الانباری در ۶۴ باب موجب گردید تا به امروز اثر مزبور در زمره مهم ترین آثار ناظر به علل نحو و حجج ادبی قرار بگیرد. روش وی در بیان علل و حجج نحوی پرسش و پاسخ در هر مساله نحوی است که درک و فهم آن موجب شناخت صحیح از فلسفه نحو میگردد. قلم روان و بیان شیوای ابوالبرکات در شرح و بسط آراء و اختیار راجح از مرجوح و توضیح علل و حجج بدون تکلّف گفتار در أسرار العربية از نقاط مثبت و امتیازات ویژه این اثر به شمار می‌آید که امر فهم فلسفه نحو را اگر این تعبیر صحیح باشد برای دانش پژوهان نحو تیسیر و تسهیل نمود. ماده اصلی مباحث ابوالبرکات ریشه در کتاب الإنصاف فِي مسائل الخلاف دارد که ذکر آن گذشت به همین خاطر در بیشتر مواقع پس از بیان کلیتی از مطلب با عباراتی مانند: [قدأوضحنا ذلك في مسائل الخلاف] یا [قد أوضحنا ذلك في المسائل الخلافية] به کتاب الإنصاف ارجاع می‌دهد. [أسرار العربية، ص ٧٣] [أسرار العربية، ص ١٠٥] در بسیاری از مواقع أبو البرکات با استشهاد از تنزیل یا کلام عرب اعم از نظم و نثر به تعلیل و حجج نحوی می‌پردازد اما گاهی بدون بیان آیات، روایات و شعر به تعلیل نحوی از طریق استنتاج و منطق و رویکرد عقلی می‌پردازد مانند آنچه در باب عطف گفته است: اگر شخصی از تعداد حروف عطف بپرسد؟ گفته می‌شود نه حرف است: واو، فاء، أو، لا، ثم، بل، لكن، أم،وحتى. اگر بگوید چرا واو اصل حروف عطف است؟ گفته می‌شود: واو صرفا دلالت بر اشتراک می‌کند برخلاف سائر حروف عطف که بر اشتراک و معنایی زائد بر اشتراک دلالت دارند و به همین خاطر واو به منزله شئ مفرد است و سائر حروف به منزله مرکب و مفرد اصل و مرکب فرع است به همین خاطر حکم می‌شود به اینکه واو اصل حروف عطف است. آثار دیگری نیز در خصوص علل نحو تالیف شده است مانند: الخصائص ابن جنی،علل النحو ابن الوراق، اصول النحو ابن سرّاج و دیگر آثار که در تبار شناسی آثار و تالیفات اصول نحو باید به بررسی هر یک و وجوه اختلاف و اشتراک هر کدام در روش بحث و طریق استنتاج پرداخت. 3]نزهة الألبّاء في طبقات الأدباء: چهارمین شخصیت مشهور که در این نوشتار به شرح روش او در گزارش تاریخ نحو و اخبار نحویون می‌پردازیم أبو البرکات الانباری است که با نگارش [نزهة الالباء فی طبقات الادباء]تاثیر مهمی در رونق تراجم و طبقات نحویون و شناخت اخبار این علم بر جای گذاشت. ابوالبرکات در مقدمه کتاب رسالت اصلی خود در این کتاب را ذکر معاریف و مشاهیر علوم ادب و ذکر شرح حال ادباء بیان کرده است. ابوالبرکات مانند سائر مورخین علم نحو از واضع علم نحو به عنوان اولین موضوع در کتاب خود بحث کرده است و به تبعیت از سائر محققین و مدققین و اهل صواب،حضرت امیر المومنین علی علیه السلام راواضع،موسس و مبتکر این علم دانسته است که تفصیل آراء او در رساله وضع علم نحو در سایه سار امیر المومنین علی علیه السلام بیان گردیده است. شرح حال و اخبار بیش از ۱۸۰ نفر از اکابر و اعاظم ادب عرب در نزهة الادباء مذکور است که از امیر المومنین علی علیه السلام شروع گردیده و به ابوسعادات هبة الله علی بن محمد بن حمزه علوی حسنی معروف به ابن شجری [۵۴۲‌ه‌ق] استاد ابوالبرکات ختم گردیده است. ✍️ سینا زرین قلم https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
وی برخلاف زبیدی به ذکر احوال و اخبار بر حسب تفکیک بلاد نپرداخته بلکه از أبو الأسود و شاگردان نحوی وی مانند عنبسة بن الفيل المعدان، نصر اللیثی، عبد الرحمن بن هرمز أبو داود الاعرج، يحيى بن یعمر و دیگر شاگردان شروع نموده و به همین ترتیب به نقل بزرگان هر عصر به ترتیب زمان پرداخته است. ابوالبرکات در آخرین سطر از کتاب در ذکر سلسله نحاة، خود را در اخذ علم نحو منتسب می‌کند به ابن شجری تا اینکه می‌رساند ابتدای این سلسله را به امیرالمومنین علی علیه السلام و همان رای و عقیده ابتدای کتاب را در خصوص وضع نحو و واضع آن دومرتبه تکرار می‌کند. جامعیت مطالب وی و در عین حال ایجاز و اختصار کتاب موجب گردیده تا [نزهة الالباء] به عنوان یکی از مهم ترین آثار در خصوص طبقات ادباء محسوب گردد که حتی نگارش آثار متعددی پس از وی در این زمینه نتوانست اهمیت این اثر را کم رنگ و بی اهمیت جلوه دهد. ابوالبرکات در شعبان سال ۵۷۷‌ه‌ق در ۶۴ سالگی وفات یافت و در روز جمعه در باب أبزر در جوار مرقد شیخ أبو إسحاق شيرازىّ دفن گردید.[طبقات الشافعيين،ابن كثير،1/ 691] [إنباه الرواة،۱۷۱/۲] [تاريخ الإسلام ،12 /599] ✍️ سینا زرین قلم https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
الجلسۀ السادسۀ و السبعون من الجلسات العلمیۀ الترویجیۀ بعنوان دیوان شمیم الولاء فی النبی و آله النجباء فی میزان الدّراسۀ و النقد للشاعر علی السالمي المحاضر: الدکتور علي السالمي (الأستاذ المساعد للجامعۀ الرضویۀ للعلوم الاسلامیۀ) النقاد: حجۀ الإسلام و المسلمین الدکتور قیس العطار (أستاذ الحوزۀ و الجامعۀ) الدکتور ریاض محسن السداوي (دکتوراه فی العلوم الإسلامیۀ، جامعه إیلیا العالمیۀ، النجف الأشرف) الاستاذ عبدالأمیر القریشي (مدیر مرکز کربلاء للدراسات و البحوث) الدکتور حمید عباس زاده (الأستاذ المساعد للجامعۀ الرضویۀ للعلوم الاسلامیۀ) مقدم الجلسۀ: الدکتور رضا عرب بافراني الموعد: السبت، 01/06/2024 الساعۀ: 12:00 ظُهراً بتوقیت إیران. 11:30 صباحاً بتوقیت العراق مکان إقامۀ الجلسۀ: البنایۀ الثانیۀ للجامعۀ الرضویۀ للعلوم الاسلامیۀ، قاعۀ الشیخ البهائي عنوان المشارکۀ الافتراضیۀ: els.razavi.ac.ir/pajoohesh
(یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء إن تبد لکم تسؤکم) چرا اشیاء لا ینصرف است؟ جمیع بصریون از جمله خلیل و سیبویه گفته اند: اشیاء اسم جمع از شیئ بوده و شیئ نیز لفظا مفرد و در معنا جمع. می گویند اشیاء قلب از شیئاء بر وزن فعلاء با دوهمزه بوده که مابین آن دو الف قرار دارد،لذا بخاطر ثقل و کثرت استعمال قلب مکانی به عمل آمده و لام الفعلش یعنی همزه اول را بر فاء الفعلش یعنی شین مقدم کردند،التقاء ساکنین شد میان یاء و الفی که بعد از آن (و پس از حذف همزه)قرار گرفته،همان الف مابین دو همزه،سپس یاء به تناسب الف مفتوح شد(زیرا هر حرفی ماقبل الف باشد مفتوح است)‌و وزن آن شد لفعاء و از آن جا که اصل وزن آن قبل از قلب، هم وزن حمراء بود، غیر منصرف می باشد. در این رابطه دو قول دیگر از کسائی و فراء موجود می باشد، که اولی مردود دومی ضعیف است،علیهذا آوره نشد،برای دیدن آن دو رجوع شود به منبع ذیل الذکر). اقتباس از البیان (هاتفی)ج۱/ص۴۷۷ نکته: چرا اشیاء بر وزن افعال نیست؟ دو دلیل دارد: ۱.لاینصرف بودنش؛زیرا اگر بر این وزن می بود چون الفش ممدود نبود(چراکه شرط الف ممدود آن است که همزه آن زائد باشد و حال انکه اگر بر وزن افعال باشد همزه لام الفعل است)دیگر غیر منصرف نبود. ۲.جمع أشیاء اشاوی ضبط شده (مانند عذراء، عذاری) در حالی که اگر وزنش افعال می بود اشاوی نمی شد زیرا افعال بر این وزن جمع بسته نمی شود مصباح المنیر شرح نظام،احکام قلب،ص۳۴ ✍️ سینا زرین قلم @nahvvsarfanjomanarbirazavi
رضی الدین استر آبادی در کتاب کافیه،ابتدای باب مبنی می گوید: اسم ظاهر مثل (زید) اگر چه اطلاق بر متکلم یا مخاطب یا غائب مقدم الذکر شود اما وضعش برای عود ضمیر به آن ،وضع به صورت غایب مطلق است یعنی هرجا اسم ظاهری بکار برده شود ولو اینکه مقام مقام خطاب هم باشد ولی ضمیر غایب باید به آن عود کند مثل : یا تمیم کلهم که تمیم هرچند مخاطب و منادیٰ است اما چون اسم ظاهر است باید ضمیر غایب به آن نسبت داده شود. المدرس الافضل فیما یرمز و یشار فی المطول ج۲،ص۳۳۳ @nahvvsarfanjomanarbirazavi
تجوز إضافة الزمان إلى الفعل كقوله تعالى: هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ‏ [المائدة: 119] و لا تجوز إضافة غير الزمان إليه؛ لأن بين الزمان و الفعل مناسبة إذ كان الفعل يدلّ على الزمان فكأنّك أضفت زمانا عامّا إلى خاص فتخصص‏؛ لأن الفعل يدلّ على زمان ماض أو مستقبل و الذي يضاف إليه لم يكن ماضيا بلفظه و لا مستقبلا كاليوم و الساعة. فأمّا: (أمس) و (غد) فلا يضاف إلى الفعل؛ لأنه مخصوص كتخصيص زمن الفعل و إن شئت قلت: الفعل هنا في تقدير المصدر فلذلك أضيف إليه إلا أنّ المصدر لا يدلّ على الزمان و الفعل يدلّ عليه. ترجمة: جایز است اضافه اسم زمان به فعل مثل قول خداوند متعال: هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم. ولی جایز نیست اضافه غیر اسم زمان به فعل؛زیرا بین اسم زمان و فعل مناسبت وجود دارد چونکه فعل دلالت بر زمان خاص دارد و وقتی زمان عامی را به ان اضافه می کنی،آن زمان تخصیص می خورد زیرا فعل دلالت بر زمان ماضی یا مستقبل دارد و آنچه به ان اضافه می شود دلالت لفظی بر ماضی مستقبل ندارد مثل یوم و الساعة. اما اسم زمان هایی مثل أمس و غد(دیروز و فردا) اضافه به فعل نمی شوند زیرا اینها خود زمان مخصوصی هستند و نیاز به اضافه ندارند.و اگر خواستی بگو فعل در اینجا در تقدیر مصدر است و به همین خاطر مضاف الیه می شود با این تفاوت که مصدر دال بر زمان نیست بر خلاف فعل. اللباب في علل البناء و الإعراب ؛ ص264 ✍️سینا زرین قلم @nahvvsarfanjomanarbirazavi
و إنما حذف التنوين من الأوّل (المضاف)لوجهين: أحدهما: أنّ التنوين تدلّ على انتهاءالاسم، و الإضافة يدلّ على احتياج الأوّل إلى الثاني فلم يجتمعا. و الثاني: أنّ التنوين في الأصل يدلّ على التنكير و الإضافة تخصّص فلم يجتمعا دلیل حذف تنوین از مضاف آن است که: ۱.تنوین دلالت دارد بر تمام‌شدن اسم در حالی که اضافه اسم دلالت دارد بر احتیاجش به اسم دوم و عدم تمام شدنش. ۲.تنوین دلالت بر تنکیر دارد(در اسمی که قابلیت اضافه را دارد نه اسم علم)و تنکیر یعنی عدم تعیین مدلول ان،در حالی که اضافه، اسم را تخصیص می زند و دال بر تعیین است پس باهم جمع نمی شوند(تنوین و اضافه). اللباب في علل البناء و الإعراب ؛ ص261 ✍️ سینا زرین قلم @nahvvsarfanjomanarbirazavi
سوال: چرا در ترجمه فارسی آیه فوق،آمنوا به صورت مخاطب(ایمان اوردید،امنتم) معنا شده؟نه غایب؟ جواب: سعد الدين تفتازاني مي نويسد: «برخي به اشتباه در مورد اين عبارت قرآن چنين پنداشته اند كه علت استفاده از لفظ «آمنوا» (به صيغه غايب) به جاي «آمنتم» (به صيغه مخاطب)، التفات از خطاب به مغایب است يعني در عبارت «يا ايها الذين آمنوا» در كلام از صيغه مخاطب به صيغه غايب ، انتقال روي داده است كه يكي از لطايف علم معاني است. در حالي كه در اين عبارت التفات روي نداده و استعمال آمنوا به صيغه غايب طبق قاعده نحوي است.»(1) قاعده نحوي درحالت كلي اين است كه در عبارت «يا ايها الذين آمنوا» ضميري كه از جمله صله «آمنوا» به موصول (الذين) بر مي گردد هم مي تواند به صورت غايب باشد يعني صله را به صورت «آمنوا» بياوريم و هم مي تواند به صورت مخاطب باشد يعني جمله صله را مي توان به صورت «آمنتم» هم آورد، (در آمنوا ضمير واو كه براي صيغه جمع مذكر غايب است به «الذين» و در «آمنتم» ضمير «تم» كه مربوط به صيغه جمع مذكر مخاطب است به «الذين» بر مي گردد). امّا استعمال حالت اول يعني صيغه غايب در كلام عرب بيشتر است. ابن هشام در بحث «الاشياء التي يحتاج الي الربط» مي نويسد: «استعمال غالب و اكثري عرب به صورت «أنت الذي فعل» يعني با صيغه غايب است و «أنت الذي فعلت» يعني صيغه مخاطب كمتر استعمال مي شود امّا با اين وجود قیاسی است.(2) به همين دليل استعمال به صيغه مخاطب در عباراتي چون دعاي امام حسين ـ عليه السلام ـ در روز عرفه: «أنت الذي أنعمت، أنت الذي أحسنت...»و يا شعر شاعر كه مي گويد: « أنت الذي اخلفتني ما وعدتني و أشمت بي من كان فيك يلوم» صحيح است و خلاف قاعده نيست امّا اين گونه كمتر در كلام عرب استعمال شده است. بنابراين قرآن نيز در عبارت «يا أيها الذين آمنوا»، طبق قاعده نحوي و استعمال اكثري آن در كلام عرب، از صيغه غايب يعني «آمنوا» استفاده كرده است.(در نتیجه طبق استعمال عرب صله غایب باعث نمی شود معنا هم غایب شود). 1. مختصر المعاني، ص78. 2. مغني اللبيب عن کتب الاعاريب،ج2، ص146.   ✍️ سینا زرین قلم @nahvvsarfanjomanarbirazavi
حیث که در کلام مصنفین استعمال شده،به معنای جهت است،اما حیث ای که عرب اصیل استعمال کرده به معنای مکان می‌باشد . مثلاً : أجلس حیث جلس زید از این رو حیث در متون علمی اگر به معنای جهت بود(که أغلب همین طور است)هم اضافه به مفرد می شود و هم معرب است. اما حیث اگر به معنای مکان باشد، واجب الاضافه به جمله است و مبنی بر ضم بلکه اصلا بعد از این حیث معنای مفرد جور در نمیاید. البته نادرا دیده شده اضافه به مفرد هم شده، اما چون قیاس بر نادر نمی شود، لذا اگر اضافه به مفرد هم شود(حیث مکانی)بر بناء خود بر ضم،باقی است. توضیحات تکمیلی در ادامه تبیین میگردد. @nahvvsarfanjomanarbirazavi
حیث از جهت نحوی ، ظرف مبهم متصرف دائم الإضافه به جمله‌ می‌باشد که مبنی بر ضم است. جلال الدین سیوطی از أدبای جلیل القدر عرب می گوید: حیث مبنی بر ضم شده به خاطر تشبیهش به قبل و بعد. و نیز ابوالفتح در کتاب التمام می گوید: آن کسی که حیث را به مفرد اضافه می کند، آن را معرب می داند (و حرکت اعراب به اختلاف عوامل به آن می دهد). و در جایی دیگر رضی الدین استرآبادی در شرح شریف خود بر کافیه می گوید: حیث دائماً مبنی است ، اما برخی می گویند اگر اضافه به مفرد شود معرب می شود و به شعری استشهاد کرده اند ، اما چون این اضافه شدن حیث به مفرد شاذ است قیاس بر آن نمی شود پس دائما مبنی است. المصادر : شرح البهجة المرضیة للسیوطی ص ۲۵ مغني اللبیب عن کتب الأعاریب ج۱/ص ۱۵۳ شرح الرضي علی الکافیة ج۲/ص۹۸ النحو الوافي عباس حسن ج۱/ص۳۵ ✍️ سینا زرین قلم @nahvvsarfanjomanarbirazavi
📌دانشگاه بین‌المللی امام‌خمینی(ره) برگزار می‌کند: همایش بین المللی؛ 💢 ایران و ایران شناسی در تاریخ و فرهنگ عربی (إيران والدراسات الإيرانية في التاريخ والثقافة العربية) 🔻محورهای همایش: • ايران و ایرانیان در متون جغرافيایی عربی • ايران و ایرانیان در متون تاریخی عربی • ايران و ایرانیان در متون دینی عربی • ايران و ایرانیان در متون فلسفی عربی • ايران و ایرانیان در ادبیات کلاسیک عربی • ايران و ایرانیان در متون معاصر عربی • ايران و ایرانیان در متون پیش از اسلام عرب‌ها • ایرانشناسی درجهان اسلام • بازنمایی ایران و ایرانیان در رسانه‌های عربی • بازنمایی ایران وایرانیان در آثار هنرمندان جهان عرب • بازنمایی ایران و ایرانیان در کشور‌های عربی • معرفی ایرانشناسان عرب • رشته‌ها و درپارتمان‌ها ومراکز ایراشناسی در جهان عرب • داد و ستد زبان عربی و فارسی • داد و ستد زبان‌های سامی با زبان‌های ایران در دوران باستان • ترجمه از فارسی به عربی و برعکس • عربی نویسان ایرانی • ضرورت فهم زبان عربی برای ایرانشناسی • ایرانشناسی در آفریقا • تعامل ادبی ایرانیان و عرب‌ها • تعامل فرهنگی ایرانیان و عرب‌ها • انتقال دیوانسالاری ساسانی به جهان عرب • شاهنامه‌شناسان عربی و ترجمه‌های شاهنامه به عربی • فرهنگ‌های فارسی به عربی و عربی به فارسی 🔸آخرین مهلت ارسال مقالات: اول آبان‌ماه ۱۴۰۳ 🔸تاریخ برگزاری همایش: ۹ و ۱۰ آبان‌ماه ۱۴۰۳ 🔹ثبت نام و جزئیات بیشتر: https://itfa03.conf.ikiu.ac.ir/fa/ @ikiu_ac
🌹🌷🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺🌺🌷🌺🌺🌺🌺 عید سعید غدیر خم بر تمامی شیعیان مبارک باد.
الفصل_والوصل_في_القرآن_الكريم_بين_نحو_الجملة_ونحو_النص.pdf
1.72M
الفصل والوصل في القرآن الكريم بين نحو الجملة ونحو النص حسين محسني, خليل برويني مجلة الكلية الاسلامية الجامعة 1 (72), 117-136, 2023 وُجد الفصل والوصل مدلولاً في العلوم المختلفة كالكتابة و النحو وعلم القراءات والفاصلة ولكنه إستقرّ مفهوماً كمصطلح بلاغي على يدي عبد القاهر الجرجاني في أواخر القرن الخامس مستنداً إلى العطف النحوي بين التراكيب والمفردات. أصبح مدار قضية الفصل والوصل و مواطنها عند المتأخرين من البلاغيين إلى يومنا الحاضر هو ترك الواو العاطفة وذكرها بين جملتين لبعض من العلاقات بينهما معنى أو لفظاً. لكنّ هذا البحث مع أهميته البالغة في إستقامة دلالة الكلام يعاني عن حصره في المستوي اللغوي الدائر في نحو الجملة إثر نظرتهم إلى إستقلالية الجملة في الدلالة وإهمال سياق الخطاب والتماسك الدلالي للنص. وهذا هو سبب قصور الفصل والوصل في دراسة مواطن الربط في النصوص الأدبية منها القرآن الكريم.
"ظهور الشعر العربي: من الهويات الإقليمية إلى التشريع الإسلامي المؤلف (المؤلفون): ناثانيال أ. ميلر الناشر: مطبعة جامعة بنسلفانيا، السنة: 2024 تاريخ أدبي جديد للشعر العربي من 500 إلى 750 م يتضمن مئات الأبيات الشعرية التي لم تُترجم من قبل إلى اللغة الإنجليزية ولتفسير لغة القرآن العربية، لجأ المسلمون في العصور الوسطى المبكرة إلى الشعر ما قبل الإسلامي، وهو مجموعة أطلق عليها ابن عم النبي محمد اسم "أرشيف العرب". وبينما يبدو هذا المبدأ واضحًا ومباشرًا، فإن عرب ما قبل الإسلام لم يفكروا في أنفسهم على أنهم عرب أو ما قبل الإسلام. نادراً ما يظهر مصطلح العربي في الشعر الجاهلي. إن ظهور الشعر العربي يعيد النظر في هذا الشعر المبكر لإعادة بناء ما تنطوي عليه ثقافة ما قبل الإسلام في الواقع. يعتمد ناثانيال أ. ميلر على مجموعة واسعة من النصوص، بما في ذلك مئات الأسطر الشعرية التي لم تُترجم من قبل إلى اللغة الإنجليزية - بالإضافة إلى مصادر كتابية وأثرية وغير عربية جديدة - لاستكشاف العالم المتنوع لحضارات ما قبل الإسلام وأوائله. الجزيرة العربية التي تطور فيها الإسلام. يتتبع ميلر ظهور هويتين إقليميتين، وتقاليدهما الشعرية المميزة، في شبه الجزيرة العربية في العصور القديمة المتأخرة: النجدي في الوسط والشمال الشرقي والحجازي في الجنوب الغربي. يوضح الكتاب كيف أدت الجهود التي بذلها العلماء المسلمون لاحقًا لاستخدام الشعر المبكر باعتباره نموذجًا جماليًا ولغويًا لتفسير القرآن إلى صورة هوية وثقافة عربية موحدة واستثنائية ومعزولة. اعتمد هؤلاء العلماء على التقليد النجدي، وقدسوا أشكاله باعتبارها شعرًا عربيًا كلاسيكيًا بامتياز، وعززوا العديد من استعارات العروبة التي لا تزال موجودة في كل مكان حتى اليوم: مثل البداوة، والكرم الأدائي، والفروسية القتالية. ومع ذلك، يرى ميلر أن التقليد الحجازي المهمل كان في الواقع أكثر أهمية في ظهور الإسلام المبكر. لقد تم التغاضي عن الشعر العربي المبكر إلى حد كبير في الدراسات الحالية في المجالات المجاورة، ويرجع ذلك إلى حد كبير إلى الخلافات في القرن العشرين حول ما إذا كانت هذه المجموعة مشروعة أم أنها مزورة. من خلال الجمع بين إعادة بناء الوظيفة الاجتماعية للشعر الجاهلي مع الأخذ في الاعتبار ظروف تقديسه لاحقًا، يقدم كتاب "نشوء الشعر العربي" إعادة تقييم مطلوبة بشكل عاجل لمجموعة شعرية مهمة ولكنها غير مدروسة، بالإضافة إلى تاريخ أدبي جديد للأصول. الشعر العربي من 500 إلى 750 م."
🔸با سلام و درود بر مخاطبین فاضل و اهل علم "کانال أساس الفهم في کلام العرب" ضمن عرض احترام و تسلیت ایام ماه محرم الحرام ، تقبّل الله منا و منکم صالح الأعمال ان شاءالله ؛ مدتیست فعالیت های علمی کانال غیرفعال شده که به سبب مصادفت با امتحانات پایان ترم و سایر مشغولی های کاری در تیر ماه این فراق حاصل گشت . ان شاءالله به زودی فعالیتهای علمی و پژوهشی خود را با قوت بیشتر شروع خواهیم نمود . با نهایت احترام سینا زرین قلم https://eitaa.com/nahvvsarfanjomanarbirazavi
🔶️ انجمن علمی زبان و ادبیات عربی دانشگاه علوم اسلامی رضوی با همکاری انجمن علمی زبان و ادبیات عربی دانشگاه اصفهان برگزار می کند: ♦️سومین نشست از سلسه نشست های تابستانی ۱۴۰۳ ♦️معالجة النصوص الأدبية في ضوء السيميائيات بررسي متون ادبى در پرتو نشانه شناسی 🎙با حضور دکتر علی سالمی عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه رضوی 🗓زمان: دوشنبه ۲۲ مرداد 🕕 ساعت: ۱۸ 💠مدیر نشست: جناب اقای محسن عباس زاده 🔸️به صورت مجازی در سامانه گوگل میت 🆔️لینک ورود به نشست: https://meet.google.com/ndi-zimo-unf انجمن علمی زبان و ادبیات عربی دانشگاه رضوی eitaa.com/anjomanarabirazavi