#مناجات_با_خداوند
الهی چنان کن
ز رحمت که امشب
میان من و تو
گناهی نماند ...
درِ مغفرت را
چنان باز فرما
که نومید ازین در
نگاهی نماند
من وکوه عصیان
تو و بحرغفران
نگاهی کزین کوه
کاهی نماند ...
اگر نور عفوت ، بگیرد فضارا
دگر در جهان ، روسیاهی نماند
ز بارانِ فیضت
امید است یارب
که بی بهره حتی
گیاهی نماند
بنام رحیمت
به من رحمتی کن
که در نامه ام
اشتباهی نماند ...
#ای_خالق_من
تو بر بی پناهان
پناهی و امشب
چنان کن که تا
بی پناهی نماند
ببین اشک و آهِ مرا و
کرَم کن
که تا بی اثر
اشک و آهی نماند
به من بخش
توفیق یک یا علی را
در آن دم
که در سینه آهی نماند
به نور هدایت
بر افراز جانم
که هرگز به راهِ
دوراهی نماند
به مهدی
که چون برفروزد جمالش
دگر جلوه یِ
مِهر و ماهی نماند
#شاعر_استاد_موید
#شعر_دوم
من روسیاهم اما
جز تو کسی ندارم
با رب کمک کن امشب ،
از شرم تو ببارم
دیگر اثر ندارد ،
آهِ شکایت من
شاید گِره گشاید ،
اشکِ خجالت من
( یا رب الهی العفو ) تکرار
من را ببخش و امشب
طردم نکن خدایا
ای یاور ضعیفان
ای منجی غریبان
بگذر زمن که هستم
شرمنده و پشیمان
( یا رب الهی العفو ) تکرار
عمری اگر به دامِ
جرم و گنه اسیرم
امشب عنایتی کن
تا آبرو بگیرم
بگذر زمن که هستم
شرمنده و پشیمان
( یا رب الهی العفو )
#مناجات_با_خداوند
عمری گنه کردم
نیاوردی به رویم
نگذاشتی حتی بریزد آبرویم
#خدای_من
چشمی بده
کز خجلتِ عفوت بگریم
اشکی بده
تا نامه خود را بشویم
( امروز این اشک ها ، گناهارو پاک میکنه ، امروز این اشک ها سیاهی های پرونده رو پاک میکنه )
#خدای_من
از بس که توبه کردم و
« توبه شکستم »
دارم خجالت
تا که باز « العفو » گویم
( خدایا چند ساله میام توبه میکنم اما باز هم توبه ام رو میشکنم ، شرمندتم خدا ، ای کریم ... )
ای وای از آن روزی
که عمرم بر سرآید
فریاد از آن دم
که اجل آید به سویم
#شاعر_استاد_سازگار
( خدا نکنه من با این گناهام بمیرم ، بمیرم بمیرم ، ... خدا فردای قیامت جلوی اربابم ابی عبدالله ، خطاب بشه ببرینش به طرف جهنم ، ... ای ی ی ی خدای من خالق من ... دلت امروز شکست ، مثل یک گدا نشستی گدایی کنی ، خصوصیت گدا اینه ، وقتی درِ خونه ی کریم میاد ، کریم بهش نمیگه چی آوردی ؟ امروز خدا بهش میگه چی میخوای بنده ی من ؟ آی مهمونای خدا ، خیلی عزیزید برای خدا ، که امروز براتون دعوت نامه داده بیائید ، میخوام گناهانتونو ببخشم ... )
#شعر_دوم
عبدم ولی ، عبدِ گنهکار
هم روسیاهم ، هم گرفتار
معبودِ من ای حیّ دادار
من بنده ی عاصی ، تو غفار
( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ)
من خسته از بارِ گناهم
مویم سفید و روسیاهم
این عفوِ تو این اشک و آهم
باز آمدم با جرمِ بسیار
( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ)
از جرمِ بسیارم چه گویم ؟
حتی نیاوردی به رویم
پیوسته دادی آبرویم
در بینِ خلق، ای حیِ دادار
( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ)
#شاعر_استاد_سازگار
حالا که آماده شدی ، اشکِ چشمت جاری شد ، وصل شدی ، سرِ سفره ی دعا ... نشستی ، خیلی خدا دوستت داره ، که امروز دعوتت کرده ، امیرالمومنین فرمود : هیچگاه خدا ، باب دعارو به روی کسی باز نمیکنه ، بعد باب اجابت رو به روش ببنده ... ؟ زیرا خودش فرمود : « اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » اگه نمیخواست دعاتو مستجاب کنه ، اینجا دعوتت نمیکرد ، اگه نمیخواست ببخشدت ، اینجا نمیآوردت ، اگه نمیخواست ببخشدت ، اشک و سوز بهت نمیداد ، ناله بهت نمیداد ، حالا که دعوتت کرده ، قدر بدون ، حواست رو جمع کن ، با همه ی وجودت ،الهی العفو
#سرود_میلاد_امام_کاظم
بساط شادیمون فراهم اومد
اشکای شوق
توی چشمِ زمزم اومد
غزل میخونند همه ی ملائک
که هفتمین امام عالَم اومد
عمریِ آقامه
خاکِ کفِ پاشم
دلم میخواست امشب
توو حرمش باشم
( یا حضرت کاظم ) تکرار
برای دیدنش
چه بی قرارم
سر رویِ
خاک قدمش میزارم
از برکتش
حضرت معصومه و
صاحبمون
امام رضا رو دارم
امیر دنیا و ،
قبله ی حاجاته
یوسف دلبندِ ،
مادر ساداته
( یا حضرت کاظم ) تکرار
کرامت آقام
شبیه دریاست
توو حرمش ،
غربت نمیشه احساس
مثل علَمدارِ رشید ارباب
باب الحوائجِ تموم دنیاست
الهی که امشب
قفل دلم وا شه
عیدیمون ازدستش
کرب بلا باشه
( یا حضرت کاظم ) تکرار
#شعر_دوم
شُکر خدا دست ازل
این را قلم زد
ما را گدای خانه ی عشقت
رقم زد
ای هفتمین کوکب
به تاجِ قدرِ خورشید
مامِ فلک ، مثل شما
دیگر نزائید
باب الحوائج هستی و
باب ُ المرادت
دل را کِشانده تا حرم ،
پائین پایت
آقا ، غریبه نیستم
من آشنایم
خلوت نشینِ حضرتِ
معصومه هستم ...
#شاعر_جعفر_ابوالفتحی