خیلی وقت بود تصمیم داشتم یکی دیگه از ماجراهای عسلیم رو براتون بذارم و دنبال موقعیت مناسب میگشتم که فکر کنم الان وقتشه...
پارسال که رفته بودیم کربلا، تو حرمِ حضرتِ قمر یه پسربچه دیدم که مادرش رفته بود تا از حجرهی داخل حرم تبرکات هدیه کنه..
منم که عاشقِ بچه ها، تا این بچه رو دیدم مهرش به دلم نشست و عاشقش شدم بسکه شیرین و بانمک و تو دلبرو بود
یکم باهاشون صحبت کردم دیدم اهل لبنانن..
اسمش رو از مادرش پرسیدم، گفت:ضیاء..
انقدر از ضیاء خوشم اومده بود که واقعا دوسداشتم با خودم میووردمش ایران..🥲🫀
اون لحظه گفتم کاش زودتر امام زمان بیاد تا بتونیم با همهی مردمِ خوبِ جهان ارتباط داشته باشیم.. :)💚✨
و الان واقعا امیدوارم زودتر این جنگ و خونریزی ها با پیروزیِ جبهه مقاومت و نابودیِ کاملِ اسرائیل پایان بپذیره و ضیاء و خانوادش سالم باشن و چیزیشون نشده باشه .. :)))❤️🩹
#کربلا
#مرور_خاطراتِ_عسلی
#ضیاء
#لبنان
اللهمعجللولیکالفرجبهحقعمهیسادات
@najafestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقدررر خوش قلب و شیرین زبون و مهربون بود.. :)❤️
عطر تبرک هدیه کرده بودن، اومد دستمو گرفت و پُرِ عطر کرد.. :)))💗
بگردمممم که رو همهی انگشتام عطر میزنه 🙂🙂🙂🙂🫀🫀🫀🫀
#مرور_خاطراتِ_عسلی
#کربلا
#لبنان
#ضیاء
اللهمعجللولیکالفرجبهحقعمهیسادات
@najafestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم ضیاء شیرین زبون من🥲✨🤌
انقدر که این بچه تو دل بروووعههه یعنی ماشاالله بهش🥲❤️
دوسداشتم با خودم میووردمش ایران🥲💝
#ضیاء
#لبنان
#فلسطین
اللهمعجلالولیکالفرجبهحقعمهٔسادات
@najafestan