🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
#دلنوشته8⃣
«درد خیلی بزرگیه»
این خانم اسمش «طاهره قطب الدین» هست
ایشون، استاد دانشکده مطالعات آسیا و خاورمیانه در دانشگاه آکسفورده
طبق این اطلاعیه یه نشست علمی دربارۀ نهج البلاغه توسط دانشگاه هاروارد با ارائه این خانم برگزار شده
ایشون کتاب نهج البلاغه را ترجمه هم کرده
به ذهنم اومد، این خانم با هر اعتقاداتی که داره، خیلی همت، داشته که کتاب امامِ اولِ ما شیعه ها رو ترجمه کرده
اونوقت خدایا ...
واقعا چرا؟ چرا این همه شیعه داریم که از اولیات نهج البلاغه هم خبر ندارن😢
فِک میکنم این درد خیلی بزرگیه
🤲کاش این کتاب، از غربت دربیاد
✍ناصر جعفری پور
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
📜نامه شماره ۲۵. بخش ششم(پایانی)
✅دستور العمل به مأموران جمع آورى زکات
وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اَللاَّغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ اَلظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ اَلْغُدُرِ وَ لاَ يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ اَلْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ اَلطُّرُقِ وَ لْيُرَوِّحْهَا فِي اَلسَّاعَاتِ وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ اَلنِّطَافِ وَ اَلْأَعْشَابِ
و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد. آنها را در سر راه به درون آب ببرد، و از جادههايى كه دو طرف آن علف زار است به جادّه بى علف نكشاند، و هر چند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند، و هر گاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند
حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اَللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لاَ مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلىاللهعليهوآله فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ
تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سر حال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقسيم نماييم. عمل به دستورات ياد شده مايۀ بزرگى پاداش و نيز هدايت تو خواهد شد. ان شاء اللّه
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
نامه ۲۵. بخش ششم.mp3
3.17M
💎#نامه شماره ۲۵. بخش ششم(پایانی)
⏰زمان: ۳:۱۸ دقیقه
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
#دلنوشته9⃣
«خواجه مُرد»
نزدیکیای ِمسجد، زياد دیدمِش، ولی فقط بیرونِ مسجد.
تا حالا داخلِ مسجد نیومده!
یه جایی کنارِ دیوار، سر کوچه، سر خیابون و.... وقتش رو میگذرونه و همون حوالی پَرسِه میزنه
توی سرمای زمستون باشه یا گرمای تابستون
یه بار زمستون بود بهش گفتم:خواستی بیا مسجد، اونجا گرمه
گفت: ولش کن!
آخرشم نیومد😢
با خودم گفتم درسته که عقلِ آدما با هم تفاوت داره و میزان فهمِ انسانها از مسائل، متفاوته
ولی در این حد رو همه میفهمن که یه جای راحتتر بِری که گرمتره و این همه سوزِ سرما رو نکِشی بهتره
حالا اگر از اهلِ مسجد، از کسی بدِت میاد چرا خودت رو از اونهمه ثوابهای نماز جماعت و مسجد و ... محروم میکنی؟!
بعضی وقتا آدما، یه کاری رو گرفتن و همینجوری جلو میرن و دیگه فِک نمیکنن شاید بهتر از این هم بشه انجام داد
و ناگهان...
«ناگهان بانگی بر آید خواجه مُرد...»
و تمام
خدای مهربان در آیه ۱۰۴ سوره كهف فرمود:
«الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»
آخرِ کارِ کسی که عمری غلط رفته، و خیال میکرده کارش درسته، پوچ و باطله
خدایا چنان کن سرانجامِ کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
✍ناصر جعفری پور
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
📜نامه شماره ۲۶. بخش اول
✴️سفارش به مخنف بن سليم مأمور جمع آوری زکات
💎أَمَرَهُ بِتَقْوَى اَللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لاَ شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لاَ وَكِيلَ دُونَهُ
✅او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مىكنم، آنجا كه هيچ گواهى غير از او، و نمايندهاى جز خدا نيست
💎وَ أَمَرَهُ أَلاَّ يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اَللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلاَنِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ
✅ و سفارش مىكنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را پرداخته، و عبادت را خالصانه انجام دهد.
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
#دلنوشته0⃣1⃣
«راز داستان سعید»
سعید، مُدل زندگیش جوری بود که یه جورایی آدم ازش میترسید
حتی یه بار توی همون کوچه که سعید زندگی میکنه، یه خونه رو دزد زد،
ذهنِ بعضیا سمت سعید رفت
که نکنه این دزدی کار اون بوده
شاید خلافهای دیگر هم درباره ش احتمال میرفت...
همین مدلی بود تا اینکه ....
معلوم نیست چی شد
یه باره همه دیدن، کلیدِ مسجدِ نزدیکِ خونه شون دست همین جوون هست، یعنی آقا سعید.
بله، مدتیه، خادمِ مسجد شده!
زودتر از همه میاد، درِ مسجد رو باز میکنه، اذان میگه، و کارها همه ردیف میشن برا نمازِ جماعت.
ظاهر سازی هم نیست، کاملا معلومه که این سعید، سعیدِ قبلی نیست.
یه بار دیدم، به آقا سید، روحانی پیرِ مسجد هم خیلی احترام میذاره
واقعا آیا ميشه از کارِ این دل، سر در بیاریم که توش چه خبره؟
یا مقلب القلوب، دلهامون رو به خودت میسپاریم، هوای دل ما رو داشته باش،
عیوبِ دلای ما رو ندید بگیر، نزار سقوط کنیم
بعدها شنیدم سعید، مادری دارد که مریض شده، و سعید مثل پروانه داره دورش میچرخه
فک کنم، راز داستانِ سعید، پیدا شد👌
✍ناصر جعفری پور
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
📜نامه شماره ۲۶. بخش دوم
✴️سفارش به مخنف بن سليم مأمور جمع آوری زکات
✅وَ أَمَرَهُ أَلاَّ يَجْبَهَهُمْ وَ لاَ يَعْضَهَهُمْ وَ لاَ يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلاً بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ اَلْإِخْوَانُ فِي اَلدِّينِ وَ اَلْأَعْوَانُ عَلَى اِسْتِخْرَاجِ اَلْحُقُوقِ
💎و به او سفارش مىكنم با مردم تند خو نباشد، و به آنها تهمت نزن، و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بى اعتنايى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهى مىباشند
✴️وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ اَلصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلاَّ تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ اَلنَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ
💎بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مىكنى سهمى معيّن، و حقّى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مىدهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
#دلنوشته1⃣1⃣
«تحولی عجیب»
از مامانش شنیده بودم که پسرم میگه: خاک، با خاک چه فرقی داره!
منظورش این بود که خاکِ کربلا که میگن ویژه است، بنظرم با خاکهای دیگه فرقی نداره؟!
درباره باورهای دیگه هم، هِی، چه عرض کنم، کمی لَنگ میزد.
درباره اعمال عبادی هم یه بار بهش گفتم نماز میخونی؟ جواب، منفی بود.
همینطوری داشت میگْذشت منم نگرانش بودم، تا اینکه....
یه جور دیگه شد.
ایامِ اربعین، نزدیک بود، یه موقع شنیدم فلانی داره میره کربلا،
باورش کمی سخت بود اما بزودی باورم شد،
چون باور داشتم: « اصلاً حسین، جنسِ غمش فرق میکند»
بالاخره رفت کربلا و بعد، که اومد، بِهش زنگ زدم، او از حال و هوای سفر گفت، و بُغض، راه گلوی منو گرفت...
حالا دیگه نمازشم میخونه
حسین جان، تو که هستی،؟
من چطور اقرار کنم که نشناختمت
تو چه میکنی با این دلها؟
دلِ سیاه من، کی قراره درست بشه؟
حسین جان یه جمله روضه:
گفت:
به سمتِ گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
«صلی الله یا ابا عبدالله»
✍ناصر جعفری پور
--------------------------
«#نهج_البلاغه در ۳ دقیقه»🔻
🆔https://eitaa.com/najalblage